بیست و دوم فوریه

با توام
قاب عکس نارنجی
با توام
زرقبای پاییزی
در نگاهت حضور مولاناست
پا رکاب دو شمس تبریزی...

کلمات کلیدی

میدونید تازگیا خیلی توو اینستا میبینم پک و پکیج پریود و باکس پریود و اینجور چیزا بامبول شده! یعنی مثلا خیلی میبینم طرف اومده مثلا به یه آنلاین شاپی گفته دوست دخترم پریوده براش پک پریودی بچین! اونم یسری محصولات خودشو با چهارتا شکلات و اینا میچینه. یا پست های خارجی که مثلا دختره صبحش به پسره پیغام میده من پریود شدم پسره می‌ره براش خرید و غذاهای دوست داشتنی و شکلات و گل و این چیزا میخره!... الآنم داشتم می‌دیدم یه مربی ورزش آقایی داشت به نوجوون ها درباره کاندوم و نوار بهداشتی توضیح میداد و می‌گفت خانوما یه دوره ای دارن اسمش پریوده بین ۳ تا ۷ روز و در این دوره علاوه بر تهیه نوار بهداشتی و محبت و اینا یه چندتام خوراکی باید توو پکیجی که براشون تهیه میکنید باشه!

خواستم به همه مجردان عالم چه دخترا چه پسرا بگم دوستان من اینا همه حرفه:/ در عرصه ی واقعیت اگر شما دختری هستی که پسری میاد توو زندگیش یا پسری هستی که دختری میاد یا هست؛ اون پسر حتی اگر بیست سالم باشه که متاهله اما هیچوقت هیچ درکی از پریود شما نخواهد داشت چون خودش اینو نمیتونه تجربه کنه پس دنیا دنیا هم براش بگید تاثیری نداره.از طرفی آقایونی مثل این آقا که تازه حالا دارن آگاه سازی میکنن هنوز فکر میکنن خانوما در پریود دردشون خوردن شکلاته! میخوام بگم هنوز همینقدر آقایون به عمق پریود ناآگاهن. 

و دقیقا چیزی که باید بدونن و نمی‌دونن و هیچوقتم درکش نمیکنن اینه که زن در ایام پریود نخوردن چیزای شیرین نمیکشتش؛ اینکه همچنان استراحت ندارن و همه کارای خونه باهاشه هم بهش عادت داره؛ اینکه کسی قربون صدقه ش هم نره باعث نمیشه از این پریود سر سالم بیرون نیاره:/ درواقع زن در پریودی فقط میخواد مرد مقابلش بفهمه که شما در این ایام داری چه فشار روحی روانی ای رو تحمل می‌کنی و هر ماه یک هفته چجوری موجی از افکار منفی و حالات افسردگی و گریه و ناامیدی و حال بد داره به شما هجوم میاره و شمارو چجوری همین افکار ناراحت کننده ای که دست خودتون نیست داره از پا در میاره چون باید باهاش مقابله کنید و در عین حال به زندگی معمولی ادامه بدید. درواقع زن همین که شما بفهمید اگر بداخلاقه دست خودش نیست چون خودش بی اینکه بخواد در افسرده ترین حالت خودش رفته براش کافیه. که اونم هیچوقت مرد نمی‌فهمه. دقت بفرمایید هیچوقت. حتی اگر ۴۰ سال با یکی زندگی کردید فقط اون مرد در حرف می‌دونه که پریود باعث نوسانات خلقی میشه ولی در عمل شمارو همون آدم یه هفته پیش می‌دونه و به پای هیچیه دیگم نمی‌ذاره جز غرغرو بودن و گه اخلاق بودنتون و پا به پاتونم بحث میکنه:/ و تیر خلاص برای یک زن که از نخریدن شکلات و گل و محبت نکردن هزار برابر بدتره اینه که داری سر یه موضوعی بحث جدی می‌کنی و علت عصبانیت یا ناراحتیتم کاملا مشخصه و به حق؛ بعد بهت بگن: پریودی؟!:/... مردان این مرز و بوم فکر میکنن شکلات دوای درد زن هاست؛ خیر همین جمله رو نگی انگار کارخونه شکلات رو بهش بخشیدی.... تو که میپرسی پریودی؟! حالا فرض کن اصلا هستم. ..تو که میدونی طرف توو پریود سگ میشه چرا در عمل نمیفهمی پس و صبوری و سکوتت رو بیشتر نمیکنی؟! .. فلذا بار دیگه تاکید میکنم آقایون در عرصه پریود عالمان بی عملن و هیچوقت هیچ درکی از پریود یک خانم نخواهند داشت فلذا فرهنگ سازی بکنید نکنید برای خودتون کردید درواقع نه ایشون:/... فلذا خیلی در این امر تلاش برای آگاه سازی نکنید فرقی نمیکنه:/

نمی‌دونم چرا خاله های قدیم یا عمه ها و عموها و دایی های قدیم اصلا شبیه ماها نبودن! دقت کردید تا حالا؟! مثلا من برای خواهرزاده هام میمیرم؛ انقدر براشون چیز میز می‌خریدم و میخرم که اصلا نود درصدشون رو یادم نیست. دایم خودشون میگن خاله اینو یادته برام خریده بودی؟! یا مثلاً میگم عه چه جامدادی خوشگلی داری؛ یهو میگن وا خاله یادت نیست؟ خودت برام خریدی دیگه... توو جمع ها پا به پای مسخره بازی هاشون هستم. میرم باهاشون وسط رقص های مسخره میکنم. میبینی بچه بغلمه ولی باهاشون راز جنگل بازی میکنم. تا از اینکه توو مدرسه دوست پیدا کردن یا نه؛ کسی تو مدرسه بهشون فلان چیزو گفته و هزارتا چیز براشون غصه میخورم... دایم در حال قربون صدقشونم...ولی واقعا خاله ها و عمه ها و عموها و دایی های ما اصلا یادم نیست یکبار قربون صدقه رفته باشند:/ یا اصلا بدونن ما چی دوست داریم همونو برامون بخرن. یا اصلا یه محبتی چیزی...خاله ها و عمه ها و دایی ها و عموهای معمولی بودن:/ حالا مال شمارو نمی‌دونم ولی مال ما نقی معمولی بودن! ... یکبار اینو از سایر اعضای خانواده پرسیدم که چرا؟! چند نفری گفتن شاید چون همه خودشون اون زمان بچه های قد و نیم قد داشتن. ولی واقعا این دلیل محکمه پسندی نبود؛ چون الان من خودمم بچه دارم ولی از اون خاله ای که بودم چیزی کم و کاست نشده:/ 

دیشب دیدم یه جا نوشته بود ۱۹ مهر روز دختره؛ یعنی تا نصف شب داشتم از این سایت به اون سایت براشون چیز میز سفارش میدادم. بعد دلم نمیاد فقط به دخترا بدم که میگم پسرا هم نگاه میکنن دلشون می‌شکنه فلذا برای اونا هم. بعد می‌دونم کی چی دوست داره. مثلا می‌دونم یکی تم کرومی دوست داره؛ اون یکی پاک‌کن کچل شو میخواد؛ اون یکی فقط پیکسل فلان چیز رو دوست داره؛ یکی عشق کرم دست و صورته؛ یکی موهاش بلنده تل میزنه اون یکی فقط کش میبنده؛ خلاصه از دستمال مرطوب و لوازم تحریر فانتزی گرفته تا کرم و گل سر و تل و کش و جا سوییچی و ... براشون از چندین سایت مختلف سفارش دادم. بعد از دیجی هم جعبه سفارش دادم قشنگ اینارو بذارم داخل جعبه؛ تووشونم چندتا خوراکی بذارم و آبنبات اینا بپاشم بعد با روبان و اینا جعبه هارو دیزاین کنم.تا رنگ روبانم دو ساعت داشتم می‌گشتم.

خدایی یه خاله مثل خودم دلم خواست. اصلا الان که دارم فکر میکنم میبینم فقط خودم اینجوری ام؛ قدیم و جدید نداره. خودم خاله ی استثنام! از من فقط یدونه خدا زد اونم واسه نمونه زد:/

دیروز یه خبری می‌خوندم که اعلام رسمی خود دولت بود که الان مصرف ماهیانه هر فردی حداقل ده میلیون باید باشه( بدون در نظر گرفتن قبض آب و برق و گاز و مالیات و غیره و ذلک). دقت فرمودید؟! حداقل!... یعنی یه خانواده چهار نفره حداقل ترین خرج هارو هم بخواد بکنه ۴۰ میلیون میشه خرج ماهیانه ش. حالا این خرج به غیر لباس و مدرسه و تفریح و چیزای دیگه ست. فقط خوراک. 

حالا سوال اینجاست؟! آیا مردم از این درآمد حداقلی برخوردارن؟! 

جواب: خیر

آیا مردم از صبح تا شب سگ دو نمیزنن؟!

جواب: بله

پس چرا درآمدها متناسب با کارکرد افراد نیست و همه دارن زیر چرخ دنده های این اقتصاد مریض و نابود؛ له میشن؟!

جواب: چون میخوان که مردم له بشن دیگه!:/

 

حالا همه با هم: ماشاالله ماشالله بهش بگید! ماشالله. صد قل هو الله بهش بگید ماشاالله.

+ بعد یارانه میدن نفری ۳۰۰ هزار تومان هر ماه هم بوق و کرنا میکنن که برای کمک به اقشار کم درآمد. الان ماهی سیصد کمکه؟! سیصد پوله؟! به طرز خیلی مسخره ای همه چیز مسخره ست!

 

به عنوان مادری که به جرگه ی داشتن بچه های ادا اصولی در خوردن پیوستم باید خدمتتون عرض کنم که پسر بنده تا همین چندوقت پیش تقریبا اصلا در غذا ایرادی نبود. البته به این معنا نبود که همه چیز میخورد. نه تقریبا خیلی چیزها نمی‌خورد ولی داستان هم نداشتیم. یعنی مثلا خورش نمی‌خورد ولی گوشتاشو درمیاوردی میریختی روی برنج میخورد؛ مثلا پلوهای قاطی خیلی چیزاشو نمی‌خورد ولی باقیشو میخورد. اما الان چند هفته ای میشه تقریبا هرچی میپزم نمیخوره و داستان داریم. فلذا اگر شمام عین منید و خواستید یه چیزی بپزید که بخوره قطعا پیتزا گزینه ایه که بچه بهش نه نمیگه. اگر خواستید یه پیتزای فوری زیر چند دقیقه بپزید و خمیرم نداشتید. دوتا نون لواش بردارید بینشون اندکی سس. و روشم هرچی میخواین بعدم دو‌ سه دقیقه داخل ماکروفر. پسر بنده هیچی داخل پیتزا دوست نداره. نه سس؛ نه ادویه؛ نه مخلفاتی به غیر سوسیس کالباس. اون سس بین دو لایه نون هم بنده صرفا جهت چسبیدن نون ها به هم خیلی کم زدم که نفهمه. خردل و سس قرمز. روشم در حد دو ورق کالباس رنده کردم با اندکی پنیر. 

بچتون زیر ۷،۸ سال باشه میشه با این شبه پیتزا گولش بزنید!:دی

عروسم برای پسرم غذاهای خوشمزه درست نکنه چی؟:/

دیدید اشخاص معروف و بلاگرها و غیره مثلا تولدشون مهرماهه بعد توو کل اون ماه قبل و بعد دارن سورپرایزشون میکنن؟! حقیقتا چجوری وقتی روز تولد خود آدم نیست؛ آدم می‌تونه سورپرایز بشه؟!! چجوری ادا خوش‌حالا رو درمیارن؟!

شمارو نمی‌دونم ولی از نظر من روز تولد آدم فقط همون روزه که قشنگه. حتی یک روز قبلش کسی تبریک میگه یا کادو میده اونقدری دلچسب نیست که ببینی همون روز در یاد کسی هستی.

بابا هرکسی یه روز از سال متعلق بهشه؛ همون یه روز ۲۴ ساعته؛ اگر قراره تبریک بگید، اگر قراره کادو بدید، اگر قراره سورپرایز کنید، هر کاری که میخواین بکنید همون ۲۴ ساعت انجام بدید؛ همون روزه که این کارا قشنگه و به دل میشینه!

 

یه عالمه نوشتم از اینکه نون لواش دوست ندارم و امروز همسرم یه خروار نون لواش گرفته بود و دیدم چاره ای نیست سمبوسه شون کردم و کلی هم گذاشتم فریزر. کلی نکات سمبوسه گفته بودم. حتی سمبوسه رژیمی و بدون روغن هم نوشته بودم که چجوری بپزید. از اینکه سمبوسه های بنده زبان زده و خواهان زیاد داره فلذا این مدلی بپزید و بخورید و بیاشامید براتون رفته بودم بالای منبر ولیکن یهو برقامون رفت مطالبم پرید و دیگه حوصله نیست دوباره برم بالای منبر:/

فقط در این حد بگم من داخل سمبوسه پیاز، گوشت چرخ کرده، قارچ و فلفل دلمه و سوسیس و ذرت و رب و نمک و فلفل و ادویه و زردچوبه و آویشن و پنیر پیتزا میزنم.و سمبوسه های بنده تعریف از خود نباشه کشته مرده زیاد داره:/

رفتم با دلقک بازی های مخصوص خودم:/ میگم یه پنج بده من؛ من برم لوسیون شکلاتی بخرم؛ اسپری داو بخرم؛ خلاصه از این چیزا بخرم دلم میخواد:/...بوی شکلات و داو بدم. تو تا حالا زنی که بوی داو بده نداشتی:دی... الحمدالله رب العالمین همیشه با دلقک بازی های بنده خطوط خنده هاش نمایان میشه. میگه داو چیه؟ مارکه؟! میگم اره....با خنده میفرماید: کی گفته زن باید بوی داو بده؟! زن باید بوی ترشی بده؛ بوی پیاز بده؛ بوی عرق و قورمه سبزی بده!:/...و در آخر فرمودن: زن؟! من خودم کارت تورو امروز با خودم اینور اونور بردم اگه پول خواستن ازش بکشم؛ کارت خودم خالیه!:دی

:/

توو سنگین ترین حالت خواب شبانه هم که باشه؛ اما هروقت که بوسش میکنم با همون چشمای بسته توو خواب لبخند میزنه:(... حتی اگر با آروم ترین صدا هم بگم دوستت دارم. باز توو خواب و با چشمای بسته میگه: من بیشتر:(

 

خودم بیشتر بیشتر مامان:(

توی خونمون بوی سیگار پیچیده... واقعا کسی که سیگاری نیست بوی سیگار براش وحشتناک آزاردهنده و خفه کننده ست. نمی‌دونم کسی بیرون داره می‌کشه و بو از پنجره میاد یا داخل خونه ش که از دریچه های حموم دستشویی یا کولر داره میاد؟!... بالاخره بوی سیگار داره میاد...

عرضی نیست جز اینکه:

حالا می‌کشی نوش جون ریه هات؛ بکش!  فقط برادر حداقل بهمن نکش. خفمون کرد!:/

دیگه فکر کنم همه دنیا بدونن که من چقدر عاشق آشپزی ام. و خب امتحان کردن غذاهای جدیدم از چیزای لذت بخش دنیاست برام. یعنی پختنشون... درواقع بیشترین چیزی که من دنبال میکنم اشپزیه... آشپزی برای من یجورایی مرهمه... حال خوب کنه‌..خلاصه عمیقأ از آشپزی کردن لذت میبرم؛ از خلق مزه های جدید لذت میبرم. البته اینوسط در این که خودم و همسرم ایرادی نیستیم در غذا خوردن و همه چیز میخوریمم بی علت نیست که باعث میشه من با فراق بال راحت یانگوم بازی در بیارم... این یک ماه اخیر یسری غذاهای جدید امتحان کردم و پختم که خیلی هاشون رو از اینستا دیده بودم. اما اصلا جزو غذاهایی نبودن که بخوام برای بعدها هم بپزمشون و به همون یکبار بسنده باید کرد و از نظرم ارزش دوباره پختن و پیوستن به غذاهای همیشگی رو نداشتن. حالا در همین راستای قفلی زدن روی غذاهای جدید؛ داشتم جوجه کباب ترش گیلانی میپختم. موادشم گردو و رب انار و سیر و پیاز و نمک و فلفل به مرغ بود. آبلیمو هم خودم اضافه کردم مزه ها بالانس بشه. نتیجه اصلا جالب نشد. اصلا مزه ی جوجه کباب های رستوران های شمالی رو نداد. و خلاصه اینم به تاریخ پیوست. اما وقتی داشتم میپختمش؛ پسرم اومد پای گاز گفت مامان غذا چی داریم؟! گفتم جوجه کباب گیلانی:/ گفت آخ جون جوجه کباب من عاشقشم. بعد گفت ببینمش. بلندش کردم توی ماهی تابه رو ببینه؛ یهو رنگ و رخ سیاهش رو که دید با اینکه اصلا من حرفی از اینستا نزده بودم؛ با اینکه من اصلا غذای جدیدم میپزم نمی‌گم جدیده که بخوره؛ اما یهو گفت: اه مامان بسه انقدر غذاهای اینستا رو میپزی؛ غذاهای معمولی خودتو بپز:/

اونجا بود که شاعر فرمود: نشسته ام به در نگاه میکنم/ دریچه آه میکشد...

میگن حرف راست رو از بچه باید شنفت:/

چشم پسرم:|