بیست و دوم فوریه

با توام
قاب عکس نارنجی
با توام
زرقبای پاییزی
در نگاهت حضور مولاناست
پا رکاب دو شمس تبریزی...

۲۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «یانگوم بازی!» ثبت شده است

 

نصف شب توو اکسپلورم یه خانمی اومد که قبلاً هم البته پیجش رو دیده بودم. کاری به کاری که می‌کنه ندارم که از نظر من بی‌مزه و مسخره و خب که چیه!... ایشون جلوی دوربین میشینه و غذا میخوره. همین. پیجش اینه:/... اما خب باید بگم به قدری با اشتها میخوره که اگر سیرم باشی با دیدنش دلت میخواد یه چیزی بخوری:/... حالا فکر کنید نصف شب که دلت داره ضعف میره یه خانم تپل نشسته جلوت با یه دیس لوبیا پلو با گوشت تیکه ای بعد با دست رفته توو کارش؛ کنارش سیر ترشی هم گاز میزنه:(... دلم خواست؟! بله تا سر حد مرگ:/... انقدر که من که لوبیا پلو رو با گوشت چرخ کرده درست میکنم از صبحش بلند شدم گوشت گذاشتم بپزه با گوشت تیکه ای درست کنم؛ آنقدر که من که لوبیا پلو رو با سیر ترشی نمی‌خورم سیر ترشی آماده کردم. 

+ دیگه عکس هنری منری نیستا. دقه‌ نودی تونستم به زور به عکس بگیرم پاها و دست ها معلوم نباشه:دی

+ من هروقت میخوام از غذاهام عکس بگیرم همسرم میگه باز دل کدوم بدبختی رو میخوای آب کنی؟:دی

+ خوشحالم که پنجه طلام:/

+ اگر میخواین لوبیا پلویی بپزید که هرکس خورد بگه خوشمزه تر از این لوبیا پلو تا حالا نخوردم علاوه بر نمک و فلفل و ادویه و زردچوبه اینارو هم حتما بهش اضافه کنید: هل+ زیره+ دارچین+ گل محمدی+ زعفران...

 

من میتونم هرروزم کیک و شیرینی درست کنم مثل الان که دارم کیک زعفرانی میپزم به شرطی که وسط عن و گهم که قاطی شده و دارم شر شر عرق میریزم و همه زندگیمو آرد و کثافت برداشته از جای جای خونه هر لحظه نشنوم مامان مامان و دایم احضار بشم:/ یعنی به معنای واقعی کلمه دلم میخواد تک تک موهامو بکنم. خدا شاهده از روی ساعت یک ربع هم نشد. به همسرم گفتم پیش بچه ها باش من یه ذره بخوابم گلوم درد می‌کنه. یعنی در اون یکربع دخترم داشت گریه میکرد در حد هق هق شیر میخواست. پسرم به پدرش می‌گفت باید زامبی بازی کنی! پسرم هر یک ثانیه یکبار هوار میزد مامان بیا بچه داره گریه می‌کنه. من از اینور داد میزدم شیر درست کنید! ... همسرم اومده بود می‌گفت بچه رو بغل می‌کنی من شیر درست کنم؟:/ خب مرد حسابی من بخوام بغل کنم الان روی تخت چیکار میکنم؟!:/ بعد وسط گریه های هق هق دخترم؛ هوارها و گریه های پسرم؛ همسرم داره دور خودش میگرده آب داغ می‌کنه:/.. سزا نیست موهامو بکنم؟!:/. یعنی بلند شدم اومدم میبینم حتی چراغم نتونستن روشن کنن خونه در تاریکی ظلمات؛ دخترم کف زمین ؛ پسرم به دو علت داره هوار میزنه یکی برای گریه خواهرش یکی اینکه باباش زامبی رو ول کرده داره شیر درست می‌کنه. همسرمم همچنان منتظر آب داغ شدنه و میگه نمازم قضا شد و وقتی میگم خسته نباشید! یعنی پنج دقیقه نمی‌تونید از پس همدیگه بربیان! میگه خب چیکار کنم بچه ها با منن نتونستم:/ پنج دقیقه بود مرد؛ پنج دقیقه:/ ...

خلاصه پاشدم اومدم در حال کیک پختن:/ بگو آخه زن کیک چی میگه اینوسط؟! ده دقیقه بعد میبینم دخترم داره هق هق می‌کنه دوباره؛ رفتم میبینم سه تا مورچه لای دستشه؛ یه مورچه روی صورتش که نگو طفلک رو گاز گرفته. حالا اون لحظه نفهمیدم یک ربع بعد دیدم زیر چشمش و زیر لبش باد کرده و قرمز.‌ چندروزه خونمون پر مورچه شده. سریع بردمش حموم خنک بشه. اومدم به همسرم گفتم تو با بچه ها بمونید اتاق من همه جارو پیف پاف بزنم! درو بستم خدشه بهشون وارد نشه:/ خودم اومدم همه جای خونه رو پیف پاف زدم.‌ بعد در همین حین هم دوباره هوارها و گریه های دخترم و پسرم. و هر لحظه پسرم که داره داد میزنه مامان؟ مامان؟! رفتم میبینم دخترم نگو داره قل میخوره پسرم گریه می‌کنه که چرا باباش حواسش نیست. باباشم داره میگه حواسم هست. بعد دخترم گرسنه ست پسرم داره میگه من نمی‌خوام بمونم اتاق. همسرم داره میگه خودتم بیا اتاق با این گلوت:/... من بیام کی پطورس فداکار بشه پس؟:/ ... اومدم شیر درست کردم دادم دست پدر؛ به پسرم میگم مگه بابات پیشت نیست هی منو صدا میکنی؟! در همون حین که توو اتاق نشستم رفتم توالت فرنگی حموم رو‌ می‌شورم. همسرم میگه زن پیف پاف کم بود؟ اینجا هم بو راه ننداز خفه بشیم! بعد خودش داره می‌خنده. نگاهش میکنم درحالی که دستم فرچه ست و توی توالت فرنگی و اینجام دارم شر شر عرق میریزم... میگم بخدا میام به هشت قسمت مساوی تقسیمت می‌کنما:/ ... اصلا عنوان پست رو باید میذاشتم خرده جنایت های زن و شوهری:/

خلاصه بعد کشتار جمعی مورچه ها و بویی که هنوز نرفته و امیدوارم بچه هام چیزیشون نشه با این بو؛ تازه بشینم یه کیک بخورم:/

+ آقا این رسپی یه دستور ثابت توو خونه ی ماست. یعنی هروقت هرجا باشیم بخوایم کیک بپزیم میریم سراغ این. به عنوان کیکی که قراره روی گاز بپزید به نظر بنده حقیر این بهترین دستوره و همین بشه دستور ثابتتون فقط طعم هارو عوض کنید هربار اگر خواستید تنوع بدید... سه تا تخم مرغ + وانیل اندکی+ یک لیوان شکر رو همزده. من با همزن دستی میزنم. یه کم بزنید کف کنه کشدار طور بشه. نشد هم مهم نیست:/ بعد یک لیوان آب جوش یا یک لیوان شیر اضافه کنید. اگر آب جوش ریختید سریع هم بزنید تخم مرغ نپزه!... بعدش نصف لیوان روغن مایع و دو لیوان آرد الک شده و یک قاشق چایخوری بکینگ پودر. بعد هم ته قابلمه یا ماهی تابه رو چرب کنید کمی آرد بپاشید بعد مواد رو بریزید و روی شعله ی کم حدود نیم ساعت تا چهل دقیقه. اصلا دستور اینه که اینوسط مواد رو دو قسمت کنید. به یکیش پودر کاکایو بزنید. بعد یه ملاقه مواد ساده بریزید وسط ماهی تابه؛ روی اون یه ملاقه مواد کاکائویی ؛ دوباره یه ملاقه ساده؛ یه ملاقه کاکائویی؛ تا مواد تموم بشه.‌بعد با خلال دندون یا نوک چاقو خطوط ایجاد کنید کیک دو رنگ بشه. بپزه میشه کیک زبرا ! 

+ حالا از اونجایی که این بشه دستور ثابتتون فقط طعم دهنده هارو عوض کنید. خب اصلش همون دو رنگ بالاست که توضیح دادم. اما مثلا من امروز به جای کاکائو گلاب و هل و زعفران زدم. شمام میتونید نسکافه یا حالا هرچیز دیگه که میخواین یا هم ساده. 

+ اگر بکینگ پودر نداشتید نصف بکینگ پودر جوش شیرین ( یعنی مثلاً نصف قاشق چ خ جوش شیرین) و یک قاشق چ خ آبلیمو. همون کارو می‌کنه. البته که جای بکینگ پودر رو نمیگیره. 

دیگه همین دیگه بخورید و بیاشامید ولی هرگز اسراف نکنید. 

عکس هم از زیر چنگال پسر درآوردم که اگر اندکی دیرتر می‌رسیدم همین هم نمیشد انداخت:/

 

+ نوشته بود که پسرا عاشق ماکارونی هستن؛ پدرها از اون بدشون میاد؛ توی این فاصله ی پسر تا پدر شدن چه اتفاقی افتاد؟!

همه یه چیز رمانتیک و فلسفی نوشته بودن... منم نوشتم : معده درد!:/

+ آقا من اگر مردم رفتم اون دنیا شما دیدید من توو جهنم در حال سوخت و سوزم و دارن سرب داغ دهنم میریزن همینجوری نگام نکنید؛ پاشید بیاید جلو بگید بابا ما شاهد بودیم این اونشب که ماکارانی پخته بود؛ عدل علی رو بین همه اعضای خونواده برپا کرد! بدین شکل که چون پدر خانواده ماکارانی رشته ای دوست داره و پسر خانواده شکل دار فلذا ترکیبی زده بود؛ بعد از اونجایی که پسر ته دیگ سیب زمینی میخواست و خود مادر اصلا ماکارانی رو به عشق ته دیگ نون میخوره اونم ترکیبی زده بود و خلاصه همه رو دریابیده بود! تازه سر غذا هم دختر خانواده نگاه میکرد و نمیتونست بخوره مادر نصفه غذاش رو ول کرد رفت برای دختر فرنی آورد. فلذا ای پروردگار آیا سزاست این مادر به جای اینکه گلی از گل های بهشت شود اینجا میون ما بسوزه؟! بعد دیگه با سلام و صلوات راه رو باز کنید برم بهشت! :/

+ از اونجایی که اینجا حامله زیاده:/ به قول جواد رضویان با همون لهجه ی قمی: دلت نخواد؟!:دی

 

باور کنید الان که روی مبل نشستم چشمام داره بسته میشه و حقیقتا فقط چوب کبریت نجاتم میده!... آقا چرا امروز آنقدر جمعه بود؟! خیلی دلگیر بود نه؟:(

اون کیه که با این که شارژش صفر درصده ولی برای اهل منزل یه کیک بی شیله پیله! زده بخورن کیف کنن؟! منم من:/

اگر حال نداشتید و دنبال بی شیله پیله ترین کیک دنیا بودید یه ماهی تابه نچسب بردارید؛ داخل همون دوتا تخم مرغ+ یک لیوان شکر+ یک لیوان شیر یا آب جوش+ کمی وانیل و بکینگ پودر + نصف لیوان روغن + یک لیوان آرد+ دو ق غ پودر کاکایو رو همه رو باهم بریزید داخل همون ماهی تابه هم بزنید با هرچی که دارید حتی یه چنگال ساده؛ بعدم روی شعله ی خیلی کم نیم ساعت تا چهل دقیقه. چنگال بزنید اگر به چنگال نچسبید کیک پخته. اصولاً من خودم در کیک رو بلند نمیکنم تا وقتی که بوی کیک بلند بشه. زود بلند کنید پف کیک می‌خوابه. دیگه تاکید نکنم ماهی تابه باید نچسب باشه علی القاعده:/

دیگه عکس هنری منری نیست نشستم یه گوشه مثل بچه آدم دارم میخورم یادم افتاد عکس بگیرم ازش. 

+ بنده بکینگ پودر نداشتم از ترکیب جایگزین استفاده کردم. یک چهارم قاشق چایخوری جوش شیرین و نصف قاشق چایخوری آبلیمو استفاده کردم. که خب خیلی هم مال من نپفیده! شما بکینگ پودر بزنید بیشتر میپفه!

+ می‌فرمایید غذاهاتو برچسب بزن. چشم. میزنم تا بخورید و بیاشامید ولی هرگز اسراف نکنید! پست های آشپزی رو با برچسب « یانگوم بازی» براتون در طبق اخلاص می‌ذارم:/ اگر وقت کنم قبلی هارو هم پیدا میکنم و براتون اونارو هم در طبق اخلاص می‌ذارم. 

 

حق آدمی که از ساعت ۱۱ و نیم صبح رفته است در آشپزخانه و کابینت ها را جا به جا کرده و ساعت پنج دقیقه به ۷ عصر آمده بیرون و کمرش دارد به دو قسمت مساوی تقسیم میشود این نیست که در تاریکی خانه که همه خوابند، برای خودش سوسیس سیب زمینی درست کند و بزند بر بدن؟! هست:|

 

# از سری غذاهایی که مراحل پخت و پزش را دوست ندارم و به نظرم یکی از پر کار ترین غذاهاست و دانه دانه باید چیزهای مختلف اش را آماده کنی‌ و هر صدسال نوری آنهم بنا به درخواست میپزم.

# از سری غذاهایی که خودش را هم خیلی دوست ندارم مگر خیلی پر ملات باشد:/

# از سری غذاهایی که بعد از پختن اش تا اندکی بعد " آفرین کدبانو" " آفرین هنرمند" " باریکلا" " دستپختت از همه بهتر است" از جای جای خانه میشنوم چرا که همسری دارم که از غذاهای مورد علاقه اش همین ایشان است.

نکته هم بگویم و شما را به خدای منان بسپارم:

۱- اگر معمولا عدس پلوهایتان شفته میشود در انتخاب عدس دقت بیشتری کنید. عدستان اگر خوب باشد مثل برند فامیلا، و نیم پز هم شود در حد یکربع پخت، برنج را شفته نمیکند و در اصطلاح دون در می آید‌. پس اگر هرکاری کردید باز شفته شد و برنج نرم شد عدستان را عوض کنید. اندازه هم که عدس نصف برنج دقیقا.

۲- اگر میخواهید از جای جای خانه تعریف و تمجید بشنوید و عدس پلویتان مزه ی بهشت بدهد و در یاد و خاطره ها بماند ترکیبی از این ادویه ها را داخل مواد گوشتی بریزید: گل محمدی، زعفران، دارچین، زردچوبه، نمک، هل.

 

 

گمونم قبلا بهتون گفته بودم که شیر مزرعه ماهشام رو امتحان کنید. خیلی خوشمزه ست. البته که هرجایی یافت نمیشه و همه سوپرمارکتا نمیارن و منم شیر پرچربش رو امتحان کردم و از مزه ی کم چربش خبر ندارم. البته که شیر کاکائوشم امتحان کردم و اونم بسی خوشمزه ست و ماهشام شده برند محبوبم در شیر:/ ولی نکته اینجاست که من شیر خور و لبنیات خور نیستم‌. و همسرمم نیست. فلذا هر شیر و ماستی که میخریم نهایت یه ذره ازش میخوریم و بقیه ش اونقدر میمونه که میریزیم دور. اینبارم شیر توو یخچال که ماهشام بود کلا یه لیوانشو خورده بودمو بقیش مونده بود و آخرین روز انقضاشم بود و خب چون ماهشام بود دلم نمیامد بریزم دور انقدر که برام ارج و قرب داره:/... فلذا با حالی رو به مرگ هرطور شده کمر همت رو بستم این عزیز دل انگیز رو تبدیلش کنم به یه چیزی که خیلی هم نخوام سرپا وایستم. خواستم سوپ شیرش کنم دیدم قادر نیستم سرپا وایستم. برای همون تبدیلش کردم به دنت. یعنی نگم از طعمش که شخصا خودم مردم براش:(. ولیکن از اونجایی که خودم گلو درد شدید دارم نتونستم یکی دو قاشق بیشتر بخورم. پسرمم نخورد. همسرمم همون موقع که یه کاسه دنت دستم بود هی گفتم بیا بخور، در حالی که ته قابلمه ی دنتی رو میخورد با انگشت میگفت نه نیستم! ... خلاصه منم درسته که تمام تلاشمو کرده بودم که ماهشام حیف و میل نشه ولیکن دیدم خب کسی نمیخوره خودمم قادر نیستم بخورم توو یه عملیات انتحاری ریختم دور:/ بعد عصری همسرم اومده هی داره یخچالو بالا پایین میکنه میگه دنت ها کجان؟ میگم ریختم دور... میگه ریختی دور؟؟ چرا؟ ... میگم خب خودم که نتونستم بخورم تو هم گفتی نیستی!... میگه من گفتم نمیخورم که تو بخوری چون دوست داری، وگرنه دوست داشتم... :( ...خلاصه اینم از سرنوشت این دلبر که اینگونه ناکام از دنیا رفت و خورده نشد جز اندکی. 

دنتم که قبلا دستورشو نوشتم. خواننده زرنگا کجان؟ ...به ازای هر یه لیوان شیر، اول دو قاشق غذاخوری نشاسته ذرت رو با دو یا سه قاشق شکر و یک قاشق پودر کاکائو و یک لیوان شیر مخلوط. میذارید روی گاز تا سفت بشه. آخرشم کمی وانیل و یک قاشق خامه یا کره میریزید و میرید بهشت و تامام. 

 

وقتی دختر خونه بودم با ماکروفر خیلی چیزای خوب و جدیدی رو به منصه ی ظهور میرسوندم و هنرهام رو به در و دیوار میپاچوندم، طوری که یادمه وقتی ازدواج کردم و رفته بودیم سر خونه زندگیمون و داشتیم جهیزیه میچیدیم و نصاب وسیله های برقی اومده بود و داشت گارانتی ماکروفر خونه ی خودمون رو پر میکرد، گفت ماکروفر چرا خریدید دیگه اینکه کارایی ای نداره توو ایران، ایرانی ها فقط باهاش نون داغ میکنن که همسرم از اونجایی که هنرهام خیلی توو چشم و چالش پاچیده شده بود، مشت محکمی بر دهان استکبار زد و فرمود که نه خانوم من ته کدبانوئه با ماکروفر چیزای زیادی درست میکنه!... اما از اونجایی که گویا چشم خوردم:/ از اونروز تا الان من هم به جرگه ی سایر ایرانی ها پیوسته بودم و جز برای داغ کردن چیزی و یخ زدایی استفاده ی بهینه ی دیگه ای نکرده بودم‌. ولیکن از اونجایی که امروز گاز ساختمون رو برای تعمیرات نمیدونم چی چی، اعلام کرده بودن برای ساعاتی قطعه، و خب بنده کاسه ی چه کنم چه کنم دستم گرفته بودم تصمیم گرفتم دوباره با ماکروفر عقد اخوت ببندم و دوستی ها رو زنده کنم‌. فلذا ظهر توو ماکروفر مرغ پختم و به شدت از کرده ی خود راضی بودم و شبم توو ماکروفر سوسیس تخم مرغ درست کردم که اصلا فکر نمیکردم بشه ولی شد. دارم کم کم به استعدادهای نهفته در ماکروفر پی میبرم و همین طوری پیش بره فردا پس فردا تووش قیمه بادمجون میپزم سفره میندازم تشریف بیارید همگی یه لقمه دور هم بزنیم:|

 

ما امشب هوس پیتزا کرده بودیم البته بیشتر بنده که کلا هوسی غذا میپزم و میخورم... اما خب جز دوتا نون پیتزا و پنیر و چندورق کالباس مواد دیگه ای برای پیتزا نداشتیم، تازه فکر میکردم فلفل دلمه ای و قارچ هم داریم که تازه وسط کار فهمیدم اونارو هم نداریم اما از اونجایی که من کم نمیارم فلذا یه پیتزایی به منصه ی ظهور رسوندم که یعنی اصلا نگم ...خب بی هیچ حرف پس و پیشی بهتون بگم که من فر ندارم اما همین جا یادتون میدم چجوری بدون فر یه پیتزای عالی درست کنید. پس با سامان گلریز ورژن بدون ریش و سیبیلش همراه باشید، گرچه منم الان سیبیل دارم:/

اول از همه بگم که من پیتزاهای زیادی رو روی گاز امتحان کردم با خمیرهای مختلف، برای همون طبق تجربه ی سالیان بهتون میگم که اگر میخواین خمیر پیتزاتون مزه ی بیرونی ها رو داشته باشه و عین بیرون ترد بشه نه یه خمیر نپخته ی نرم! خمیر پیتزای آماده بگیرید، از این نون پیتزاهای گرد و آماده که توو بسته هاش چهارتاییه....بعد توو یه ماهی تابه کمی روغن بریزید و خمیر پیتزا رو بذارید تووش تا نون برشته بشه، وقتی برشته و طلایی و اصطلاحا تقریبا خشک شد حالا اونورشم همین طور برگردونید و بذارید دو طرف برشته بشه. فقط مواظب باشید نسوزه چون زود برشته میشه...

کاله یه سس داره به اسم گاردن، درواقع سس سالاده ولی برای من محبوب دلهاست، خیلی این سس خوشمزه ست، یعنی خیلی ها...بچه ها شما هر موادی که بخواین و سلیقتون باشه میتونید بریزید ولی اگر میخواین پیتزایی بپزید که از جای جای خونه صدای تعریف بشنوید اینکارایی که میگم رو بکنید. وقتی همسر من امشب میگفت از بیرونی هام خیلی خوشمزه تره دیگه ببینید چی پخته بودم:/... خب بعد اینکه نون های آماده ی پیتزا رو از این گردهای نیمه آماده که همه سوپرمارکت ها هم دارن، برشته کردید، روش کمی سس گاردن بزنید و همه جای خمیر پخش کنید، بعد کمی آویشن و پنیر پیتزا، بعدش همون چندورق کالباس رو خلالی کردم و ریختم روش و دوباره کمی اویشن و پنیر پیتزا، و اما غول مرحله ی آخر... من سینه ی مرغ رو نوارهای باریک کردم با کمی سس خردل و کمی ابلیمو و نمک و سس فلفل از این سبزهای سید داوود:/ و کمی از همین سس گاردن و پودر سیر مزه دار کردم و توو روغن سرخ کردم بعد که خنک شد چیدم روی مواد...بعدم چندورق گوجه ی نازک بریده شده و کمی ذرت مکزیکی و دوباره پنیر پیتزا... و بعد گذاشتم توو ماکروفر و هیچ دکمه ی خاصی نزدم فقط همون که تایم میدید مثل همیشه تا غذاهاتون رو داغ کنید، همون دکمه ی استارت رو زدم به مدت ۵ دقیقه و بعدشم برش دادم و با کمی کچاپ و همون سس فلفل مزه ها رو تنظیم کردم...

حالا یه نکته بگم. اگر ماکروفرم ندارید، اشکال نداره بعد اینکه تمام این مراحل رو رفتید، یه فر دست ساز درست کنید. یعنی چجوری؟ یه قابلمه بزرگ بردارید تووش یه رینگ یا یه چیز فلزی مثل الک بذارید کف ش، بعد ظرف پیتزاتون رو بذارید روی اون رینگ فلزی که نچسبه به کف قابلمه و نسوزه، ظرف پیتزاتونم چیزی انتخاب کنید که نترکه علی القاعده‌. بعد زیر قابلمه شعله پخش کن بذارید و زیرشو خیلی کم کنید و روی در هم دم کنی بذارید و حدود ۴۰ دقیقه بذارید پیتزا داخل بمونه و پنیرهاش آب بشه. وسطا هی سر بزنید اگر پنیر اب شده بود تمومه. با این فر دست ساز شما تمام کیک ها و شیرینی های دنیا رو هم میتونید بپزید. درواقع با این روش پیتزا خیلی عالی میشه ولی من حوصلم نمیگیره ۴۰ دقه دونه دونه پیتزا بپزم برای همون ماکروفرو چندبار امتحان کردم و بعد بالا پایین کردن تایم هاش و یسری روش ها اینی که بهتون گفتم عالی میشه. حالا اگر همچنان ماکروفر ندارید و حوصله ی فر دست سازم ندارید، توو این شرایط نون پیتزا رو فقط یک طرفش رو برشته کنید و اون طرفی که برشته نشده و در اصطلاح خامه اون رو بذارید کف ماهی تابه با کمی روغن، و بعد موادو بریزید روش و در ماهی تابه رو بذارید و با شعله ی خیلی کم بذارید پنیر آب بشه. اون طرفشم چون توو ماهی تابه و شعله ی مستقیمه خودش برشته میشه.

نکته بعدی اینه که ضعف پیتزای بدون فر اینه که روی پیتزا برشته نمیشه ولی خب وقتی خمیرشو حسابی برشته کنید و روشم بذارید پنیر قشنگ آب بشه اصلا متوجه برشته نشدن پنیرهای روی پیتزا نمیشید توو طعم و مزه‌...

+ من اصولا مواد پیتزا رو زیاد میریزم و همچنین پنیر رو هم به صورت مشتی طور، علی القاعده شما کمترم بریزید دشواری نداره!

خلاصه اینکه من براش پیتزا بودم، حالا اون چی دوست داشتو باید برم بپرسم :/

 

از وقتی اومدیم خونه ی جدید، تقریبا تا امروز همش غذاهای ساده و راحت درست کردم چون همه جا خوشگل و تمیزه :دی کلی هم دکوری چیدم همه جا، برای اینکه پسرم هرجا میرم دنبال منه، برای اینکه این خوشگلی و تمیزی و دکوری ها به قوت خودش باقی بمونه و به طرفه العینی از بین نره برای همون سعی میکردم زود از آشپزخونه بیام بیرون، ولی خب این رویای قشنگ که میشه اینجا خونمون عین آدم باشه خیلی زود نقش بر آب شد :دی و دیدم خیر نمیشه، برای همون دوباره برگشتیم به حالت کارخونه و ترمه ها و دکوری ها رو جمع کردم و شدم یانگوم همیشگی و با یه قورمه سبزی اهالی منزل رو خوشحال کردم:/