بیست و دوم فوریه

با توام
قاب عکس نارنجی
با توام
زرقبای پاییزی
در نگاهت حضور مولاناست
پا رکاب دو شمس تبریزی...

کلمات کلیدی

توی مسیر منتهی به ویلامون یه جای تقریبا مخوفیه البته در دل شب! چراغ نداره؛ همه جا از اطراف پر دار و‌ درخته. خلاصه ما تا میرسیم اونجا من شیشه هارو میدم بالا سگی چیزی از بغلم سر در نیاره بیرون سکته ناقص رو بزنم! البته در دل روز چیزی جز قشنگی نمی‌بینی. اما شب قضیه فرق می‌کنه. اصلا توو شب قضیه ی همه چیزه این دنیا فرق می‌کنه. ما هروقت میرسیم به این نقطه از زمین! من ناخودآگاه یاد سریال او یک فرشته بود میفتم و دقیقا همون سکانسی که خدابیامرز حسن جوهرچی داشت با ماشین توو شب یه مسیر مخوفی رو می‌رفت و دو طرفش درخت بود و مدام صدای جیغ یه زن رو می‌شنید و دست آخر یه زن افتاد جلوی ماشینش! و خب برای اونایی که فیلم رو ندیدن بگم این زن شیطان بود و آوردش توو خونه زندگیش و خلاصه زندگیش کن فیکون شد. و اون سکانس برای ماها که سریال رو دیدیم واقعا سکانس ترسناکیه. حالا من به همین بسنده نمیکنم بلکه بدون استثنا هروقت میرسیم اون نقطه به همسرم میگم مواظب باش او یک فرشته بود نپره جلوت!:دی ...حتی به بقیه اعضای خانواده هم گفتم در اون مکان! که الان او یک فرشته بود میاد:/ اعضای خانوادمم الان یجوری شده هروقت میرن فحش نثارم میکنن که هروقت میریم یاد حرفت میفتیم سکته میکنیم:دی

نظرات (۳)

ویلا در ژانر وحشت 

پاسخ:
توو روز ژانرش عشقولانه و هوای دو نفره و ایناست. توو شب تغییر کاربری میده:دی

من ساعت ۴ونیم صبح نباید اینو میخوندم👩‍🦯

پاسخ:
ما خیلی وقت ها نصف شب اونجاییم ببین خودمون از دست من چی میکشیم:دی

:)))) نکنین با خودتون اینکارو

پاسخ:
ناخودآگاه یادش میفتم:دی

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">