امروز شنیدم پژمان جمشیدی رو به زندان قزلحصار بردن. و بندی که مخصوص قاتلین و متجاوزینه. اینکه به زندان رفته شایعه نیست و رفته اونجوری که بنده خوندم. اما اینکه جرمی که به خاطرش رفته راسته یا دروغ نمیدونم. گرچه همسرم میگه تا جرم محرض نشده باشه زندان برده نمیشه! اما خب اینکه واقعا مجرمه یا نه نمیدونم. جرمی هم که به خاطرش زندان رفته به خاطر شکایت یه دختر ۲۰ ساله ست که ظاهراً هنرجوی بازیگری بوده و خب چند روزی پژمان جمشیدی میگه من میرسونمت و دست آخر میبره دختره رو خونه ش و تجاوز میکنه!
از هزاران بعد دارم به این داستان فکر میکنم:
۱- بیشتر از همه دارم به این مسئله فکر میکنم که حالا اصلا جدای شخص ایشون؛ ماها گاهی توی زندگی روی یسری از افراد یه حساب دیگه باز میکنیم. اصلا یسری خطاها نباید مال یسری افراد باشه! وقتی آدم میبینه اون آدمی که توو تصوراتش خیلی خوب بوده خیلی کول بوده خیلی اصلا یه حساب ویژه توی ذهنش داشته حالا رفته فلان خطا رو کرده؛ هم دوست نداری باور کنی هم حیفت میاد انگار دلت داره میسوزه که چرا طرف اینجوری خودش رو تباه کرد؟! چرا فلان فرد اینجوری خودشو با این خطا حیف و میل کرد؟! حیف اون آدم که یهو خودش خودش رو به زیر کشید!
۲- دارم به یه کامنتی فکر میکنم از مردم که نوشته بود الکیه بابا؛ برای پژمان جمشیدی ریخته؛ چه نیازی به این کار!... شاید صورت حرفش زیبا نباشه ولی خب منم دارم فکر میکنم راست میگه خب! واقعا برای یه شخص معروفی یا حالا با همچین شرایطی کلی کشته مرده وجود داره که برای بودن باهاش تازه التماسش رو هم میکنن؛ واقعا اگر این کارو کرده باشه چرا واقعا؟! چرا باید دست به همچین کاری بزنه وقتی همونجا پشت در خونه ش صدها عاشق و سینه چاک براش ریخته؟!...
۳- دارم فکر میکنم چرا آدمیزاد باید درست در اوج موفقیت اینجوری خودش رو تباه کنه؟! اومدم بگم خدا بخواد آدما رو از عرش به فرش میرسونه بعد گفتم نه این خود آدمان که وقتی توو عرشن فکر میکنن دیگه دنیا توی دستاشونه اما نمیدونن فطرت پاک و خوی شیطانی دو روی سکه ست و هرکسی قادره در کسری از ثانیه خودش رو به فرش بکشه!
۴- به این فکر میکردم که چرا من دیگه از شنیدن اخبار تعجب نمیکنم؟! شاید چون مدت هاست به این نتیجه رسیدم هرکاری از هرکسی برمیاد. حتی هرکاری از خود ما هم برمیاد حتی اگر فکر کنیم هرگز ممکن نیست!!
۵- دارم فکر میکنم اگر این کارو کرده باشه آفرین به اون دختر شجاع که یه تنه افتاده جلو و قطعا میدونه افراد معروف ممکنه چه لابی هایی چه آشناهایی داشته باشند اما باز کار درست رو انجام داده.
۶- دارم فکر میکنم اگر این کارو نکرده باشه درواقع یاد مصاحبه ی محسن لرستانی و علی ضیا افتادم که به اونم همچین تهمت های زدن و پنج سال رفت زندون در اوجی که داشت به آرزوهاش دونه دونه میرسید اما پنج سال از جوونیش رفت و کار و زندگیش دستخوش هزاران پسرفت شد و همه دورشو خالی کردن حتی کسی حاضر نشد براش سند بذاره و به قول محسن لرستانی: روز سخت برادر نداره!
۷- دارم فکر میکنم به اینکه چقدر همه دوسش داشتن و امروز چقدر شاهد این بودم که همه دوست داشتن بشنون دروغه؛ شایعه ست.
۸- دارم فکر میکنم چرا آنقدر محیط سینما داغونه و کثافت داره از سر و روش میباره؟! ما چندتا فامیل بازیگر داشتیم حتی حاضر نبودند بچه هاشون وارد سینما بشن آنقدر که میگفتن محیط سینما خوب نیست. حتی یادمه کربلا که رفته بودم حاج آقای کاروانمون با خانومش که سوالای مذهبی و احکام دخترا رو جواب میداد و حوزه درس خونده بود خانومه هم؛ اونا مامان بابای بنیامین بزرگه ( داداش یوسف توو فیلم یوسف) بودن. اسم پسره یادم نیست. اونجام یکی دوتا دختر دوست داشتن بازیگر بشن؛ این حاج خانومه که پسر خودش بازیگر بود درواقع مادر بنیامین! بود میگفت اصلا وارد همچین فضایی نشید. مناسب دخترا نیست. اگر برید عوض میشید بلاشک.
به یه چیزی اشاره نکردی. چرا دختره (درصورت صحت این مسئله) با اون آدم خبیث(در صورت صحت این مسئله) رفته تو خونه ش؟ حتما پیش خودش فکر نمیکرده که اگر پاش رو تو اون خونه یا اون جای خلوت بذاره، قراره ختم انعام بگیرن یا جلسه تفسیر قرآن بذارن که....
میدونسته داره کجا میره.
حالا اون پسره یه آتویی از دختره داشته و دختره مجبور شده تن بده. چرا اون موقع این شجاعت رو نداشته که بره مثلا گزارشش رو بده و گبه این یارو میخواد از من اخاذی کنه؟
و به قول خودت هزاران اما و اگر دیگه از یه زاویه ی دیگه.
بهتر اینه که سرمون تو زندگی خودمون باشه. چون این رسانه و اخباری که به راحتی در دسترس همه قرار داره، بیشتر ذهن آدم رو بیخودی و بی محتوا مغشوش میکنه.
منظورم شما نیستی ها. همَمون رو میگم. همه ی مایی که منتظریم ببینیم فلان سلبریتی تو کدوم سوراخ انگشت کرده و داره چی رو چطوری گاز میزنه.