یه همسایه داریم البته نمیدونم کدوم همسایه تشریف دارن... یعنی نمیدونم طبقه ی بالاست؛ طبقه ی پایینه؛ ساختمون اونوریه اصلا... خلاصه من جز صدا و بو چیزی از این همسایه نمیدونم. صدا و بو هم فقط متعلق به اشپزیست.یعنی تقریبا از ساعت ۹ صبح دارم صدای تق و توق کاسه بشقاب میشنوم. خودم همیشه توو دلم میگم بچه ها رفتن مدرسه مامان دوباره دست به کار شد!...بعد یه بوهایی از این خونه میاد که اصلا من هربار خندم میگیره. چون تقریبا هربار غذاهایی رو میپزن که شاید ماها هر صد سال نوری نپزیم. یعنی هیچوقت بوها متعلق به غذاهای روتین نیست. همیشه بوی غذاهای کمتر پخته شده میاد... مثلا دیروز بوی آش دوغ میآمد... امروز بوی کشک بادمجون... بنده هم با همه وجود کشک بادمجون دلم میخواست:/... از این بازی کثیف دست بردار زن:/
منم الان با خوندن این متن هم دلم کشک بادمجون خواست هم آش دوغ:)