بیست و دوم فوریه

با توام
قاب عکس نارنجی
با توام
زرقبای پاییزی
در نگاهت حضور مولاناست
پا رکاب دو شمس تبریزی...

کلمات کلیدی

داشتم الان توو دیوار دنبال چیزی می‌گشتم یعنی یه چیزایی دیدم مغزم سوت کشید. از این نظر که اصلا ارزشی نداشت تو بخوای بفروشیش آخه. مثلا طرف تشک اسباب بازی بچشو گذاشته برای فروش ۲۰۰ تومن. همین تشکی که دقیقا الان یکی عینش افتاده گوشه خونه ما و از شدت اینکه کسی بازی نمیکنه میخواستم ببرم بدم بچه خواهرم. البته خودمم از اون یکی بچه خواهرم گرفتم!... بابا یسری چیزا رقمش آنقدر ارزشمند نیست آخه که می ذارید برای فروش. اصلا مشتری هم بیاد؛ چقدر پول بنزین یا پیک بده که میخواد ۲۰۰ فلان چیزو بخره؟!... اصلا ۲۰۰ کجای زندگی رو میگیره؟ پول دوتا پفکه... بابا اینارو ببخشید بره. به بچه های فامیل؛ به بچه های سرایدار ساختمون و مدرسه ی بچتون؛ به خیریه... نه اصلا بذارید داخل مشما بذارید کنار سطل اشغال بزرگ سر کوچتون یکی خودش میاد برمیداره. 

حالا کاری ندارم بعضیا به پول وسیله هاشون نیاز دارند و نمیشه قضاوت کرد.‌

ولی خیلی هام دل گذشتن از بی ارزش ترین چیزاشونم ندارن. دل بخشیدن و گذشتن ندارن. از ماست هم میخوان کره بگیرن!... بابا ببخش بره دیگه ...

نظرات (۲)

  • مهدی فعله‌ گری
  • آفرین خوب گفتی

    پاسخ:
    ممنون میرزا

    ولی بعضی ادما جدا محتاج همین ۲۰۰ تومن هستن  واین غمناکه 

    ولی هستن افرادی هم که نمیتونن از چیزی که دارن بگذرن وخب میشه گفت خسیس هستن 

     

    پاسخ:
    محتاج که بله نمیشه قضاوت کرد. ولی من هم دیدم آدمی رو که پول شیر خشک بچشو نداشت ولی در عین حال تخت و لباسای بچه ش و سایر متعلقات بچه ش رو که دیگه نیاز نداشت بخشید رفت. میتونست بفروشه. 
    آدمم میشناسم پولش از پارو بالا می‌رفت داشت مهاجرت میکرد کانادا؛ تا یدونه پیاله ش رو گذاشته بود برای فروش. 
    همه مدل آدمی هست...

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">