ما یه همسایه داریم اونام عین ما بچشون تازه به دنیا اومده؛ کلا تازه اومدن و من اصلا شناختی ندارم ازشون فقط میدونم آقاهه کارمنده اونم از اینکه صبح ها ساعت شیش صدای بستن درشون رو میشنوم فهمیدم. خانواده ی بسیار سایلنتی هستن برخلاف ما:/ بچشون فکر کنم الان نزدیک یکسالش باشه چون چندماه از دختر من جلوتر به دنیا اومد ولی شاید باورتون نشه من اصلا مطلقا هیچ صدایی حتی از این بچه هم نمیشنوم چه برسه مادر پدر. حتی حرف زدن و دعوا کردنشونم سایلنت طوره:/ یکبار نصف شب من بیدار بودم و دقیقا اونور خونمون نشسته بودم که اتاق خواب اینا میشه! از بیرون اومده بودن و خب گویا آقاهه توو مهمونی سیگار کشیده بود و خانومش میگفت مگه قرار نبود نکشی بعد میری جلوی فلانی میکشی؟! جواب منو بده! بعد مرده جوابی ازش نشنیدم؛ زنه هم تموم کرد:/ همینقدر باکلاس :| حالا اگر من بودم تا صبح عین رعنا آزادی ور توو زخم کاری داشتم میگفتم جواب منو بده! چرا اینکارو کردی؟! و عربده میزدم صدام کاشف سیگارو توو گور میلرزوند:/
حالا همه اینا به کنار؛ من فقط یه چیز برام سواله؛ خدایی اینا یا بقیه هرروز کجا میرن؟:/ هرروز که آقاهه از سرکار میاد اینا میرن بیرون تا الانا... باقی همسایه هامونم همش بیرونن... خدایی کجا میرن؟! همسرم میگه شاید خونه پدر مادراشون. میگم آخه هرشب؟! نمیشه که...اینهمه جا از کجا میارید میرید؟:دی اصلا کجا میرید به مام بگید بدونیم:دی...
جا دار کی بودید شما؟!:/

جادارکی بودن خیلی خندیدم خدایی
وای من فک کنم همیشه صدام خونه همسایس از الان تمرین کنم اروم صحبت کنم میدونم که نمیتونم