وقتی نوجوون بودم یادمه یه روز رفته بودیم بازار و داشتیم خانوادگی مغازه هارو میگشتیم، رسیدیم به یه کیف فروشی، یه کیف نقره ای پشت ویترین بود که مادرم و خواهرم همین طور داشتن بهم نشونش میدادن، خیلی بدشون نیومده بود ولی خیلی هم قشنگ نبود. یهو مادرم از فروشنده پرسید چنده؟ اونم یادم نیست چه قیمت گفت ولی مثلا شما فرض کنید گفت ۱۰۰ هزار تومن اونموقع. یهو مامانم یه قیمت خیلی عجیب غریبی برای تخفیف گفت که انصافا کرک و پر هممون ریخت! مثلا شما فکر کن کیف بود صد تومن، یهو مامانم گفت اگر ۲۰ تومن میدی برای دخترم بردارم؟:| ... در کمال ناباوری فروشنده هم نه گذاشت نه برداشت به شاگردش گفت یه مشما بده بپیچم:|... یعنی فقط باید در اون لحظه میبودید! خود ماهم راضی به اینهمه تخفیف نبودیم( الانم که دارم مینویسم باز خندم گرفته). حالا اونوسط مامانم داشت یواشکی به خواهرم میگفت میخوای حالا؟ و خواهرمم که اونم نوجوون بود یهو گفت نه مامان خوشم نمیاد:| ( :دی)... یعنی در استیصالی گیر کرده بودیم که فقط باید در اون شرایط باشی تا بفهمی:دی... آخرشو یادم نیست که با عذرخواهی اومدیم بیرون یا مامانم مجبور شد اون کیف رو بخره چون هرچی دارم فکر میکنم میبینم خونه ی مامانم اینا یه کیف نقره ای هست که هیچوقت هیچکی استفادش نکرده و همینجور گوشه کمده، حالا نمیدونم این همون اونه یا نه. اما خب الان که دوباره در همون شرایط استیصال قرار گرفتم یاد اونروز افتادم. امروزم یه پیج کفش فروشی رو که مدتیه دنبال میکنم که تا حالا ازش کفش نخریدم. حالا امروز یه مسابقه ی سه گزینه ای گذاشته بود که هرکی درست جواب میداد تخفیف بهش تعلق میگرفت تا ۱۲ شب. من جواب مسابقه رو دادم ولی گفت اشتباهه. به شوخی و خنده گفتم میتونم برم با پیج همسرم اون دو گزینه باقی مونده رو بگم و ببرم، تا حالا هم ازتون کفش نخریدم و گفتم تخفیف رو بردم حتما دیگه میخرم! ولی خب این کارو نمیکنم مدیون میشم. با چهارتا استیکر خنده. یهو صاحب پیج اومد نوشت به خاطر صداقتتون بهتون تخفیف تعلق میگیره تا ۱۲ شب میتونید خرید کنید:|... یعنی یجور خیلی بدجوری توو رودربایستی قرار گرفتم هم کفش میخوام هم نمیخوام:دی چون از طرفی هم کلی سوال درباره نحوه سایز پا رو گرفتن پرسیدم و چندتام عکس فرستادم که اینارو موجود دارید و یسری سوالات مربوطه ی دیگم انجام دادم:| ولی حالا که رسیده به این مرحله که شاگرده بره مشما بیاره در استیصال عجیبی گیر کردم:دی
چه بانمک!😆
یه بار با دخترخالهام حدوداً ۱۱ سال پیش رفتیم بیرون تونیک بخریم. یه جوری از آقاهه تخفیف گرفت که آقاهه گفت با ایشون برید سر معاملههای بزرگ حتماً برندهاید.😁