۱- توروخدا میرید خونه ی میزبان قواعد خونه ی میزبان و عادت های میزبان رو تغییر ندید به این دلیل که عادت های شما یه چیز دیگه ست! باور کنید این کار خیلی زشته و خیلی خیلی میزبان رو به زحمت میندازید. یعنی انقدر از این مورد من زخم خوردم که قشنگ قابلیت اینو دارم الان که دارم بهش فکر میکنم اولین نفری که سر راهم سبز شد رو تیکه تیکه کنم بریزم توو گونی ببرم بندازم بیابون جلو گربه ها به نیابت از مهمانانِ روی مخ:/...مثلا تصور کنید میزبان برنج خیس کرده تا ابکش کنه همه کارای مربوط به برنج ابکش رو هم انجام داده، حالا یهو مهمان همون طور که توو اشپزخونه وایستاده تا مثلا به میزبان کمک کنه میگه عه کاش کته ش کنی آخه ما همه کته میخوریم! خب عزیز من میزبان میخواد ابکش کنه تو یه شب ابکش بخور دوباره برو خونه ت کته کن، اخه چرا میزبان باید به خاطر عادات غذایی شما برنامه ریزی های خودش رو خراب کنه؟! واقعا این کار از نظر من کم از خودخواهی نداره. یا من دیدم مهمونی رو که خیلی رک میگه اگر ماهی داری سرخ میکنی زیاد سرخ کن ما زیاد سرخ شده دوست داریم! خب زیاد سرخ شده رو برو خونه ت بخور، یه شب رو تحمل کن نمیمیری که.
یا مثلا ما چندوقت پیش یکی از دوستان همسرم رو که البته همسن مامان بابای ما هستن دعوت کردیم خونمون. منم همه چیزم رو توو مهمونی از قبل آماده میکنم حتی تا سینی لیوان هایی که میخوام تووش چایی بریزم رو، حالا فکر کنید من رفتم با کلی مشقت از توی کشوی تختمون کلی چیز میز ریختم بیرون تا جعبه ی فنجون های گل سرخیم رو که مدتی قبل خریده بودم و خیلی برام عزیزن و دم دست نمیذارمشون دراوردم و اوردم توی سینی مسی چیدم و حتی گل ارایی کردم سینی رو! و کلی خلاصه تک تک کارامو کردم و فنجون و سینی و گل رو یه ساعت متناسب با هم چیدم و دیزاین کردم یهو خانومه که جای مادر بنده ست میگه یه چایی لیوانی به ما بدی ممنون میشم! هیچی مجبور شدم دوباره اونو بذارم کنار برم لیوان دربیارم درحالی که منِ میزبان دلم میخواست با فنجون پذیرایی کنم و اینارو تدارک دیده بودم و حالا چی میشه یه مهمون بره لیوانی رو خونه خودش بخوره؟ و شاید خیلی این موارد ساده باشه اما برای میزبان فقط زحمت درست کردن و بهم ریختن برنامه هاشه. یا اومده بود توو اشپزخونه و من داشتم روغن میریختم توو برنج هی میگه نریز نریز ما بدون روغن میخوریم! خب من برنجم رو خراب کنم جلوی شمای غریبه چون شما عادت دارید بی روغن بخورید؟ خب به من میزبان و روش ها و عادت های من احترام بذار یه روز تحمل کن یه قاشقم روغن بخور، یا یه مهمون دیگه داشتم قبلا که یادمه درست در همین سکانس بودیم که من میخواستم برنجم رو دم کنم که هی مهمونم اصرار میکرد اب و روغن بریز تهش و هی من میگفتم ما آب و روغن نمیریزیم، ما آخرش روغن رو داغ میکنیم میریزیم روی برنج و بازم مهمونم ول نمیکرد هی میگفت نه اینکارو کن ما همه اینکارو میکنیم، آخرسر یکی از اقوام خودش گفت هرکی یه مدله دیگه خب ما اینطوری ایم شاید بقیه نیستن تا ول کرد.
یا مثلا یادمه موقعی که من دختر خونه بودم یعنی یکی از دغدغه های ما توو مهمونی های ماه رمضون و افطار این بود که ما همه ی افطار رو یه جا میاریم و از اول توو سفره میچینیم ولی مثلا یادمه یسری از مهمونامون که اصولا روزه هم نبودن میگفتن افطار خوردیم بعدش شام نیاریم، جا نداریم، جمع کنیم سفره رو بعد دو ساعت دیگه دوباره شام بیاریم و روی خواسته شون هم اصرار میکردن بی اینکه در نظر بگیرن بابا شاید برای یکی دوبار سفره پهن کردن سخته شاید طرف واقعا به مشقت میفته از اول همه رو بشوره دوباره پهن کنه و هرکی به خودش فکر میکرد جز به اینکه به عادت ها و قواعد خونه ی میزبان احترام بذاره و واقعا از نظر من مهمون هایی که انتظار دارن به خاطر عادت های خودشون بقیه هم عادت های خونشون رو تغییر بدن خیلی خودخواهن.
یا مثلا من خب اصولا مهمون میاد خونمون همیشه شمع روشن میکنم و عودم علیرغم اینکه دوست دارم ولی اگر بدونم کسی اذیت نمیشه روشن میکنم یعنی اگر کسی تنفس براش سخت باشه یا بدونم مشکل ریه داره خب روشن نمیکنم ولی شمع رو همیشه روشن میکنم.حالا یادمه یه بار مهمون اومد منم قبلش وقت نکردم روشن کنم اومدم جلوی مهمون شمع های خونمون رو روشن کن یهو مهمون اومده دست منو میگیره میگه نکن ما گرممونه! خب یعنی شمع الان گرمای جهنم رو منتقل میکنه؟؟ بابا شاید منِ میزبان کلی ذوق دارم کلی برنامه ریختم این کارارو کنم توو مهمونیم چرا یه شب دست از خواسته هاتون برنمیدارید. مثلا خود من گوشت گوساله و گاو نمیخورم اصلا یا برنج خارجی نمیخورم، یادمه یه بار همسرم همون دوران عقد به مادرش که پرسیده بود برای زنت چی بپزم داره میاد خونمون گفته بود اون گوساله نمیخوره و گرچه خود همسرم رفته بود ماهیچه گوسفند خریده بود تا مادر همسرم بپزه برای من، خب من واقعا ناراحت شدم، گفتم چرا گفتی نمیخورم؟ ... خب من میدونم گوشت مصرفی توو خانواده ی همسر من معمولا گوساله ست یا خیلی جاها مهمونی میریم متوجه میشم برنج خارجیه اما اصلا اصلا دوست ندارم کسی بفهمه من نمیخورم و بخواد به خاطر من خودشو به زحمت بندازه و خب تا تهم میخورم چون من توی خونه ی بقیه خودم رو عادت های غذایی و رفتاری خودم رو فراموش میکنم و به میزبان و رفتارا و سفره ش احترام میذارم.
یه وقت هست شما با میزبان خیلی صمیمی ای اون فرق میکنه، نه میزبان اذیت میشه نه مهمان ولی واقعا اگر جایی مهمان هستید که میزبانم با شما رودربایستی داره خواهشا کار اضافه برای میزبان نتراشید و اجازه بدید کار خودش رو بکنه نهایت شما باید تحمل رو در خودت تمرین کنی.
۲- خواهشا وقتی جایی مهمان هستید و براتون یه چیزی میارن بخورید قطعا خودتون رو و علاقه مندی های خودتون رو بهتر از هرکس دیگه میشناسید پس اگر یه چیزی رو دوست ندارید بخورید برندارید بعدم دستمالیش کنید یا نصفه بخورید. از نظر من نصفه خوردن خیلی کار زننده و زشتیه. شما شکم خودت رو میشناسی دیگه، اگر حجمش زیاده بگو میزبان کم کنه، اگر دوست نداری اصلا برندار، اگر نمیدونی دوست نداری یا داری، اول برو از مال یکی از اعضای خانوادت یه ذره بخور خوشت اومد برو تو هم بردار بخور. بارها دیدم شیرینی تعارف شده مهمون برداشته بعد یه گاز زده بقیه ش رو گذاشته مونده! چرا واقعا؟ تو نمیدونی شیرینی دوست داری یا نه؟ دسر میاری یه قاشق میخورن بقیه ش میمونه! خب عزیز من اگر از خودت مطمئن نیستی مشترک بخور با یکی از اعضای خانوادت و بگو یدونه برای ما دوتا بسه. کیک تولد بریده میشه و پخش میشه طرف نمیگه این برای من زیاده، بعد کیکش میمونه اب میشه در نهایتم دور ریخته میشه. پرتقال پوست کنده میشه بعد طرف نصفه میخوره. خب نصفه ی تورو کی بخوره؟...یه چیز ترکیبی میاری مثل آب هویج بستنی، طرف نمیگه به فرض من فقط بستنیش رو دوست دارم، بعد آب هویجاشو میذاره میمونه، خب عزیز من از اول بگو برای من فقط بستنی بیارید تا میزبان اب هویج واسه تو نریزه خب، واقعا توو این گرونی ها دستامون توو خرج نیست یا برامون پول و زحمت میزبان مهم نیست؟ میزبان برای دونه به دونه ی چیزایی که جلوی شما میذاره هزینه کرده حداقل به خاطر همینم که شده دست از رفتارای شخصی و غیر اجتماعی برداریم.
واقعا مهمون بودنم به نظر من آداب خودش رو داره و چقدر ضعف میبینم در این امر:|
الان طرف میگفت من فقط بستنی میخورم ، شما میگین عادات صاحب خونه رو رعایت کنین ، اگه میارین نمیخوره ،میگین چرا نخورد :)
حالا این صرفا مثالش بود .
اون که میگه کم روغن یا بدون روغن میخوریم خب شاید یه بیماری داره نمیدونم
مثل اونی که دیابت داره برنج نمیخوره
ولی خب در کل درست میگین ، به ما گفتن رفتین مهمونی هرچی اوردن بخورین ، هرچی هم اگه کم بود نگین که اذیت نشن :) ( مثلا اگه سر سفره سس نبود )
یه دور رفتیم خونه خالم ، خالم به مامانم گفته بود میخوام پلو گوشت درست میکنم همه میخورن ؟؟ مامانم گفته بود بلهههه صد در صد !
منی که اصلا نمیتونم لب به گوشت غیر چرخ کرده بزنم چون عوق میزنم و حتی ممکنه باالا بیارم ؛ سر سفره با این غذا روبرو شدم :)
برنجاشو خوردم بقیه شم نمیتونستم کاری کنم
خالم اینا هم که دیدن همچینه رفتن یه تن ماهی انداختن (علی رغم تعارفات من که بابا سیر شدم اوکیه ول کنین)
کلی هم مامانمو دعوا کردن که تو که میدونی همچینه خب زود تر بگو یه چی دیگه درست کنیم