بیست و دوم فوریه

با توام
قاب عکس نارنجی
با توام
زرقبای پاییزی
در نگاهت حضور مولاناست
پا رکاب دو شمس تبریزی...

 

۱- توروخدا میرید خونه ی میزبان قواعد خونه ی میزبان و عادت های میزبان رو تغییر ندید به این دلیل که عادت های شما یه چیز دیگه ست! باور کنید این کار خیلی زشته و خیلی خیلی میزبان رو به زحمت میندازید. یعنی انقدر از این مورد من زخم خوردم که قشنگ قابلیت اینو دارم الان که دارم بهش فکر میکنم اولین نفری که سر راهم سبز شد رو تیکه تیکه کنم بریزم توو گونی ببرم بندازم بیابون جلو گربه ها به نیابت از مهمانانِ روی مخ:/...مثلا تصور کنید میزبان برنج خیس کرده تا ابکش کنه همه کارای مربوط به برنج ابکش رو هم انجام داده، حالا یهو مهمان همون طور که توو اشپزخونه وایستاده تا مثلا به میزبان کمک کنه میگه عه کاش کته ش کنی آخه ما همه کته میخوریم! خب عزیز من میزبان میخواد ابکش کنه تو یه شب ابکش بخور دوباره برو خونه ت کته کن، اخه چرا میزبان باید به خاطر عادات غذایی شما برنامه ریزی های خودش رو خراب کنه؟! واقعا این کار از نظر من کم از خودخواهی نداره. یا من دیدم مهمونی رو که خیلی رک میگه اگر ماهی داری سرخ میکنی زیاد سرخ کن ما زیاد سرخ شده دوست داریم! خب زیاد سرخ شده رو برو خونه ت بخور، یه شب رو تحمل کن نمیمیری که.

یا مثلا ما چندوقت پیش یکی از دوستان همسرم رو که البته همسن مامان بابای ما هستن دعوت کردیم خونمون. منم همه چیزم رو توو مهمونی از قبل آماده میکنم حتی تا سینی لیوان هایی که میخوام تووش چایی بریزم رو، حالا فکر کنید من رفتم با کلی مشقت از توی کشوی تختمون کلی چیز میز ریختم بیرون تا جعبه ی فنجون های گل سرخیم رو که مدتی قبل خریده بودم و خیلی برام عزیزن و دم دست نمیذارمشون دراوردم و اوردم توی سینی مسی چیدم و حتی گل ارایی کردم سینی رو! و کلی خلاصه تک تک کارامو کردم و فنجون و سینی و گل رو یه ساعت متناسب با هم چیدم و دیزاین کردم یهو خانومه که جای مادر بنده ست میگه یه چایی لیوانی به ما بدی ممنون میشم! هیچی مجبور شدم دوباره اونو بذارم کنار برم لیوان دربیارم درحالی که منِ میزبان دلم میخواست با فنجون پذیرایی کنم و اینارو تدارک دیده بودم و حالا چی میشه یه مهمون بره لیوانی رو خونه خودش بخوره؟ و شاید خیلی این موارد ساده باشه اما برای میزبان فقط زحمت درست کردن و بهم ریختن برنامه هاشه. یا اومده بود توو اشپزخونه و من داشتم روغن میریختم توو برنج هی میگه نریز نریز ما بدون روغن میخوریم! خب من برنجم رو خراب کنم جلوی شمای غریبه چون شما عادت دارید بی روغن بخورید؟ خب به من میزبان و روش ها و عادت های من احترام بذار یه روز تحمل کن یه قاشقم روغن بخور، یا یه مهمون دیگه داشتم قبلا که یادمه درست در همین سکانس بودیم که من میخواستم برنجم رو دم کنم که هی مهمونم اصرار میکرد اب و روغن بریز تهش و هی من میگفتم ما آب و روغن نمیریزیم، ما آخرش روغن رو داغ میکنیم میریزیم روی برنج و بازم مهمونم ول نمیکرد هی میگفت نه اینکارو کن ما همه اینکارو میکنیم، آخرسر یکی از اقوام خودش گفت هرکی یه مدله دیگه خب ما اینطوری ایم شاید بقیه نیستن تا ول کرد‌.

یا مثلا یادمه موقعی که من دختر خونه بودم یعنی یکی از دغدغه های ما توو مهمونی های ماه رمضون و افطار این بود که ما همه ی افطار رو یه جا میاریم و از اول توو سفره میچینیم ولی مثلا یادمه یسری از مهمونامون که اصولا روزه هم نبودن میگفتن افطار خوردیم بعدش شام نیاریم، جا نداریم، جمع کنیم سفره رو بعد دو ساعت دیگه دوباره شام بیاریم و روی خواسته شون هم اصرار میکردن بی اینکه در نظر بگیرن بابا شاید برای یکی دوبار سفره پهن کردن سخته شاید طرف واقعا به مشقت میفته از اول همه رو بشوره دوباره پهن کنه و هرکی به خودش فکر میکرد جز به اینکه به عادت ها و قواعد خونه ی میزبان احترام بذاره و واقعا از نظر من مهمون هایی که انتظار دارن به خاطر عادت های خودشون بقیه هم عادت های خونشون رو تغییر بدن خیلی خودخواهن.

یا مثلا من خب اصولا مهمون میاد خونمون همیشه شمع روشن میکنم و عودم علیرغم اینکه دوست دارم ولی اگر بدونم کسی اذیت نمیشه روشن میکنم یعنی اگر کسی تنفس براش سخت باشه یا بدونم مشکل ریه داره خب روشن نمیکنم ولی شمع رو همیشه روشن میکنم.حالا یادمه یه بار مهمون اومد منم قبلش وقت نکردم روشن کنم اومدم جلوی مهمون شمع های خونمون رو روشن کن یهو مهمون اومده دست منو میگیره میگه نکن ما گرممونه! خب یعنی شمع الان گرمای جهنم رو منتقل میکنه؟؟ بابا شاید منِ میزبان کلی ذوق دارم کلی برنامه ریختم این کارارو کنم توو مهمونیم چرا یه شب دست از خواسته هاتون برنمیدارید. مثلا خود من گوشت گوساله و گاو نمیخورم اصلا یا برنج خارجی نمیخورم، یادمه یه بار همسرم همون دوران عقد به مادرش که پرسیده بود برای زنت چی بپزم داره میاد خونمون گفته بود اون گوساله نمیخوره و گرچه خود همسرم رفته بود ماهیچه گوسفند خریده بود تا مادر همسرم بپزه برای من، خب من واقعا ناراحت شدم، گفتم چرا گفتی نمیخورم؟ ... خب من میدونم گوشت مصرفی توو خانواده ی همسر من معمولا گوساله ست یا خیلی جاها مهمونی میریم متوجه میشم برنج خارجیه اما اصلا اصلا دوست ندارم کسی بفهمه من نمیخورم و بخواد به خاطر من خودشو به زحمت بندازه و خب تا تهم میخورم چون من توی خونه ی بقیه خودم رو عادت های غذایی و رفتاری خودم رو فراموش میکنم و به میزبان و رفتارا و سفره ش احترام میذارم. 

یه وقت هست شما با میزبان خیلی صمیمی ای اون فرق میکنه، نه میزبان اذیت میشه نه مهمان‌ ولی واقعا اگر جایی مهمان هستید که میزبانم با شما رودربایستی داره خواهشا کار اضافه برای میزبان نتراشید و اجازه بدید کار خودش رو بکنه نهایت شما باید تحمل  رو در خودت تمرین کنی.

۲- خواهشا وقتی جایی مهمان هستید و براتون یه چیزی میارن بخورید قطعا خودتون رو و علاقه مندی های خودتون رو بهتر از هرکس دیگه میشناسید پس اگر یه چیزی رو دوست ندارید بخورید برندارید بعدم دستمالیش کنید یا نصفه بخورید. از نظر من نصفه خوردن خیلی کار زننده و زشتیه. شما شکم خودت رو میشناسی دیگه، اگر حجمش زیاده بگو میزبان کم کنه، اگر دوست نداری اصلا برندار، اگر نمیدونی دوست نداری یا داری، اول برو از مال یکی از اعضای خانوادت یه ذره بخور خوشت اومد برو تو هم بردار بخور. بارها دیدم شیرینی تعارف شده مهمون برداشته بعد یه گاز زده بقیه ش رو گذاشته مونده! چرا واقعا؟ تو نمیدونی شیرینی دوست داری یا نه؟ دسر میاری یه قاشق میخورن بقیه ش میمونه! خب عزیز من اگر از خودت مطمئن نیستی مشترک بخور با یکی از اعضای خانوادت و بگو یدونه برای ما دوتا بسه. کیک تولد بریده میشه و پخش میشه طرف نمیگه این برای من زیاده، بعد کیکش میمونه اب میشه در نهایتم دور ریخته میشه. پرتقال پوست کنده میشه بعد طرف نصفه میخوره. خب نصفه ی تورو کی بخوره؟...یه چیز ترکیبی میاری مثل آب هویج بستنی، طرف نمیگه به فرض من فقط بستنیش رو دوست دارم، بعد آب هویجاشو میذاره میمونه، خب عزیز من از اول بگو برای من فقط بستنی بیارید تا میزبان اب هویج واسه تو نریزه خب، واقعا توو این گرونی ها دستامون توو خرج نیست یا برامون پول و زحمت میزبان مهم نیست؟ میزبان برای دونه به دونه ی چیزایی که جلوی شما میذاره هزینه کرده حداقل به خاطر همینم که شده دست از رفتارای شخصی و غیر اجتماعی برداریم.

واقعا مهمون بودنم به نظر من آداب خودش رو داره و چقدر ضعف میبینم در این امر:|

نظرات (۶)

الان طرف میگفت من فقط بستنی میخورم ، شما میگین عادات صاحب خونه رو رعایت کنین ، اگه میارین نمیخوره ،میگین چرا نخورد :)

حالا این صرفا مثالش بود .

اون که میگه کم روغن یا بدون روغن میخوریم خب شاید یه بیماری داره نمیدونم

مثل اونی که دیابت داره برنج نمیخوره 

 

ولی خب در کل  درست میگین ، به ما گفتن رفتین مهمونی هرچی اوردن بخورین ، هرچی هم اگه کم بود نگین که اذیت نشن :) ( مثلا اگه سر سفره سس نبود )

 

یه دور رفتیم خونه خالم ، خالم به مامانم گفته بود میخوام پلو گوشت درست میکنم همه میخورن ؟؟ مامانم گفته بود بلهههه صد در صد !

منی که اصلا نمیتونم لب به گوشت غیر چرخ کرده بزنم چون عوق میزنم و حتی ممکنه باالا بیارم ؛  سر سفره با این غذا روبرو شدم :)

برنجاشو خوردم بقیه شم نمیتونستم کاری کنم

خالم اینا هم که دیدن همچینه رفتن یه تن ماهی انداختن (علی رغم تعارفات من که بابا سیر شدم اوکیه ول کنین)

 کلی هم مامانمو دعوا کردن که تو که میدونی همچینه خب زود تر بگو یه چی دیگه درست کنیم

پاسخ:
تو که منو نمیشناسی، تا حالا خونه ی منم مهمون نبودی پس چجوری انقدر محکم میگی من اینارو میگفتم؟! خیر اینارو نمیگفتم. اگر کسی توو خونمون چیزی رو دوست نداشته باشه و نخوره ناراحت نمیشم که هیچ، معمولا هم چون همیشه همه همه چیز رو دوست ندارن چندمدل غذا درست میکنم که هرکی هرچی خواست بخوره یا غذایی رو میپزم که میدونم همه ی مهمونام حتی بچه ها هم دوست دارن. من از اینکه چیزی بیارم کسی برنداره مثل همون بستنی کع میگی ناراحت نمیشم میگم دوست نداره خب، اما اگر بیارم و برداره و یه قاشق بخوره و بقیش رو بخوام بریزم دور ناراحت میشم و این دوتا خیلی باهم فرق داره چون برای اون چیزی که ریختم دور کلی زحمت کشیدم حتی ساعت ها برای درست کردنش ممکنه وقت گذاشته باشم. اینم که کسی بگه فقط مثلا بستنیش رو میخورم هویجش رو نمیخورم، برخلاف گفته ی شما خیر نمیگم چرا به عادت صاحبخونه احترام نذاشته، بلکه میگم چه آدم فهیمی. من بارها شده شیر قهوه مثلا آوردم یکی گفته به من چایی بده، اون یکی گفته فقط شیرشو بده، منم با کمال میل رفتم اوردم.و خیلی چیزای دیگه. احتمالا سن و سالت کمه اگر سنت زیاد بود متوجه منظور من از چیزایی که نوشتم میشدی.
اونی هم که بیماری داره یا هرچی باید قبل مهمونی بگه، باید بگه ما بیماری داریم به فرض برنج نمیخوریم یا فلان مدل میخوریم تا میزبان تکلیفش رو بدونه چون به شخصه ترجیح میدم برنج کلا برای مهمون نپزم تا اینکه بخوام برنج بی روغن بپزم دستپخت خودم رو ببرم زیر سوال.
اتفاقا برعکس مادر شما من در اینجور مواقع که میزبان خودش سوال میکنه معتقدم مهمان باید واقعیت رو بگه چون میزبان میخواد یه چیزی درست کنه که مهموناش دوست داشته باشن و خوشحالشون کنه نه اینکه صرفا چیزی درست کرده باشه.برای همون کسی ازم بپرسه واقعیت رو میگم من، خودمم از مهمون بپرسم دوست دارم واقعیت رو بگه و اگر نمیخورن بهم بگه الکی زحمت نکشم.

چقدررررر حق گفتید واقعا.کاملا با تک تکش موافقم.

پاسخ:
همه زخم خورده ایم:دی

در حاشیه:من ازین پست نتیجه گرفتم تو از اونایی هستی که خیلی به دل دیگران راه میای حتی اگر دل خودت رو بشکونن....

و خب آدمی که نظم و دیسیپلین تو رو تو خونه داری داره خیلی بیشتز حرصی میشه از این مدل نظر دادن ....

چجوری روشون میشه نظر بدن و دخالت کنن تو کار میزبان؟

 

من خودم امکان نداره جایی میرم نظر بدم راجع به این جزئیات ... اگر هم واقعا جایی سبک میزبانی و روحیه شون به من نخوره ته تهش نمیرم .... دیگه یعنی چه بری میزبان هم اذیت کنی ؟ 

خود میزبان بهتر میدونه چی کار میخواد بکنه و برنامه می ریزه 

ولی واقعا هم هیچ وقت اجازه نمیدم دخالت کنن تو کارم ! 

 

مثلا راجع به اون خانم که گفته چای لیوانی بیارید 

اگر من بودم می گفتم عزیزم دو تا فنجون بردارید تا به حجم دلخواهتون برسه ...! یه چشم غره هم میرفتم بهش ...! 

 

اما راجع به نظر دادن راجع به روغن برنج !!!!

الله اکبر !

خداییش صبوری 

 

من بودم قاشقی چاقویی چیزی می کردم تو چشم و چالشون دیگه نبینن و نظر ندن 

 

 

اصلا چه معنی داره مهمون بره بالا سر صاحب خونه حین غذا پختن ؟؟؟؟ 

 

برم یه گل گاو زبون بخورم ، حرصی شدم -_- 

 

بی تربیتای بی تربیت .....!

پاسخ:
راه که خیلی میام آره، ولی نه تا حدی که کسی بخواد دلمو بشکونه‌ چرا که من از نوع "مظلوم عالم بشریت" در برابر این مدل افراد نیستم:دی
ببین به نظر من ادم وقتی با کسی خیلی صمیمیه مثل رابطه ی مادر و فرزند مثلا یا دوتا خواهر، اون داستانش فرق میکنه، همه به هم نظر میدن و کسی هم ناراحت نمیشه مثلا من رفتم خونه ی مامانم میبینم مامانم گوشت دراورده کباب درست کنه یدفعه میگم عه مامان کاش ماکارانی درست کنی، خب نه تنها مامانم ناراحت نمیشه بلکه با عشق هم این کارو میکنه. ولی یسری مهمونا هستن اصلا صمیمی نیست میزبان باهاشون، یعنی اونقدری معاشرت نکرده که اخلاقیات همو بدونن برای همون در اینجور مواقع من معتقدم مهمان نباید انقدر راحت نظم خونه ی میزبان رو بهم بریزه. 
ببین من یادمه یه بار دوستم تعریف میکرد عروسشون یعنی زنداداشش میخواست فامیلای اینارو یعنی فامیلای شوهرش رو دعوت کنه ماه رمضون. بعد از قبل هم به مادرشوهرش یعنی مادر دوستم گفته بود من یه بار سفره بندازم یعنی سفره افطار و شام رو دوبار و جدا پهن نکنم، همه غذاهامو همون اول بیارم چون دیگه ظرف و ظروفم رو همه دراوردم برای سفره افطاری و دیگه برای شام ظرف کافی ندارم و جا ندارم بشورم و خلاصه بنده خدا قبلش گفته بود. حالا دوستم تعریف میکرد ما افطارو اوردیم عروسمون اومد شامو بکشه یهو فامیلای ما اصرار اصرار که نه جمع کنیم اینارو شام چندساعت دیگه بخوریم ما الان جا نداریم، دوستم میگفت مامان منم که خب میدونست عروسمون شرایط دوبار سفره پهن کردن نداره خونه ش، هی میگفت حالا بذارید بیاریم یواش یواش میخوریم، خلاصه میگه ما همه اصرار به عنوان میزبان، اما اونا انکار:/ هیچی دیگه بنده خدا مجبور شد دوبار سفره پهن کنه و واقعا درک این مسئله چرا باید انقدر سخت باشه که ما به خاطر عادت های خودمون داریم یه شخصی رو که توو خونه ش مهمونیم به زحمت میندازیم؟! اینه که منو حرص میده. اینکه ماها برای چندساعت حاضر نیستیم دست از عادات خودمون برداریم و همه باید مطیع باشن.
نه دیگه فکر کن طرف جای مامانته بعدم اولین باره میاد خونه ت کلی هم رودربایستی داری نمیشه بگی نه که. ضمن اینکه من کلا به بچه هم احترام میذارم چه برسه اون که جای مادرم بود:دی
یدونم برای من دم کن:دی

نمی‌دونم چرا از قدیم میگن بلانسبت بلانسبت مهمون خر صاحبخونه است :/ 

زمونه عوض شده به گمانم😂

پاسخ:
اون قدیم بود الان مهمونا خود صاحبخونن:دی

چقدر خانم ایکس حرص خوردن :)))

 

 

+

من تو مهمونی ها هر مهمونی که رفتم جدا تا جاییکه یادمه موقع کشیدن غذا بیشتر کمک حال میزبان و خانواده اش بودم

یعنی تو چیدن سفره بهشون کمک کردم ولی جدا یادم نمیاد نظری داده باشم و دخالتی کرده باشم.

مگه اینکه نظرم رو خواسته باشن یا ازم همفکری خواسته باشن که در مورد اون مورد نظر بدم و نظر دادم.

حتی خونه خواهرزاده امم روزهای آخر  برای شام رفتم کلی از دستپخت خوبش تعریف کردم با وجودی که غذایی تند باشه کمتر میرم سمتش ولی تا تهش رو خوردم و کلی از آشپزیش تعریف کردم و بعد در نهایت ازش کلی تشکر کردم.

حتی تو برداشتن سفره هم بهش کمک کردم.

یعنی میخوام بگم من خودم یکی اینجوری بودم و هستم ولی موردهای که تو گفتی به پستم خورده و بوده مثلا نظر بدن چکار کنم چکار نکنم!

که واقعا به روشون نیاوردم.

مثلا یکی از فامیل هامون چند سال پیش دعوتشون کردیم به صرف ناهار تو کوه .

من همیشه برنجی که میپزم تو روغن ریختنش متعادل میزنم که نه زیاد چرب باشه نه زیاد خشک . برای سلامتی پدرم رعایت میکنم .

ولی اون به زنش  گفته بود من همچین برنجی رو نمیخورم مگه اینکه روغن برنجش رو زیاد کنی :|  زنشم اومد گفت بذار من روغن برنج 

رو می ریزم برای شوهرم چون دوست نداره برنج هات رو که روغنش کم باشه :| حالا کم نبود متعادل بود .

بعد یادمه زن داداش بزرگم اینو شنید  اونم  اومد کلی از من طرفداری کرد و کلی حرف زد به این عملکرد این آقا که حق نداشته اینجوری برخورد کنه !

مهمون که دیگه نمیاد بگه برنج  رو پر روغن کن خوب دوست نداری بخوری به زنت بگو خودش برات ویژه بپزه و بیاره !

نه اینکه عیب بذاری رو غذای بقیه !

 

 

 

 

 

پاسخ:
ببین بعضی ها کلا خیلی راحتن! نمیخوام بگم واژه ی خودخواه ولی کلا از علاقه مندی و خواسته هاشون نمیگذرن و همه باید تابع اونا باشن و این خیلی بده که شما نتونی با محیط سازش کنی و یا کمی خودتو در شرایطی که دست تو نیست نگه داری و نخوای حتما همه خواسته هات عملی بشه، حالا این فقط توو خوردنم نیست. همین عید ما رفتیم یه جا مهمونی، بعد میزبان علاوه بر ما یه مهمون دیگم داشت، بعد این مهمون قلیونی بود و قلیونش رو اورده بود. حالا فکر کن خونه ی میزبان فقط یه تراس داشت که توو تراسم خیلی سرد یود. بعد بلند شد رفت توو اتاق خواب میزبان قلیون بکشه اونم میزبانی که من حس میکردم چقدر داره عذاب میبینه چون توی اتاق خواب و پرده ی نو و ... بعد جالب اینجاست من به زنش گفتم توو خونه هم توی خونه میکشن؟ گفت نه من اجازه نمیدم میره بیرون میکشه:| بعد خونه ی مردم میزبان فکر کن در حال تدارک قلیون برای اوشون بود و اصلا از بقیه مهمونا غافل شده بود. یا مثلا دیدم ادمی رو که به فرض فقط رون مرغ میخوره، بعد توو مهمونی ها هم حاضر نیست جلوش سینه گذاشته شده بخوره، و کمی دست از خواسته هاش برنمیداره و این به نظر من رگه هایی از خودخواهیه‌ توو وجودش. و خیلی بده. خیلی بد. 
چرا واقعا یه نفر نباید کمی تواضع داشته باشه توو وجودش و علیرغم اینکه برنج روغنی میخوره اما یه بار و یه وعده اصلا بی روغن بخوره؟ من جز خودخواهی در این افراد چیزی نمیبینم.  

فکر می‌کنم از بس به ما گفتند که مهمون حبیب حدا است و باید برای رضایتش بیشترین تلاش رو بکنیم، ما در قالب مهمون بیشترین انتظار رو از میزبان داریم و در مقام میزبان هم همیشه خودمون رو اذیت می‌کنیم.

پاسخ:
البته خیلی هام هستن که برعکسن، یعنی میزیانان راحتی هستن و اداب مهمون داری بلد نیستن. دیدم که میگم!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">