بیست و دوم فوریه

با توام
قاب عکس نارنجی
با توام
زرقبای پاییزی
در نگاهت حضور مولاناست
پا رکاب دو شمس تبریزی...

خیلی برای خودم جالبه که من قبل از ازدواج هیچ علاقه ای به دیدن کلیپ های عروسی و میکاپ عروس و لباس عروس و این چیزا نداشتم اما بعد ازدواج خوشم میاد و یکی از تفریحات سالمم اینه که اگر وقتی پیدا کنم که بشه برای خودم باشم و اندکی موبایل دستم بگیرم و اینستا گردی کنم، یکی از مورد علاقه هام همین دیدن کلیپ های عروسیه. الانم که جمعه ی خود را اینگونه داریم سپری میکنیم که جناب همسر سرکاره و جناب پسر داره با دوتا قوطی برای خودش بازی میکنه و گهگاهی هم وسطا با اهنگ های شبکه پویا قرهای ریزی میده و مدل رقص پسرمم اینگونه ست که دولا میشه و همون طور دولا فقط پاهاشو خم و راست میکنه:)) و خب از این فرصت پیش اومده دارم استفاده میکنم و کلیپ های عروسی میبینم، داشتم یه کلیپی میدیدم که عروس( حالا جشن نامزدی بود یا خواستگاری بود یا خود عروسی نمیدونم) با یه اقایی داشت میرقصید، مهمونا هم دور نشسته بودن. لباس عروس به غااااااااایت کوتاه( الان من موارد زیادی هم دیدم که لباس عروس رو کوتاه میپوشن برای همون نمیدونم عروسی بود یا مراسم های دیگه)، حالا هرچی که بود، لباس عروس در حد وحشتناک کوتاه بود اونقدر که به گمونم هرکی ببینه توو دلش بگه واقعا این چیه جلوی اینهمه آدم؟! بعد به شدت هم تنگ. شما تصور کن یه پیراهن کوتاه سفید که فقط آستین داره و خود پیراهنم کاملا جذب در حد وحشتناک، بعد کوتاه اصلا یه وضعی من نمیتونم بگم تا کجا!:/ ( البته نه نه تصور نکنید من مسبب تصورتون میشم بعد میرم جهنم!) خلاصه ایشون با یه اقایی میرقصید که خب واقعا نمیشد تشخیص داد کیه؟! یعنی نمیدونستی داماده یا فک و فامیلاشه یا پدر عروسه حتی. حالا توو کپشن که نوشته بود عروس و پدر عروس. ولی به این کپشنا نمیشه اعتماد کرد اینا الکی یه چیزی کپی میکنن زیرشم مینویسن که بازدیداشون بالا بره فلذا برگردیم به خود عروس؛ عروس قری میداد که یعنی نگم، با اهنگ میخوند، موهاشو تکون میداد، دستاشو تکون میداد خلاصه حالی و ذوقی وصف ناشدنی داشت. بعد علیرغم اینکه معمولا کامنت هارو من نمیخونم اما اینبار کنجکاو شدم بخونم ببینم در وصف این نوگل شکفته چی نوشتن‌. یکی از کامنتارو که خوندم یعنی انقدر خندیدم که هنوز خنده رو لبامه. حالا شاید برای شما خنده دار نیاد ولی من خیلی خندیدم، در راستای کپشن که نوشته شده بود رقص عروس و پدرش، یکی نوشته بود: مگه بابا اونی نبود که گیر میده؟!

:))