بیست و دوم فوریه

با توام
قاب عکس نارنجی
با توام
زرقبای پاییزی
در نگاهت حضور مولاناست
پا رکاب دو شمس تبریزی...

مثلا بگم سلام یا چی؟:)

اما خب سلام علیکم و الرحمه الله

هیچ جوره دستم به نوشتن نمیره...

نظرات (۲۹)

سلام ٢٢ بی معرفت 

این رسمش هست؟!

بدون هیچ حرفی ول کنی بری؟

من جدا نگرانت شدم.

:|

باهات قهرم جدا 

پاسخ:
عزیز دلم:( 
 اون نقطه رو اون بالا باز گذاشتم که راه ارتباطیم باهاتون قطع نشه ولی فکر کنم خیلی ها متوجه نشدن اون نقطه تماس با منه. 
قهر نکن خاکستری :( 
بیا بوست کنم:))

خودم بالا!

پاسخ:
به به خاموشا:)

عه.....! سلام! *ـ*

پاسخ:
سلام به روی ماهت:)

سلام مامان خانوم خوبی خوشی؟! دلتنگ‌تون بودیم😍

پاسخ:
سلام خانوم معلم. الحمدالله از دردی به درد دیگر در حال پوست انداختنم:)
  • 1 بنده ی خدا
  • سلااام

    من هی یادتون میوفتادم هی میگفتم بابا حداقل کامنت خصوصی باز میذاشت میرفتیم یه احوال پرسی میکردیم بعد تو کامنتا الان گفتین اون نقطه ه برای تماس بوده تصمیم گرفتم بیشتر به عینکم اهمیت بدم :/ چون من چندبار اومدم صفحه رو باز و بسته کردم به امید اومدن پستا.خوش عامدین (ایکن گل)

    پاسخ:
    سلام عزیزم. سایر دوستانم جز تعداد انگشت شماری گویا همه کم لطف به عینکاشون بودن:دی
    امشب برای رفع دلتنگی اومدم پیش شما دوستانم وگرنه همچنان دست و دل و سایر اعضا و جوارحم به نوشتن نمیره:)

    فقط به احترام اون شیکم قلمبه ات کاری بهت ندارم و کتکت نمیزنم!

    پاسخ:
    :)) خب الحمدالله:)
  • یـلـــدا ‌‌
  • سلام :)

    یک عدد خاموش تازه روشن شده می‌باشم D:

    خوبید؟ خوشید؟ سلامتید؟ نی‌نی‌تون خوبه؟ :)

    پاسخ:
    سلام من کلا خیلی خاموشای روشن شده رو دوست دارم:))
    الحمدالله خداروشکر. البته خودم در حال گذراندن انواع و اقسام دردها:))
  • میماجیل ‌‌
  • سلام.

    پاسخ:
    سلام علیکم:)

    به نام خدا

    من✋😎

    سلام خوش برگشتید🤗

    یکی دیگه از فالوئینگام هم امشب برگشته😃

    بسی خوچحالم الان😄

    پاسخ:
    سلام ممنونم گرچه من درواقع برنگشتم:دی
    ولی خب خوشحالم که شما خوشحالی:))
  • آرزو ﴿ッ﴾
  • سلام :)

    امیدوارم حال دل‌تون خوب باشه :)

    پاسخ:
    سلام ممنونم عزیزم همچنین:)
  • احسان ‍‍
  • سلام :))

    پاسخ:
    سلام علیکم :)

    سلااام

    :)))

     

    من اصلا شوکه شدم بی خبر رفتین! 

    انشالله بر خواهید گشت دیگه؟

     

     

    راستی

    به سلامتی گل پسرتون کی به دنیا میاد؟ :))

    نگید که به دنیا اومده و من از خوردن شیرینی اش جا موندم :/

    پاسخ:
    سلام. واقعیت هم دست و دلم به نوشتن نمیرفت و نمیره، همم محیط و فضای وبلاگ نویسی و وجود افرادی آدم رو دلسرد تر میکرد، همم فکر و دغدغه هام اونقدر اینروزا زیاده که اصلا نمیتونستم به نوشتن فکر کنم و خب هنوزم واقعا دست و دلم به نوشتن نمیره و فعلا جهت رفع دلتنگی با همین پست در خدمتتونم تا بعد ببینیم چی میشه:))
    سلامت باشی والا تاریخ دقیقش رو هنوز خودمم نمیدونم دکتر نگفته فقط میدونم در نگاه من یک قرن دیگه مونده:دی
    نه هنوز :))
  • ستاره‌ی آبی
  • سلام صبح بخیر جوان ایرانی! چه خوب که با این که دستت به نوشتن نمیره بازم چراغ اینجارو روشن کردی. آقو اون نقطهه رو کسی هم بوده بتونه ببینه؟ اگر هست که باید به تیزبینیش آفرین گفت:)

    پاسخ:
    سلام و صبح به خیر:)
    بله بله بودن ، اونا شاگرد اولای مدرسشون بودن گویا:دی

    سلااااااااممممممم ^___^ جییییییغغغ هواااااااررررر ^____^ خوش برگشتی ^_^

    پاسخ:
    سلام آنه عزیزم:))
  • هیـ ‌‌‌ـچ
  • من چون قدم بلندتر از بقیه است دستمو بالا نبرم هم دیده میشم! D:

    پاسخ:
    جسارتا یاد برنج محسن افتادم:دی

    :|

    تماس با من چه موردی داشت که شد نقطه؟!

    خدایی چجور ما باید حدس میزدیم روش کلیک میکردیم....

    من حس کردم ما رو دور انداختی :(

    ولی بازم دوستت داریم ما :*

    منتظریم باز بیایی پست های رگباری بگذاری برامون

    از همه چی بگی و هی ما بخونیم

     

    پاسخ:
    دیگه اونو تبدیل به نقطه کردم که اگر یکی خیلی خودش دلتنگم شد و پیگیرم بود بیاد کشف کنه اگرم نبود که هیچی:دی آخه خود من بلاگری اگر بره و خیلی دوسش داشته باشم کل وبش رو زیر و رو میکنم بلکه ردی نشونی تماسی گذاشته باشه .
    نه من سالهاست دلخوشم به حضور تک تکتون:(
    شاید باور نکنی خاکستری جان ولی رسیدم به مرحله ای از عرفان که میبینم تازه یکی هرروز پست میذاره همش توو دلم میگم وای طرف چه حوصله ای داره ها:دی
  • هیـ ‌‌‌ـچ
  • ولی عطر و طعمم بهتر از اونه، قیمتم هم اقتصادی‌تره :))

    پاسخ:
    دیگه هیچ ماست بندی نمیگه ماست من ترشه البته:دی

    سلام. منم دستم بالاست. امیدوارم حالتون خوب باشه و هر چه زودتر حستون به اینجا خوب بشه:) 

    پاسخ:
    سلام هستی جان. ممنونم:)
  • مریم بانو
  • سلام خوبی؟ 

     

    خوشحالم پست زدی

     

    من چندبار وبتو بازکردم و هیچی ندیدم دریغ ازهمون نقطه!

     

    حالا درسته واقعا عینکی ام :) 

     

    ولی حس میکنم کسی که تمایل داشته باشه ارتباط باهاش برقرار کنند

     

    خبرمیگیره و راه ارتباطی هم میزاره ، نه یدونه نقطه !

     

    حقیقتا اونقدر ازنظرم شخصیتت پیچیده و زودرنج هست که اکثرا باهات 

     

    سخت تونستم حرف بزنم و دائم دست به عصابودم:)

     

    چون اگه پستی میبستی یعنی نباید درموردش حرف میزدیم مگر تماس بامن

     

    اگر بازبود که هیچی هرچند اونم فقط مجازبه صحبت درباره همون پست

     

    بود نه قبلی یابعدی !

     

    یااگر بی خبررفتی باید بزاریم پای اینکه تمایل نداشتی ماباهات حرف بزنیم 

     

    وبستی وبتو

     

    حالاکه نقطه گذاشتی جای تماس بامن که اونایی که یافتن که خب 

     

    معلومه خواننده واقعی هستن ودقت دارن واونایی که نیافتنم برن عینکشون

     

    بزنن اینا همون رفیقای وقت خوشی ان!!

     

     

    ببخش دلم پربود! (:

     

    امیدوارم باشی وبنوسی

    پاسخ:
    سلام. نمیدونم مدتی میشه که ترجیحم اینه که به جای اینکه دائم التوضیح باشم درباره خودم به جاش لبخندی تحویل بدم و رد بشم:) ولی صرفا جهت اطلاع اینبار باید توضیح بدم که چون مدت زیادی نیست که منو میخونی پس شناختتم قطعا به اندازه ی دوازده سال وبلاگ نویسی من نیست . من نه پیچیدم نه زودرنج نه این قواعدی که توی ذهنت تعریف کردی رو من هیچوقت تعیین کردم. تا زمانی که مینوشتم علت بسته بودن اکثر پستام این بود که چون پشت هم پست میذاشتم و عملا باز گذاشتن همشون از نظرم کاری بیهوده میومد ولی همیشه تماس با منم باز بوده تا هرکی هر حرفی حدیثی چیزی داشت من شنوا و پاسخگو باشم و توو این سالای نوشتنمم همه اینو میدونستن. اونایی هم که باز میکردم کامنتدونیش رو به این معنا بود که وقت پاسخ دادن داشتم، دلم میخواست نظرات مختلفی رو پای پستم بشنوم، از طرفی تا دو سه روز بعدشم میدونستم پستی نمیخوام بذارم برای همون کامنتارو پای پستایی که دوست داشتم باز میذاشتم. الانم که بسته بودم و راه ارتباطیم همچنان باز بود و اتفاقا از نظر من این خواننده ست که اگر واقعا دلش بخواد با بلاگری ارتباط داشته باشه یا دوسش داشته باشه وقتی پا به وبلاگش میذاره و رفتنش رو میبینه میگرده ببینه راه ارتباطی وجود نداره؟ من به عنوان نویسنده راهی باز گذاشتم ولی به عهده خواننده گذاشتم که بخواد باشه توو این مدت یا نه اونم صرفا جهت این باز گذاشتم که کسی نگرانم نشه و اگر نگران شد بتونم پاسخش رو بدم. و از هیچکسی هم که نبود و اون نقطه رو ندید و توو این چندماه نبودنم حتی نیومد حالی بپرسه طلبکار نیستم ( چون میتونم طلبکار باشم و بگم نقطه رو ندیدید! توی وباتونم نیومدید بگید بیست و دو کجایی؟) ولی طلبکار  نیستم و نمیگم چون دوازده ساله بلاگرم و میدونم نمیشه از خواننده انتظار داشت ضمن اینکه اصلا دلمم نمیخواد نگاهم این باشه و انتظاری ندارم و متعاقبا به خواننده هم حق نمیدم الان بخواد از من طلبکار باشه که چرا من نقطه گذاشتم یا چی، و یا حتی دلش پر باشه! چون من بدی ای نکردم صرفا فقط چندماهه ننوشتم ولی باز به احترام خواننده هام یه جایی رو باز گذاشتم اونم برای اینکه کسی نگران نشه که خب عده ای از دوستان این مدت جویای احوالم بودن و نقطه رو دیدن، عده ای کلا ندیدن، عده ای توو وباشون سراغ گرفتن و خلاصه من برای همه احترام قائلم و انتظار نداشتم همه دلتنگم بشن که برعکس اصلا فکر هم نمیکنم کسی دلتنگم بشه. 
    خود من به عنوان خواننده ی یه وبلاگ اگر اون وبلاگ رو دوست داشته باشم وقتی میبینم نویسندش رفته زیر و بم وبلاگش رو در میارم، توی هر کامنتدونی ای توی وبلاگای دیگه دنبال رد و نشونی ازش میگردم، توی وبم دربارش مینویسم و جویای احوالش میشم مثلا تا همین چندوقت پیش وبلاگی بود که چندسال قبل بی خبر رفت من دائم توو گوگل سرچش میکردم، توی وبلاگای دوستان دیگه دنبال آدرسش میگشتم یا نشونی ای چیزی ازش چون نگران بودم اتفاقی افتاده باشه براش، کلی بارها و بارها توو وبلاگم پست گذاشتم و سراغش رو گرفتم. ولی اون آدم بعد چندسال که برگشت و وبلاگ زد نیومد آدرسش رو دوباره بهم بده و من توو یه وبلاگ دیگه دیدم و متوجه شدم. ناراحت شدم خیلی زیادم ناراحت شدم از اینکه سالها پیگیر وبلاگی باشی پیگیر دوستی باشی ولی اونقدر معرفت نداشته باشه که وقتی برمیگرده خبرت کنه‌. به اون دوست بلاگفایی نگفتم که چقدر بی معرفته ولی الان دارم میگم منم اگر روزی که رفتم خواننده ای مثل خودم در این حد پیگیر داشتم ولی بهش بی احترامی کردم و حتی یه بارم توو تموم سالایی که رفتم و دیدم برام پست گذاشته و بارها جویای احوالمه ولی من بازم عین خیالم نیست و به خودم زحمت نمیدم حتی به طرف بگم نگران نباش من حالم خوبه بعدم دوباره وبلاگ زدم و آدرس ندادم اونوقت خواننده ی منم حق داره دلش پر باشه و از من طلبکار! نه اینکه خواننده به حرمت تمام سالایی که منو خونده دیدن اون نقطه که هیچ، حتی یه بار توو وبشم جویای احوال نشده نگفته بیست و دو کجایی حالا از من نویسنده انتظار داره! منظورم اینه به اندازه ای که برای بلاگری خواننده ی خوب و رفیق خوبی هستیم همونقدر از اونم انتظار داشته باشیم نه بیشتر! 

    سلام

    اومدم با اکانت بیان کامنت گذاشتم بعد از چند ساعت یادم آمد!! اوه مای گاد ! آخرین بار توسط شما بلاک شدم و مشخصا در جرگه مغضوبین قرار دارم .

    علی ایحال بنده علارغم اینکه توان دنبال کردن و کامنت گذاشتن برای وبلاگ شما توسط پنل کاربری خودم رو ندارم ، لیکن همچنان گاهی اوقات به وبلاگ شما سر میزنم و پیگیر مطالب هستم.

    ان شا الله در صحت و سلامت بسر ببرید.

    پاسخ:
    سلام علیکم اول از همه.
    دوم اینکه باور کنید من اصلا درباره بلاک شما هیچی یادم نیست و آخرین بار یادمه رفتم کلی گشتم ببینم شما بلاک شدی یا نه و چیزی نیافتم چون خیلی به این مورد بیان وارد نیستم و یادمه اگرم بلاک کردمتون ولی بعدش برداشتم ولی نمیدونم چرا بیان اینطوره که دیگه بعدش بازم طرف نمیتونه پستارو بخونه. یادمه دوسه سال پیشم یکی از دوستان همین اتفاق افتاد و من با اینکه رفع بلاکش کرده بودم ولی اون همچنان نمیتونست منو بخونه تا اینکه من وبمو حذف کردم و دوباره که زدم تونست دنبال کنه. برای همون من اول از همه بگم که گذشته ها گذشته و بنده آشتی ام با شما:دی و اگر راهی وجود داره که رفع بلاک بشید بگید انجام بدم چون من بلد نیستم یعنی چیزی نمیبینم از آثار بلاکتون که بخوام رفعش کنم.
    ممنون به همچنین:)
    قبول کنید در برهه ای به شدت روی اعصابم بودید:دی

    خب خدا رو شکر که به جرگه مقربین وارد شدیم :)

    والا گویا تمام پل های ارتباطی رو بیان خراب کرده و هیچ آثاری وجود نداره برای رفع تحریم ها :))

    سو تفاهمات در دنیای حقیقی تعدادش سر به فلک میکشه ، چه برسه به دنیای مجازی که دنیای سیما و نوشتار محض است .

    به هر حال کدورتات دو طرفه بود :D

    شما همچنان جز دوستان وبلاگی و قدیمی ترین (و ایضا تنهاترین - فکر کنم بالای 6-5 سال است که دنبال می کنم وبلاگتون رو)  انها هستید و همیشه دنبال میکنم و خواهم کرد.

    پاسخ:
    🙏🌺
  • مریم بانو
  • من نه طلبکارانه نوشتم نه توقعی دارم.

     

    لحن حرفام دوستانه بود نه خصمانه راستش.

     

    گفتن جمله ی دلم پربود همراه بالبخند میتونه بیانگر یه شوخی بعداز غرغرام 

     

    باشه نه؟:)

     

    کاش یکم باهم مهربون تر رفتار کنیم یکم ساده تر بگیریم همه چیو .

     

    من دوست داشتم ودارم که باشی و بنویسی و بخونمت.

     

     

    پاسخ:
    ای کاش... :)

    سلام عزیزم

    منم چندوقتی بود که دل ودماغ فعالیت نداشتم 

    این بین اکثراهمیشه مطالبت رومیخوندم.وبعد از مدتییی فعالیت نکردن که اومدم ودیدم رفتی

    ته دلم ناراحت شدم واقعا؛(هرچندکه آنچنان ارتباطی نگرفتیم واحتمالا تودلت بگی ایشون کی بود:)))

    درکل نمیدونمم که چطورشد رفتی و...

    درهرصورت خوش برگشتی🌸✌

    پاسخ:
    ممنون عزیزم:)

    [ آیکون دست بالا] :)))

    و منتظر خبر نی نی :))**

    🌹🌹

    پاسخ:
    🌺🌻
  • تسنیم ‌‌
  • سلام :)

    پاسخ:
    سلام:)

    سلام، دلم برات تنگ شده (: .

    پاسخ:
    سلام عزیزم ممنونم:)
  • این جانب
  •  به! رسیدن به خیر

     

      تو دلم گفتم احتمالا بعد از ژانویه بیاین!!

    یا بعد از روز میلاد !

    به هر حال خوش آمدین

    همگی خوبین؟ 

     

    سالمین؟

     

    ان شالله سلامت باشین

     

    (نیومده این همه چالش و توقع و دعوا، به نظرم برای حفظ آرامشم که شده چیزی ننویسین شاید راحت تر بگذره!)

     

    پاسخ:
    چرا ژانویه حالا؟
    ممنونم. الحمدالله.
    دقیقا مدتیه خودمم به این نتیجه رسیدم که آرامش در ننوشتنه تا نوشتن:)
  • نرگس بیانستان
  • سلام

    دستمون بالاس

    پاسخ:
    سلام 
    :))
  • فاطمه .‌‌
  • سلااام :)  

    مامان شدنت مبارک بیست‌و‌دوفوریه عزیز. ؛) :*

    خیلی خوشحال شدم وقتی فهمیدم. ان‌شاءالله  خانوادگی همیشه سلامت باشین. 

    پاسخ:
    سلام ممنونم دوست عزیز:)