پسرم هی موبایل باباش رو میخواست؛ البته اون بدبخت تازه از چنگال پسرم موبایلش رو گرفته بود و تا قبل اون دست پسرم بود. خلاصه کشمکشی بود؛ ۴ ساله ی خونمون میگفت باید موبایلتو بدی؛ ۴۰ ساله ی خونه نمیداد میگفت دو دقه بذار کار دارم... پسرم یهو رفت قیچی نون رو آورد گفت ببین بابا اگر موبایلت رو ندی با این قیچی حسابتو میرسم!( ما توو خونه هرگز از این حرفا نمیزنیم. اینم برای اونایی که معتقدند بچه هرکاری میکنه و هر حرفی میزنه از ننه باباش یاد گرفته!)... من میدونستم داره شوخی میکنه چون پسر من علیرغم سن کم ش اما خیلی متوجه و هوشیار و آگاه به اینه که چه کارایی بد و چه کارایی خوبه. اما بهش گفتم عه این چه حرفیه؟! زشته!... صداشو یواش کرد گفت مامان آخه میخوام اینجوری بابا موبایلشو بده. گفتم باشه بازم حرف درستی نیست. یهو گفت: ای بابا؛ مامان تو هم که به همه کارا کار داری:دی
حالا درسته پوکیده بودم از خنده اما شیرفهمش کردم که پس چی من از اون مامانام که به همه کارات کار دارم:دی
ای بابا 😅😂
والا خوب مدیریت کردی که نخندی 😂
آدم تو اینجور وقت ها اول خنده اش میگیره بعد تازه یاد حرف خودش می افته که چی بگه ؟!:)
مدیریت بحران فقط خودت :)
از این راه دور می بوسمش پسر باهوش مون رو :*
هزار ماشاالله بهش ♥️😘