به نظرم یکی از مصادیق بارز بیشعوری اینه که دیگران رو در رودربایستی قرار بدیم!...واقعا نمیدونم در طول حیاتم از این بعد بیشعور بودم یا نه ولی تا جایی که حافظم یاری میکنه سعی کردم نباشم. و همیشه از این مدل بیشعور ها رنج بردم.
بذارید مثال بزنم بره توو مغز استخوانتون:/
مثلا اونی که میاد خونه آدم میگه رمز وای فای رو میدی؟! بابا شاید یکی راضی نیست بفهمید!/ مثلا اونی که میاد قفسه کتاب هاتو میبینه میگه این کتاب رو بده من ببرم بخونم! کتاب شاید برای عده ای چیز باارزشی نباشه! ولی برای عده ی دیگه ای همه چیزه. مثلا کتاب های من تنها چیزی هستن که من روشون تعصب دارم و شاید تمام کاسه بشقاب ها و لباس ها و تل و گل سر و هزارتا چیز دیگه رو اگر بچمم بخواد میدم دستش له و لورده کنه ولی روی تنها چیزی که غیرت دارم کتابامه و هیچوقت نمیذارم حتی پسرمم باهاشون بازی کنه البته چندباری گذاشتم نتایج خوبی نداشته با پارگی و جدا شدن جلد و اینا مواجه شدم:/ / مثلا اونی که میاد میگه رمز فیلیموت رو برای من بفرست! بدون اینکه قبلش بپرسه تو که پول دادی خریدی اصلا راضی ای بدی من؟!/ مثلا اونی که بهت میگه فلان وسیله بچه ت رو میدی من استفاده کنم بهت برگردونم ؟! بابا شاید میخوام یادگاری نگه دارم؛ شاید حتی موقت هم بخوای اما باز طرف راضی نباشه / مثلا اونی که میاد بچه چهار ساله ش رو میشونه توی روروئک بچه ی نوزاد تو و به این فکر نمیکنه میشکنه!/ مثلا اونی که بهت زنگ میزنه میگه دوتا چک به جام میدی؟! بعد اینو فکر نمیکنه طرف خودش چک هاشو توو بازار خرج نمیکنه و با احتیاط چک میکشه؛ اونوقت الان میذارینش توو رو در بایستی/ مثلا اونی که زنگ میزنه میگه تو خونه ت نزدیک فلان جاست پاشو برو فلان کارم رو انجام بده بیا یا چون تو فلان کار واردی با من بیا سر قرار فلان؛ و طرف به خاطر رودربایستی مجبوره بره/ مثلا اونی که میگه کارت بنزین موتورت رو استفاده نمیکنی بده من بزنم!/ مثلا اونی که میگه داری فلان چیزو میخری برای منم فلان قدر بخر! بدون اینکه تعارف پول بزنه یا قبلش پولشو بزنه و فکر کنه شاید طرف پول همراهش نیست/ مثلا اونی که .... و هزاران مثل دیگه که ما به خاطر روابطی که داریم و رودربایستی هایی که داریم نه نمیتونیم بگیم و داستان میشه نه گفتن!
خلاصه اینکه بیشعور نباشیم. مقوله ی مهمیه:/
+ اینم سومین پست امروز باشد که رستگار شوم!
ولی برای دهه هشتادیا اصلا جواب نیست این روش تو رودروایسی گذاشتن
یعنی هرکدوم رو میخوندم با خودم میگفتم خب اینطوری جواب میدم، اونو اونطوری میگم و... چرا باید تو رودربایستی بمونم و قبول کنم؟ :/