بیست و دوم فوریه

با توام
قاب عکس نارنجی
با توام
زرقبای پاییزی
در نگاهت حضور مولاناست
پا رکاب دو شمس تبریزی...

یاد یه خاطره ای افتادم ؛ اونموقع که من رفته بودم گواهی نامه بگیرم که برای خودش عهد دقیانوسی میشه؛ یه خانمی هم بود که برگه ی ازمونش پشت و رو پر شده بود و بارها و بارها و بارها رد شده بود. آنقدر رد شده بود که دیگه برگه ش جایی نداشت که افسر بتونه بنویسه. روز آزمون نذر ام البنین کرده بود هزار و یک صلوات و صلواتاشو می‌فرستاد و می‌گفت دیگه آبروم جلوی خانواده شوهرم رفته و مادرشوهرم اینا دیگه هی بهم تیکه میندازن و خودمم نخوام بگم که افتادم؛ دخترم می‌ره میگه!

من که اونموقع خب بچه بودم و توو این فاز ها نبودم اما الان که داشتم توو آشپزخونه کار میکردم و یاد اون خانومه افتادم داشتم با خودم فکر میکردم واقعا چرا بعضیا تمام زندگیشون با ریز جزییاتش رو خانواده شوهر میدونه؟! واقعا اینکه شما کلاس رانندگی شرکت کردی چیزیه که خانواده شوهرت باید بدونن؟! لزومش چیه؟!... حالا اینوسط عده ای از خانم ها خودشون چیزی رو نمیگن بلکه این شوهرانشونن که همه زندگی رو می‌ذارن کف دست خانوادشون!... خب در این شرایطم وقتی زنی میبینه شوهرش همه چیز رو لو میده چه لزومی داره همه چیز رو اصلا به شوهرش بگه؟! برو کلاس رانندگیتو برو قبول شدی بیا بگو دیگه. حالا دونستن ندونستنش برای شوهرت چه فرقی داره؟! یا نهایت اولشو گفتی و اصلا نمیشه که نگی داری کجا میری! یا بنا به هر دلیلی باید بگی! خب؛ دوبار رد شدی دیدی هی میخوای رد بشی دیگه از یه جایی به بعد نمیگفتی خب. اون که بالاسرت نبود بفهمه تو صبح رفتی آزمون دادی رد شدی! میگفتی فعلا آزمون نمیگیرن. یا به قول خودت بچت لو‌ میده! خب چرا مسائلی که دوست نداری بچت لو‌ بده رو جلوی بچت حرفشو میزنی؟! 

 اینهمه نابلدی برای زنی که بچه داره واقعا نوبریه... نمی‌دونم از اون خانم راننده درومد یا نه؛ ولی امیدوارم زن عاقلی در بیاد یاد بگیره همه زندگی و کارایی که می‌کنه لزومی نداره خانواده شوهر بدونن! 

نظرات (۴)

  • .. ــاوقــ ـــاتـــ ..
  • آخه گاهی اوقات به گفتن نیست. 

    اون که فضول باشه و بخواد از زیر و بم زندگی کسی خبر داشته باشه به هزار روش متوسل میشه که بفهمه.

    مگر اینکه طرف بخواد به این ور اون ور دروغ بگه کار هاشو که کسی نفهمه.

    پاسخ:
    نصف بیشتر مردم ایران فضولن! ولی یکی باید یاد بگیره زندگیش رو پنهان نگه داره. من یکیو میشناسم شوهره همه چیزو همه چیزو به مادرش میگه؛ زنش هم یاد گرفته هیچ اطلاعاتی به مرده نمی‌ده! حتی مهمونی هم دعوتن ده دقیقه قبلش میگه! بالاخره طرف باید یاد بگیره پنهان کنه دیگه. 
    ما خودمون یه همسایه داشتیم جزو اتفاقا مادرشوهرهای فضولم بود ؛ خونه عروسشم بغل دست خودش. اما من یادمه اونموقع مثلا هفت صبح میرفتم دانشکاه؛ عروسش هفت صبح در سکوت محض یه ماشین خرید میکرد یواش و تند تند میچپوند توو خونه حتی سلامم بهش میدادی با ایما اشاره جواب میداد. مادرشوهره تا یازده خواب بود اینم کاراشو تا یازده میکرد کسی خبردار نشه چیکار می‌کنه!
    به هرحال باید یاد گرفت دیگه... حالا هرکس با توجه به زندگیش و آدمایی که باهاشون سروکار داره باید یاد بگیره . 

    با بروز ندادن جلوی خانواده شوهر کاملا موافقم، اما خود شوهر؟؟؟

    یا باید خیلی دروغگوی حرفه‌ای باشی یا شوهر آدم باید دور از جون اسکل باشه که نفهمه 

    یعنی وقتی از سرکار میاد نمی‌پرسه کجا رفتی چی کارها کردی؟ دروغ بگیم؟ اگه دو سه بار باشه آره میشه پیچوند اما کلاس رانندگی که یوی دو جلسه نیست. تازه تمرین هم لازمه. یعنی امکان نداره شوهر آدم رندوم وسط روز زنگ بزنه حال احوال؟ که بفهمه بیرونی؟ اصلا همه‌ی اینا بیخیال. آخر شب دوتایی می‌شینن چای میخورن چطور می‌تونن هرچی تو فکرشونه و هر برنامه‌ای که دارن رو نریزند تو دایره باهم درموردش صحبت کنن؟ شوهری که آدم امنِ من نباشه که بتم از افکار و برنامه‌هام بهش بگم می‌خوامش چی کار؟

    ممکنه یه آشنایی اتفاقی شما رو تو کلاس ببینه و به گوش شوهرتون برسه. بی‌اعتماد نمیشه نسبت بهتون؟ باز تو کلاس خوبه، گفته باشید خونه‌اید اما اون طرف شهر دیده بشید شک نمیکنه بهتون؟ احتمالا تو تهران درک نمی‌کنید این مورد رو ولی تو شهرستان احتمالش به شدت زیاده. 

     

    ترجیح میدم بهش سکوت در مقابل خانواده‌اش رو یاد بدم تا اینکه به شریک زندگی ام دروغ بگم

    پاسخ:
    ببین شما یکساله ازدواج کردی و نگاهت هنوز خیلی ارمانیه! باید بذاری سالها از زندگیت بگذره هزارتا سردی گرمی بچشی تازه بفهمی نه خیلی چیزارو به خیلی ها میتونی یاد بدی نه خیلی چیزارو میتونی تغییر بدی نه حتی خیلی اهداف و برنامه هات رو باید بگی!!!
    نیازی به دروغ نیست. مردی که همه چیز رو به خانوادش میگه قطعا زن اونم سالها تلاش کرده سکوت رو‌ یاد بده و طرف یاد نگرفته! پس برای آرامش زندگیش فقط همه چیزو نمیگه. یعنی کمتر حرف میزنه تا کمتر بقیه از زندگیش بدونن. نیازی به دروغ گفتنم نداره.
    در خصوص اینکه موقع چایی گزارش روزانه میدیم و اون زنگ میزنه و اینا؛ اولا اینکه میگم شما تجربت کمه که میگی هرچی توو فکرته و هرچی بهت گذشته رو باید به همسرت بگی. یکسری مسائل فقط مربوط به شما یا خانوادته دلیلی برای دونستنش توسط همسر نداره. مثلا الان پدر و مادر شما دعوا کردن. تلفنی با مادرت حرف میزنی میبینی دعواشون شده؛ کلی توو روز غصه خوردی و ناراحت شدی. حالا شوهرت میاد میشینی دغدغه ی روزت رو بهش میگی؟ بهش میگی مامان بابات دعواشون شده و تو داری عمیقأ غصه میخوری چون آدم امن تویه؟ اگر نمیگی که عاقلی. اگر میگید بچه ای... چون تجربه زندگیت کمه و در آینده متوجه میشی هرچیزی که به اون مربوط نبوده نباید گفته می‌شده و برای خودت در اینده عواقب داره!
    پس آدم نباید سفره دلش رو پیش همسرش پهن کنه. حرف زدنم چارچوب داره قاعده داره کی همه چیزو می‌تونه بگه اصلا؟!
    دوم اینکه من نگفتم دروغ بگه. بسته به شخصیت خود مرد هم داره. یه مردی که اتفاقا اصلا هم این مدلیش امن نیست دائم میخواد آمار زنش رو دراره از همه چیزم خبردار بشه چون درواقع اطمینان نداره به زنش! بله برای همچین مردی شما هرکاری می‌کنی باید توضیح بدی. ولی یه مرد اتفاقا امن که به زنش مطمینه معمولا به طور کلی نظارت داره ولی اینکه شما بخوای بری بیرون ته توهش رو دراره هرکاری بخوای بکنی تا فی خالدونش رو بپرسه از نظر من نه امنه نه به زنش مطمئنه. بحث دروغ گفتن نیست. من دروغ گفتن به همسر و هرکس دیگه رو جایز نمی‌دونم. فقط میگم چرا همه چیز گفته میشه؟!
    خود همسر من اگر الان لباس تنم کنم بخوام برم بیرون فقط کلی می‌پرسه کجا میری؟ حتی اگر بگم میرم جایی کار دارم برمی‌گردم باز نمی‌پرسه کجا. چون می‌دونه خودم همه چیزو بهش میگم. یا زنگ بزنه ببینه نیستم میگه بیرونی و همین که بگم آره دیگه کنجکاوی دیگه نمیکنه. چون مطمئنه من کار اضافه ای انجام نمی‌دم و اگر چیز مهمی باشه بهش میگم نباشه هم برگردم میگم... . مثلا همین چندوقت پیش من میخواستم برم لیزر همسرم هی گفت میری سرطان پوست میگیری! و فلان! ... خلاصه من همچنان وقت گرفتم. روزی که میخواستم برم خواب بود گفتم میای پیش بچه ها من برم بیرون بیام. گفت باشه. نپرسید کجا. با خودش میگه خرید مرید می‌ره دیگه. بعد که برگشتم گفتم لیزر بودم. من شخصا هیچ دروغی به همسرم توو زندگیم نگفتم. هرجا برم و هرکاری هم کنم بهش میگم شده بعدش! ولی میگم. هیچکسم به دروغ ترغیب نمیکنم. فقط میگم هر زنی یا مردی باید یاد بگیره یسری مسایل رو‌ نگه. 
    خود من یه مقطعی یکی از خانواده همسرم پشت من چیزی گفته بود. همسرم به من نگفت. من خودم فهمیدم. وقتی بهش گفتم چرا نگفتی گفت چون حرف اون آدم برام مهم نبود بهت میگفتم بهم میریختی! اینوسطم من یه چیزایی از اینکه اون فرد پشتم حرفی زده فهمیده بودم هی ازش می‌پرسیدم ولی همسرم منو می‌پیچوند. نمی‌خواست ناراحت بشم. خب واقعا کارش درست بود. اگر می‌گفت من بهم میریختم. گفتنش چه فایده توو زندگی من؟!
    من حرفم اینه واقعا گفتن هرچیزی به همدیگه لازمه؟؟؟ قطعا خیر! قطعا خیر و قطعا خیر. اینو در طی سالهای زندگی مشترک بهش خواهی رسید. 
    سر همین کلاس رانندگی هم اگر یکی عین شوهر من باشه که خیلی اهل ته توه درآوردن نباشه و صرف اینکه فقط بدونه دارم میرم بیرون و باقیشو اطمینان داره  براش کافی باشه شما میتونی بری آزمونت رو‌ قبول شدی برگردی با شیرینی خوشحالش کنی. اما اون مردی که اهل ته توه دراوردنه بله باید بگی اما وقتی دیگه دوبار رد شدی و میبینی همه روت حساس شدن توضیح نده بگو فعلا نمی‌خوام آزمون بدم! برو به هوای خرید از تره بار هم گوجه بخر هم آزمون شرکت کن اگر قبول شدی بگو؛ نشدی هم خریدتو بکن. 

    رازِ دیگران فرق داره. دعوای خانواده‌ جزئی از رازهاشونه. طبیعیه راز هرکسی باید حفظ بشه. اصلا به همسر من ربط نداره خانواده‌ی من دعوا کرده نکرده. ولی هرکاری اون میکنه به من ربط داره و هرکاری من می‌کنم به اون! 

    اگه همسرم بره جایی انتظار دارم بهم خبر بده. بالطبع منم خبر میدم. وقتایی که یهویی کار پیش میاد و تصمیم فوری به جایی رفتن میگیریم اوکی فرصت خبر دادن نیست، 

    اما شما ۱۰ جلسه رفتی کلاس رانندگی/لیزر یا.... بدون دروغ گفتن ممکنه شوهر آدم نفهمه؟ 

     

    ببینید من خودم پارسال جسته گریخته برای ارشد می‌خوندم، شوهرم نفهمید. چون هم جدی نمی‌خوندم موضوع جدی‌ای برای صحبت نمی‌دیدمش، هم اینکه اوایل رندگی خانواده‌اش هی سوال پیچش میکردن و اطلاعات میکشیدن ازش. امسال جدی رفتم کتاب‌هاش رو خریدم. تصمیمم رو بهش گفتم. چون هم تصمیمم جدیه و شوهر آدم باید بدونه و اصلا من به همراهش‌اش نیاز دارم! هم تازگی ها چند بار تلاش کردم و دیدم یاد گرفته وقتی میگم این حرف رو به کسی نگو دیگه نمیگه. پس ساده و بچه نیستم. فقط معتقدم زن و شوهر درمورد تصمیماتشون باید باهم حرف بزنن و اگه برن سراغ پنهان کاری و دروغ اعتماد متقابل شکسته میشه.

    و اینکه 

    فکر کنم زندگی در تهران واقعا رو دیدتون اثر گذاشته

    بیایید یکم از محیط زندگی خودم بگم.

    اقوام درجه دو خودم من رو دیدن که زیاد لا تاکسی رفت و آمد می کنم. نشستن پشت سرم گفتن که میخک شوهرش چقدر بی غیرته زنش سوار ماشین مردِ غریبه میشه. دقت کنید اسنپ هم نه، تاکسی! شوهرم رو علنا به بی غیرتی متهم کردن بخاطر تاکسی سوار شدن من‌ و به گوش خودش هم رسوندن. مثلا می خواستن بهم کمک کنن و یادش بدن همیشه خودش من رو اینور اونور برسونه.

    یا مثلا تو محیط کارم دم به دقیقه گزارشم رو به مهیار می‌دادن. یه بار با یه همکارم بحثم شد، زنگ زد به مهیار که زنت به من فلان گفت و بهمان کرد. مهیار باهاشون دعوا می‌کرد و می‌کنه. ولی خب اخلاقشون همینه. 

    همین الانش هم آشناهای مهیار اول از همه استوری‌های پدر و مادر من رو سین می‌زنن (پیجشون کاری و عمومیه) تا مبادا از چیزی بی خبر بمونن. به دفعات متوجه شدم ساعت آنلاین آفلاین شدنم هم چک میشه. 

    دوران نامزدی یه بار نشد بیرون بریم دوتایی و عکسمون رو نگیرن به خودمون بفرستن‌. انگار سر تصاحب مقام پرافتخار جاسوس نمونه‌ی سال رقابت داشتن :/

     

    تو همچین جامعه‌ای که جدا از جاسوسی عاشق دو بهم زنی و خراب کردن ما بین همه، شاید من بتونم یکی دو بار در ماه جایی برم و به مهیار نگم که رفتم. اما فکر کنید هر هفته یکی دو جلسه کلاس و تمرین باشه و چند ماه مداوم و... 

     

    پاسخ:
    من کامل و واضح توضیح میدم اما نمی‌دونم چرا گاها دوستان حرفامو متوجه نمیشن یا درست متوجه نمیشن. ببین من دروغ رو‌ توصیه نمیکنم. خودمم هرگز به همسرم دروغ نمی‌گم. آنقدر دروغ نمی‌گم که پارسال وقتی دچار یه بحرانی شدیم و من به تبع یه کاری انجام دادم و بهش گفتم. در حالی که باورش نمیشد من اون کارو انجام دادم ما اما وقتی بهش ثابت شد که انجام دادم علیرغم اینکه براش ناراحت کننده بود اما فقط می‌گفت از اینکه هیچوقت دروغ ازت نشنیدم خوشحالم. من اصلا دروغ گو یا پنهان کار نیستم با همسرم. خودم شخصا ریز به ریز همه کارایی که میکنم رو بهش میگم من حرف چیز دیگه ای هست. 
    حرفم اینه دروغ نگو ولی هرچیزی هم که لازم نیست رو نگو. 
    وقتی شما چهل بار افتادی از رانندگی. خانواده شوهرت عملا دارن بهت توهین میکنند و تیکه میندازن. زندگیت تحت الشعاع قرار گرفته. قطعا شوهرتم خوشحال نیست که تو چهل بار افتادی و هربار باید کلی هزینه بده. خب اینجا واقعا راهکار چیه؟ بهتر نیست اون خانم در سکوت به ادامه ی مسیری که داره می‌ره ادامه بده؟! بدون اینکه دروغ بگه... درباره آزمون های متعددی که داره میده حرف نزنه. بذاره قبول شد اعلام کنه. این سخته؟ این نیاز به دروغ و دغل برای شوهر داره؟!
    زندگی در تهران نمی‌دونم دیدم رو عوض کرده یا نه ولی من ۳۵ سالمه و ۳۵ ساله در تهرانم. قطعا محیط کوچیک سایر شهرها رو درکی ندارم ولی من اینارو دارم به عنوان تجارب زندگی میگم. خود منم در زندگیم چیزهای اضافه ای گفتم که از گفتنشون پشیمونم و الان به این نتیجه رسیدم چیزی که گفتنش لازم نیست و یا حداقل بهتره با تاخیر گفته بشه باید همین کارو کرد. 
    این چیزایی که تعریف کردی خیلی وحشتناکه:/ یعنی چی آخه:/... چجوری دووم میارید در برابر این افراد؟
    نه تهران این خبرا نیست. کسی کاری به کار کسی نداره. 

    هرراست نبایدگفت جز راست نبایدگفت 

    بله در زندگی متاهلی این ضرب المثل خیلی کاربرد داره 

    باهمه اون حرفایی که زدین موافقم 

    ولی اگه خانومی باشید که برای پول گرفتن بایدازهمسرتون پول بگیرید چون خانه دارید ومنبع درامد ندارین وبرای هرچی خرج میکنید ازتون سوال کنه وکلا درمورد هرچیزی سوال میپرسه شاید شماهم نتونید این چیزا رو ازش مخفی کنید یا برای بیرون رفتن باید هر دفعه بگید کجا میرید وکجا نمیرید 

    دقیقا ما تو فامیل یه موردی اینطوری داریم فضوله ولی بددل واینا نیست ولی حتماباید بدونه .

    درهمین راستا  یبار رفته بودم کیف بخرم یه خانومی پول نیاز داشته ازهسرش پول گرفته بودبرای بچشون کوله پشتی مدرسه بخره وقتی برمیگرده خونه مثلا کوله شده بود۵۰۰ تومن به شوهره گفته بود ۹۰۰تومن 

    مرده گفته بودگرونه بیا بریم ببینم کجا گرفتی وته وتوماجرا رو دراورده بود وجلو فروشنده مغازه وهمه ادمایی که اونجا بودن ابرو زنشو برد واصلا یه اوضاعی بود 

    خلاصه برای هرکسی هم کارساز نیست  

     

    پاسخ:
    متاسفانه عده ای از مردان زن هاشون رو دروغگو میکنن! 
    درسته اگر برای هرچیزی بخواد آمار بگیره واقعا کار سخت میشه. ولی باور کنید من موردی از نزدیکانم رو میشناسم که اتفاقا مرده ذره ای پول نمبده؛ همه چیزو به مادرش گزارش میده؛ به شدت فضوله در این حد که با زنش کسی تلفنی هم حرف بزنه به بهونه های مختلف میاد میشینه بغلش بفهمه چی میگن؛ به شدت سر همین فضولیش در زندگی های دیگه دو بهم زنی و خاله زنک بازی درآورده. ولی خانومش نه  در سال اول و دوم زندگی؛ نه؛  خون دل ها خورد اما بعد سالها زندگی مشترک یاد گرفت چجوری رفتار کنه. الان هیچ چیزی رو اطلاعات نمی‌ده. پول هم اگرچه به زووور اما هر جوری شده میگیره و یاد گرفته. 
    یه نکته هم اینه که اکثر مردها همه چیزو گرون می‌دونن:دی من خیلی از خانومارو دیدم که تازه برعکس کمتر هم میگن چیزی رو که خریدن! 
    ولی در کل بله برای هر زندگی ای کارساز نیست. ولی من حتی توو اینستا مثلا دیدم مردی که به زنش پول نمی‌ده زنه به یه کره بادوم زمینی فروشی ای گفته بود شوهرم چهار بسته کره گفته سفارش بدم ولی این هیچ پولی به من نمی‌ده. شما فاکتور رو بیشتر بده باقی پول رو بذار توو بستم بیاد.اینم پولارو لوله کرده بود لای سلفون پیچونده بود لای کره ها گذاشته بود به زنه مابقی رو‌ برسونه:/
    میخوام بگم متاسفانه این مدل مردها تا یه سالی و تا یه حدی رفتاراشون روی زن جواب میده از یه جایی به بعد زن هاشونم یاد میگیرن!!

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">