بیست و دوم فوریه

با توام
قاب عکس نارنجی
با توام
زرقبای پاییزی
در نگاهت حضور مولاناست
پا رکاب دو شمس تبریزی...

مامان شدن بار اول با بارهای بعدی خیلی فرق داره! چیزی که باعث فرقش میشه تجربه ست و کم شدن ترس و حساسیت!... چندروزه دارم از اولین پستم میخونم میام جلو!... خب عمر و قدمت این وبلاگ به تعداد پست هایی که الان هست نیست. بالای ده ساله که من دارم اینجا توی بیست و دوم فوریه می‌نویسم. از دوران مجردیم. اما متاسفانه نمی‌دونم چرا یکبار مغزمو خر گاز گرفت و فکر کردم دیگه نمی‌خوام بنویسم برای همون زدم همه ی اون خاطرات رو پاک کردم. برای همون اگر به اولین پست من مراجعه کنید مربوط به بارداری اولمه! در حالی که من سالها قبلشم نوشتم. فقط اون قبلی ها پاک شدن متاسفانه و چقدر حسرت میخورم و دوست داشتم این کارو نکرده بودم و الان دوباره میخوندمشون و لذت می‌بردم. 

توی این چندروز که داشتم وبلاگمو می‌خوندم اینکه چقدر خاطرات برام زنده شد بماند؛ چیزی که توجهم رو جلب کرد این بود که مادر سر فرزند اولش چقدر حساسه! مثلا من تا ماه ها به سمت پسرم می‌خوابیدم و دنده به دنده نمی‌شدم و تا صبح خشک میشدم:/ یا داشتم دیروز مثلا پستی از خودم رو می‌خوندم که نوشته بودم تا صبح حواسم هست پتو نیفته روی پسرم خفه بشه:/ در حالی که پسرم اونموقع پنج شیش ماهه بود و خب علی القاعده بلد بود دست و پا بزنه پتو رو برداره! من کلا مادر حساسی ام روی بچه هام ولی الان سر دخترم کمی از این حساسیت هام کم شده مثلا الان دنده به دنده میشم؛ ترس افتادن پتو هم ندارم:دی

نظرات (۱)

مامان باتجربه ای شدین مثلا ؛)

پاسخ:
مثلا:))

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">