بیست و دوم فوریه

با توام
قاب عکس نارنجی
با توام
زرقبای پاییزی
در نگاهت حضور مولاناست
پا رکاب دو شمس تبریزی...

داشتنه بچه از جنس مخالفه خودت سختی های خودش رو داره. یکی از سختی هاش بحث پوششه. شاید تا وقتی آدم بچه نداره فکر کنه خب در صورت داشتن پسر بچه؛ تا پانزده سالگیه پسرش راحته! ولی واقعا اینطور نیست. درواقع شما از سه سالگی معذوریت داری. چون اون داره کنجکاوی می‌کنه و شما اگر اهل رعایت کردن باشی واقعا باید رعایت کنی. لباسای باز نمیتونی بپوشی؛ خیلی کوتاه و تنگ نمیتونی؛ تعویض لباس جلوش و حموم و این‌ چیزام همه تحت الشعاع قرار میگیره. حالا این درباره ی خودته! وقتی دوتا بچه از جنس مختلفم داری اونم معذوریت های خودش رو داره. مثلا موقع تعویض پوشک دخترت نباید بذاری پسرت ببینه؛ حموم کردن داستان داره؛ پوشوندن لباس و ... 

من از همین سن دارم سعی میکنم علیرغم اینکه پسرمو حساس نکنم تا کنجکاویش بیشتر بشه و وقتی سوال میپرسه سعی میکنم واقعیت هارو به زبون بچگانه براش بگم و الکی نفرستمش دنبال نخود سیاه؛ اما در عین حالم دارم بهش یاد میدم کسی به بدن کس دیگه نباید نگاه کنه جز مامان و بابا اونم موقع حموم کردن بچه ها. یا مثلاً دارم مناطق ممنوعه ی بدن که کسی اجازه نداده بهشون دست بزنه رو براش جا میندازم. یا اینکه مثلا لب و گردن جای بوس نیست و ... رو بهش میفهمونم. الان طوری شده که پسر ۴ سال و نیمه ی من کسی جلوش مثلا از حموم بیاد یا شلوار بخواد بپوشه یا هرچی؛ سریع چشماشو می‌بنده؛ البته خب منم با جایزه و اینا تشویقش میکنم. آنقدر که خودش در اینجور مواقع وقتی من چیزی نمیگم؛ یهو میگه: مامان چرا نمیگی چه پسر با حیایی دارم؟!...اینا در صورتیه که من اصلا الکی بچمو حساس نمیکنم و وقتی سوالی داره درست و بچگانه جوابش رو میدم. مثلا اونروز از من میپرسه دخترا دودول ندارن؟!( با عرض معذرت از حضار!) ... میگم چرا دارن ولی یه شکل دیگه ست. میگه چه شکلی؟ میگم صافه مال اونا... یا وقتی میخواستم بهش بگم لب جای بوس نیست اینجوری کردم توو ذهنش که از دهن آدما بوی بد میاد اونوقت میکروباشون می‌ره دهن ما. یا موقع تعویض پوشک بچم هوار نمی‌زنم نبین نبین! اگر داشت میدید خیلی عادی میگم اه اه خواهری اهی کرده بوی بد میده! اونم خودش اه اه کنان می‌ره اونور. اگرم نرفت من با هوار حساسش نمیکنم. هیچی نمی‌گم و هیچ کاری نمیکنم.

حالا همه اینا در صورتیه که خب خیلی از مادرها روی این چیزا حساسیت ندارن و به تبع اون تربیت هاشونم فرق داره. خب اینا شخصیه من کاری ندارم. فقط چیزی که شخصی نیست اینه که جفت پا میان توو تربیت آدم! مثلا عمه ی خود بچه ی من اونروز گیر داده بود من دوست دارم گردنت رو بوس کنم و گردنت خوشمزه ست! پسرمم هی به من می‌گفت مامان مگه گردن جای بوسه؟! و منم میگفتم نه پسرم! و خب عمه ش حرف خودشو می‌زدو جفت پا وسط تربیت بنده بود! و خون خونمو داشت میخورد و هی میخواستم رک بگم نگو بهش من کلی روی بچه کار کردم. هی خویشتن داری کردم! 

نمی‌فهمم واقعا خیلی ها به جای اینکه بچه رو تشویق کنن چرا علاقه دارن بچه رو از راه به در کنن؟!:/ ... والا من خودم ببینم بچه ای کار مثبت می‌کنه یا حرف درستی می‌زنه درجا جایزه میدم تشویق میکنم. نمی‌دونم بقیه چه کرمیه دارن که دوست دارن تربیت بچه رو زیر سوال ببرن. اینه که روی مخه! ... این عزیزان... این!

نظرات (۴)

چقدر خوب و مسئولانه به این موضوع نگاه کردی. خیلی‌ها فقط شعار تربیت می‌دن ولی تو واقعاً عمل‌گرایی. بچه‌ای که از این سن با احترام به بدن خودش و دیگران آشنا بشه، تو آینده خیلی کمتر دچار آسیب میشه. آفرین به تو و به پسرت که انقدر فهمیده‌ست ❤️👏

پاسخ:
خیلی ممنون واقعا. من واقعا آرزو دارم بتونم بچه های خوبی تربیت کنم:(

سال نهم بودم‌، مادر دوستم اومد دنبالش که از مدرسه ببرتش خونه. بعد خیلی عادی موقع روبوسی لب دخترش رو بوسید. من رو برق گرفت حقیقتا‌. تو عمرم این صحنه رو ندیده بودم اما می‌فهمیدم یه چیزی‌اش غلطه. از الان اضطراب اینو دارم بخوان لب بچه‌ام رو ببوسن و بگن خب بچه آست چی میشه:///

پاسخ:
کلا این پی رو به تنت بمال که خیلی ها خلاف تربیت تو عمل میکنن و تو واقعا در این راه زجرکش میشی!:/
فکر کن من چندین ماه روی این مقوله کار کردم و هنوزم دارم میکنم. اصلا فهماندن یه چیز خوب و بد به بچه ای توو سن پسر من اینجوریه که هر لحظه باید بگی و کار کنی؛ اونوقت خواهرزاده ی همسرم که همسن منه و زنم داره هروقت پسرمو میبینه بغلش می‌کنه میگه لب بده! همه به من لب میدن!... واقعا دوست دارم خفش کنم. نه از اینکه به بچه من خلاف تربیت منو میگه. اون واقعا نمی‌فهمه! من از این ناراحتم که چرا فکر می‌کنه خیلی جذابه!!
بعد من چیکار میکنم؟! عملا هیچ کاری! درواقع هیچ کاری نمیتونم بکنم. در نهایت به در بگم دیوار بشنوه مثلا بگم آفرین پسرم که اجازه نمیدی! ولی مستقیم نمیتونم به همه چیزی بگم که اینام که خانواده شوهرن همینجوری چیزی نگفته داستانه!! در کل من همیشه و همه جا که پیش بچم نیستم. فقط از خدا یاری می‌طلبم که کمکم کنه بچم درست تربیت بشه. و بیشترین تاثیر پذیری رو از خودم داشته باشه. من همیشه میگم خدایا توو تربیت بچه هام کمکم کن من واقعا فرزندان صالحی میخوام. 
خدا هست و من امیدوارم بهش. 

سال نهم بودم‌، مادر دوستم اومد دنبالش که از مدرسه ببرتش خونه. بعد خیلی عادی موقع روبوسی لب دخترش رو بوسید. من رو برق گرفت حقیقتا‌. تو عمرم این صحنه رو ندیده بودم اما می‌فهمیدم یه چیزی‌اش غلطه. از الان اضطراب اینو دارم بخوان لب بچه‌ام رو ببوسن و بگن خب بچه آست چی میشه:///

پاسخ:
اینکه میگن بچه ست مگه چی میشه! از الان اینارو نکنید توو گوش بچه! ای بابا چقدر سختگیری! ای بابا حساس باشی بچه بدتر میشه! و ... خیلی ها بهت این جملات رو میگن. خیالت راحت. از اونور بچه وارد محیط مدرسه میشه با هزاران تربیت مختلف آشنا میشه و قطعا خیلی هاشو خلاف خونه ست! کلا مسأله نگران کننده ای هست و واقعا به نظرم جز دعا و یاری گرفتن از خدا پدر مادر چاره دیگه ای ندارن. 
حالا کار اونجایی سخته که خیلی از مادرها توو خونه با پدر هم باید بجنگند! سر تربیت. یعنی خود پدر هم از اول باید توو یه چیزایی تربیت کنی:/ ...کلا کار مادر در تربیت خیلی سخته. خیلی. 

چقدر با تمام گوشت وپوست واستخوانم این ها رو درک کردم ولی مدام باید بصورت داستان به بچه وبطور غیر مستقیم با خانواده ها  بهشون یاداوری کنم ونگرانم وجز مدد گرفتن ازخدا کاری از دستمون برنمیاد

وازهمه بدتر دعوا با بابای بچه برای تربیت هست این از بزرگترین وسخت ترین هاست 

که بچه نمیفهه مامان درست میگه یا بابا 🤦‍♀️ وای از مدرسههههههه نگو اخرش بچها از یه سنی دوست رو مهم تر میدونن وخیلی اثرگذاری بالایی داره هم سالان

مثلا پسر۲ونیم ساله من با بچهای همسایمون که شدیدا متفاوت با ماهستن میگه اینا دوستمن ولی اصلا مدل این بچها رو نمیپسندم وخیلی هم پسرم ازشون تقلید میکنه 

امیدوارم بچها عاقبت بخیر بشن 

پاسخ:
سن دو سالگی سنیه که خیلی حرفای تربیتی روی بچه اثر ندارن. شما دنیا هم بگی نگو و نکن بدترش رو می‌کنه. به نظرم نذارید توو این سن با این دوستان متفاوتش بازی کنه. چون اگر یک کلمه حرف بدم یاد بگیره کمه کم شما یکسال طول می‌کشه از سرش بندازید ولی وقتی بزرگتر میشه مثلا همین ۴ سال؛ شما میتونی بگی اون دوستت داره کار بد می‌کنه و بچتون می‌فهمه! اما توو دو سالگی نه. 
پدرا یه بخشیشون با گذر زمان درست میشه. مثلا وقتی بچه بزرگ میشه و توو جمع حرف زشتی که به فرض خودشون یاد بچه دادن یا کار بدی که خودشون یاد دادن رو توو جمع به پدر میگن! همون میشه! و پدر یسری از رفتاراشو وقتی میبینن بچه آیینه خودش میشه می‌ذاره کنار. یه بخشیشم وقتی بچه بزرگ بشه به شرط همراه بودن با مادر( نه اینکه طرف پدر غش کرده باشه) خودش نمی‌ذاره پدر یه کارایی رو بکنه! شاید باورتون نشه ولی این مورد توو ریزترین چیزها هم هست. مثلا من یکبار همسرم داشت کانال به کانال میکرد زد شو؛ از آشپزخونه گفتم محرمه! الان پسرم تا بزنه آهنگ آنقدر میگه محرمه محرمه که همسرمو کچل می‌کنه مجبورش می‌کنه بزنه بره. یا وقتی من به پسرم میگفتم ما به بعضی از اعضای بدن بقیه نباید دست بزنیم. خود همسرم گاهی توو بازی میزد پشت پسرم به منم می‌گفت بچه ست بابا؛ سخت نگیر؛ حساس نباش! اما من آنقدر روی پسرم کار کردم که زشته و به بابا بگو‌ زشته که الان خود همسرم دستشم اشتباهی بخوره درجا میگه به کمرت دست زدم بابا. 
یه بخشیشم حرف تاثیرگذاره. مثلا من پسرم وقتی یکی لباس تنش کمه چشاشو میبنده؛ به همسرم با ذوق و شوق میگم ببین چه پسر با حیایی برات تربیت کردم. همه دخترا توو آینده برای پسر من صف میکشن:/ خلاصه با تعاریف مادر پدرم خوشش میاد. چون اگر دقت کنید پدرا رفتارشون با بچه بستگی به ما داره! من خیلی دقت کردم مثلا روزی که من عصبانی ام اگر هی بهش بگم وای پسرم کلافم کرده خستم؛ میبینم اونم زود کلافه میشه بچه رو دعوا می‌کنه. ولی وقتی من تعریف میکنم میخندم اونم با بچه با حوصله ست. 
خلاصه که یه بخشهایی از رفتار و مخالفت های پدر در طول زمان درست میشه. 
ولی در کل یه طنز هست که میگه تربیت اون بچم که خودم به دنیا نیاوردم از همه سخت تره! ( یعنی شوهر).

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">