بیست و دوم فوریه

با توام
قاب عکس نارنجی
با توام
زرقبای پاییزی
در نگاهت حضور مولاناست
پا رکاب دو شمس تبریزی...

داشتم یه جا از ترکیبایی می‌خوندم که از نظر نویسنده بوی زنده بودن میدادن... بوی زندگی... بیاین شمام توو این پست از ترکیبایی که بوی زندگی میده براتون؛ بنویسید:(

چندتاشم من بگم؟

۱- ظهر تابستون؛ سالاد خیار گوجه؛ دور تند کولر؛ ناهار تن ماهی!

۲- خونه ی مامان؛ جمع تمام خواهرا؛ عصر؛ چایی زیاد توو سینی؛ صدای بچه ها؛ همه نشسته دور مامان.

۳- صبح پاییز؛ صبحانه حلیم؛ خونه ی تمیز و ساکت؛ کتاب.

۴- عصر تابستون؛ خونه روستایی؛ آفتاب افتاده وسط خونه؛ خوابیدن بی دغدغه با یه چادر نماز .

۵- شب؛ تراس رو به اتوبان؛ کتاب؛ نسکافه.

۶- موتور؛ بدون بچه؛ بازار گردی؛ ساندویچ کثیف.

۷- زمستون؛ برف؛ خونه مامان؛ ماکارونی با سالاد کاهو؛ شب همونجا خوابیدن!

۸- بچه ها با لباسای تمیز و بیرونی؛ موهای شونه زده؛ همه ترگل و ورگل؛ بوی عطر؛ در حال رفتن به مهمونی.

۹- شب؛ خونه بابا؛ بچه ها خواب؛ ساعت ها با مامان حرف زدن.

۱۰- ماه رمضون؛ سحری؛ بوی غذای مامان؛ سالادای خیار گوجه ی مامان:(

۱۱- مهمونی زنونه؛ آرایش؛ لباس باز و سانتال مانتال کرده؛ خنده؛ بی دغدغه بودن.

۱۲- جاده شمال؛ پاییز؛ بارون؛ هایده ( وای از این ترکیب بی پدر که قابلیت کشتن منو داره).

۱۳- خرید شب عید؛ دوست؛ پاساژ گردی؛ چرت و پرت خریدن؛ چرت و پرت خوردن!

۱۴- سینما؛ قهوه؛ دوتایی!

۱۵- عصر؛ خونه ی تمیز ؛ بچه های خواب؛ ورزش؛ هندزفری؛ رقص.

۱۶-عصر؛ خونه ی تمیز؛ بوی قورمه سبزی و صدای قل قل؛ کتاب؛ لم دادن روی مبل.

۱۷- شب؛ سکوت مطلق؛ همه خواب؛ موبایل؛ تنهایی.

۱۸- اسفند؛ ماهی خریدن؛ بوی تمیزی؛ امید ...

نظرات (۶)

پاسخ:
:/

شطرنج - آفتاب ظهر - بوی غذا - آواز شجریان

پاسخ:
برای من این ترکیب این مدلیش قشنگه: شب؛ بوی غذا؛ صدای جیرجیرک؛ شجریان ( پدر و پسر)..به به...کولی کنار آتش رقص شبانه ات کو...

۱ـ شب، خیابون، پنجره های روشن خونه ها

۲ـ اسفند، شستن فرش توی کوچه

۳ـ لباسهای شسته شده روی بند بالکن ها و پشت بام ها

۴ـ خونه ای که خانواده هر کدوم سرگرم چیزی هستن و بچه ای که داره آروم بازی می‌کنه

۵ـ صبح، سماور روشن، صدای ریختن چای توی استکان

۶ـ مهمونی، بوی سالاد، صدای خنده از ته دل

۷ـ خرید خانوادگی، کلی پاکت پر از ذوق

۸ـ شب، موقع برگشت از عروسی، توی ماشین، صدای موزیک

۹ـ عروسی، چراغونی کوچه، بوی اسفند، صدای هلهله و شادی

۱۰ـ عید، خونه مادربزرگ، لباسای نو، اسکناسهای عیدی، بازی بچه ها و جیغ و فریادهای از سر شوقشون

۱۱ـ شبای تابستون، حیاط خونه، فالوده طالبی، کنار بابا...

۱۲ـ ظهر، برگشتن از مدرسه، بوی قرمه سبزی مامان

۱۳ـ ظهر آفتابی، آسمون آبی، سرشار از انرژی برای فعالیت

۱۴ـ حیاط شسته شده، جلوی در آبپاشی شده، درب خونه بازه و تو حیاطش دارن نذری میپزن و برو بیا دارن

۱۵ـ خونه نوعروس، بوی چوب

۱۶ـ دختربچه هایی که تو کوچه زیرانداز پهن کردن و خاله بازی میکنن

۱۷ـ اول مهر، لوازم تحریر نو، بوی کتاب

۱۸ـ خوابیدن های دسته جمعی، کلی رختخواب که توی خونه پهن میشه و افراد فامیل کنار هم میخوابن

پاسخ:
اسی باورت میشه متاسفانه خیلی از این چیزا دیگه توو تهران سالهاست برچیده شده؟! مثل بساط خاله بازی بچه ها و چراغونی خونه ها برای عروسی و ...
همین طور آپارتمان نشینی باعث شده خیلی از این لذت هایی که نوشتی رو ماها نبریم... مثل توو حیاط خوابیدن... حیاط شسته شده...
وای اسی تنها ترکیبی که برام لذت بخش نبود هیچوقت تازه استرس آورم هست همین اول مهر و کتاب و اینا بود:دی من با اینکه همیشه شاگرد اول بودم اما از مدرسه متنفر بودم. 
خونه نو عروس رو منم هستم:دی حتی پذیرایی نو عروس که خونشون کلی چیز میز خوشمزه هست:دی

یعنی مهم ترین  مورد در ترکیبات بوی زندگی وجود مادر هست  ومامان به معنی زندگی 

خونه مادر 

حرف زدن با مادر 

بودن اعضای خانواده با مادر

غذا ودستپخت مادر

چادرنماز مادر

رمضونا با مادر

همه خاطرات خوب با مادرو.......

خوشبختی یعنی مامان داشتن 

پاسخ:
آره واقعا:(
زندگی بدون مادر فقط زنده بودنه زندگی نیست:(

خیلی زیاده (:

شبای تابستون...خوابیدن روی حیاط...زیر نور مهتاب...تشک و بالشت نرم و خنک و نسیم خنکی که میخوره به صورتت.

شبای پاییز...پیاده روی تو پارک...روی یه عالمه برگ که ریخته رو زمین...خش خش برگها و گوش دادن به پلی لیست.

پاسخ:
ترکیب دوم برای من اینجوری دلپذیره: عصر بارونی پاییز و هوای گرفته؛ پیاده روی تنهایی؛ آهنگ...

سلام :)

چه پست خوبی بود، ملموس و قابل درک، سعی کردم بهترین‌هاشو بنویسم قطعا بازم هست:

دم عید، خرید از بازار محلی و دیدن سبزه و ماهی قرمز، خرید برای بچه‌ها...

بوی پرده موقع خونه تکونی...

بوی کتابای نو اول سال تحصیلی، جلد کردن و برچسب زدن به کتابای بچه‌ها...

روز بازی تیم‌های ورزشی ایران (هر نوع ورزشی که باشه فرقی نداره) توی میادین جهانی، بساط تخمه و یه سینی بزرگ مخلوط چیپس و پفک، پیروزی ایران...

دستای کثیف از مایه‌ی کتلت، صدای جلز اولین کتلت، بوی کتلت...

جاده دوهزار، نم بارون، خوردن بارون به دستم بیرون پنجره...

پختن کیک دارچینی و انتظار برای رسیدن زمان خوردن چای و کیک دونفره...

رفتن توی بالکن در روز برفی، نمای درخت و کوه پر از بررررف، بوی برف، صدای خرچ برف زیر پام توی بالکن...

میزبان بودن، هی از صبح بشور و بساب و بپز، غذاهای خوش آب و رنگ و تعریف مهمون‌ها و خستگی آخر شبش با یه کوه ظرف...

🌱💚

پاسخ:
چرا من اصلا فوتبالی نیستم:/
خدایی مورد آخر برای من تداعی کننده ی پاهای زوق زوق کنندمه! من بعد تمام مهمونی هام آنقدر کار کردم کف پاهام داره زوق زوق می‌کنه از درد:دی
ترکیب کتلتم اینطوری دوست دارم: ماه رمضون؛ شبکه چهار وقتی داره میخونه آن دهانی که بستی باز کن؛ بوی کتلت...
چرا من هی با خوندن ترکیبای بیشتر هی بیشتر به خاطرات گذشته و خوش پرت میشم و بغضی میشم؟! هی....

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">