بیست و دوم فوریه

با توام
قاب عکس نارنجی
با توام
زرقبای پاییزی
در نگاهت حضور مولاناست
پا رکاب دو شمس تبریزی...

من توو همین وبلاگ دوستان شمالی زیادی داشتم و دارم که همشونم دوست داشتم و دارم ولی یه چیزی روی دلمه تا الآنم اگر نگفتم به حرمت همین دوستانم بوده ولی واقعا دیگه طاقت نیاوردم نگم. برای ما که تهرانی ایم دیگه کاملا محسوسه که شمالی ها اکثرشون با تهرانی ها خوب نیستن.این فقط یه جمله نیست که بین ما تهرانی ها چرخیده باشه. خیلی هامون توو خیلی چیزا دیدیم که خوب نیستن. خود من حتی توو معاملات باهاشونم دیدم که چقدر اذیت میکنن! ...هم مازندرانی ها هم گیلانی ها و هم... اینکه با تهرانی ها بدن رو خودشون باید بگن چرا؛ ولی اگر فکر میکنن که ماها اومدیم شهراشون رو نابود کردیم و طبیعتشون رو از بین بردیم؛ ‌جا داره بگم شماها چرا زمیناتون رو فروختید به قیمت های گزافی که حق هم نبود! اگر دوست نداشتید غیر بیاد چرا سالهاست دارید تا خونه های روستاییتون رو میلیارد میلیارد میکنید توو پاچه ما تهرانی ها بعدم میگید چرا شهرتون اشباع از تهرانی ها شده؟! اگرم دلایل دیگه ای داره باز هم من حق نمی‌دونم!

در همین راستای خوب نبودن؛ خواستم به این نکته اشاره کنم اگر دشمن و غیر به ما رحم نکنه دور از ذهن نیست؛ ولی اینکه ماها به هم رحم نمی‌کنیم خیلی غم انگیزه وحشتناکه... همه چیز این دنیا نیست... یه روزی ما اونورم باید جواب پس بدیم!... طبق آمار ۶ میلیون از تهران توو اون دوازده روز رفته بودن مازندران. مرسی از خیلی از شمالی های عزیز که تا تونستن تهرانی ها رو دوشیدن و رحم و مروت به هموطن رو یادشون رفت. مرسی از نونوایی هایی که نون لواش رو دادن دونه ای سی هزار تومان. مرسی از فروشگاه هایی که برنج پاکستانی مصوب ۵۵۰ هزار تومانی رو دادن ۲ و خورده ای. مرسی از فروشندگانی که گفتن باید بالای دو میلیون خرید کنید تا روغن بدیم!... مرسی از کسانی که حتی اتاقاشون رو شبی سه تومن دادن به خلق الله... مرسی که دوازده روز دوشیدید... مرسی از اینهمه نامهربونی... خدا داشت نگاهتون میکرد!

نظرات (۱)

من شمالی نیستم و به دوشیدن هم حق نمی‌دم. ولی به نظرم کاملا دوطرفه بوده. هم الان، هم همیشه. اینکه ظرفیت نون و فروشگاه‌هایی که در حالت طبیعی هم به اندازه‌ی مثلا چندهزار نفره، هجوم ببریم به قصد ذخیره کردن و همه‌جا رو خالی کنیم واقعا کار عجیبیه! حتی تو خود تهران هم هول زدن برای مواد غذایی و سوخت، واقعا اقدام بدوی، مخرب و دژخیمانه‌ای بود، چه برسه به اینکه بریم جای دیگه این کارو بکنیم‌. به نظرم در وهله‌ی اول باید به زیان‌رسانی‌های خودمون و اثرِ جبران‌نشده و غیرقابل بازگشت خودمون که طبق سالیان تثبیت کردیم نگاه کنیم. چون در اصل اول ما رفتیم جنگل و دریا و کوه رو به فنا دادیم، بعد شمالی‌ها این‌طور که شما می‌گید شدن. من یادمه که مثلا حدود بیست سال پیش، خبری از این به قول شما دوشیدن‌ها و دولا پنج‌لا حساب کردن‌ها نبود، ولی آشغال‌های معمولی و فرهنگی بســـــیار بود.

پاسخ:
من بقیه رو نمی‌دونم ولی خودم به عنوان یک تهرانی تا حالا نه اشغالی در هیچ طبیعتی ریختم که برعکس همه جا با همسرم یه مشما دست گرفتیم آشغالای طبیعت رو جمع کردیم؛ نه اهل آسیب زدن به طبیعت. هیچوقتم در هیچ برخوردی از نظر اخلاقی و فرهنگی اهل آسیب زدن نبودم.  از بچگیمم یادمه تا پلاک تهران می‌دیدن یا از روی لهجه می‌فهمیدن شمالی نیستی تمام محصولاتشون رو دولا پهنا حساب میکردن. من آسیبی نرسوندم ولی حتی در یکسری از معاملات باهاشون حتی در اداراتشونم چیزی جز اذیت و ازار و ندیدم. این از خودم! که دو طرفم نبوده پس!
اما حالا کی گفته به قصد ذخیره کردن کسی چیزی خریده؟! خود ما نون نداشتیم خونمون؛ بنزینمونم تهش بود و مسلما خیلی هام مثل ما. طرف نیازهای اولیه ش رو خواسته بخره. حالا چه توو تهران چه هرجا. بعدم در کل اگر مردم هجوم آوردند چون ترسیدن. چون خیلی ها که جنگ رو دیدن می‌دونن قحطی بیاد چی میشه. مثلا یکی از اقوام ما چون شوهرش همیشه توو جنگ بوده و سالهای جنگ خیلی سختی کشیده همیشه حتی توو شرایط عادی هم دویست تا نون خشک شده کنار داره. توو ماشینش همیشه مواد غذایی گذاشته. اینم یه اتفاق یهویی بود و مردم ترسیدن و بیشتر یه واکنش غیر قابل کنترل بود. مثلا خود ما تا سه روز که همسرم پشت گوش مینداخت خبر نداشتیم صف بنزین و نون فاجعه شده. فکر میکردیم عادیه. آدم میاد بیرون میبینه همه نونوایی ها بستن. یه نونوایی بازه همه صف کشیدن. چه حالیه؟ با خودش میگه نکنه نون نباشه فردا.
بعدم ظرفیت چند هزار نفری؛ خیلی خب! فروشنده مگه عشق فروش بیشتر نیست؟! مغازشم خالی میشد که باید ذوق میکرد! از طرفی اگر خیلی فکر هم محلی های خودشونن درارو میبستن فقط به هم محلی های خودشون میفروختن. پس چرا ریختن توو مغازه هاشون شبانه روز وایستادن دولا پهنا کردن توو پاچه تهرانی ها؟! 
اونی که اهل فنا دادن طبیعت باشه همه جا هست. شمال و غیره نداره. همینطور بی اخلاق و بی فرهنگ...اونی هم که اهلش نباشه مثل بنده که تلاش میکنم هیچ آثاری از خودم بر طبیعت نگذارم موقع برگشت! پس نبوده و نیستم. 
بعدم چرا بیست سال پیشم که من یه بچه بودم یادمه توو بازار محلی نوشهر چجوری یه زیرانداز رو به مادرم انداختن و نفهمیدیم تا وقتی بیایم تهران! حتی همین الانشم تا مدت ها مثلا فکر میکردم جایی مثل رشت میوه هاش از تهران گرونتره. و تصورم همین بود کلا! تا اینکه با چندتا رشتی صحبت کردم و گفتم میوه توو رشت خیلی گرونه از تهرانم گرون تره همشون که تهرانم میان و میرنو دستشون توو قیمت‌های تهرانم هست متفق القول گفتن نه لهجه هاتون رو میبینن گرون میدن میبینن محلی نیستید! 
مازندرانم که در پست گفتم!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">