علیرغم اینکه اخبار رو سالها دنبال نمیکردم اما الان چند وقته حتی چندروزه خیلی بیشتر؛ دائم از این اخبار به اون اخبارم... میترسم...یکی از اقوام همسرم زنگ زده میگه فلان روز جنگ میشه... استرس بیشتر از قبل افتاده توو جونم... همسرم میگه مگه فلانی وزیر جنگه؟ زن زندگیتو کن کسی خبر نداره چی میشه... نشستم لباس زمستونی جمع کردم برای بچه هام بذارم گوشه ماشین بمونه! وسط لباسا نشستم گریه م گرفته؛ آخه چیو ببرم؟ کجا ببرم؟ زندگیم مگه توو چمدون جا میشه؟!... یاد یه صحنه از فیلم مدار صفر درجه افتادم... یه جا مسعود رایگان از کنار یه نونوایی رد میشه میبینه مردم در حال غارت کردن نونن؛ نفسش میگیره از این غم؛ از این غصه... من از فکر به این آینده قلبم میگیره... از اینکه آینده بچه هام چی میشه؟!... فرستادم همسرم بره شیر خشک پیدا کنه؛ وسط تهرانش به زور پیدا میشه...سردرد بدی گرفتم...هی میزنم کانال ۶ هی میزنم اینترنشنال که اونم یجوری روی مخمه ولی خب بالاخره میخوام ببینم کی چی گفته؟! میخواد دوباره بزنه یا نه؟!...کی واقعا خواهان جنگه؟! بخدا که هیچکی نیست. هرکس هست وطن دوست نیست. جنگ چی داره جز نابودی؟! ویرانی؟ سالها عقب افتادن کشور؛ از بین رفتن دستاوردها... از بین رفتن بچه ها و جوون ها و آدم های بیگناه... از بین رفتن زندگی ها...من واقعا غمگینم... میزنم سه... داره مداحی میخونه... یا حسین خودت کمکمون کن...خدایا خودت ریشه ظلم رو از بین ببر ... من هنوز تصویر اون دختر از غزه که باباش براش والعصر میخوندو بمب زدنو رنگش پرید توو ذهنمه...
حسین جانم سایت رو برندار از ما مردم شریف و مظلوم ایران...
اول خط آخر اومد جلو چشمم خوندم حسین جانم سایت (سایه ت) رو برندار، تو دلم گفتم سایت چی ؟
منم از دیشب تو هول و لا افتادم .. توکل بر خدا و توسل به حضرات انشالله دفع شر بشه