بیست و دوم فوریه

با توام
قاب عکس نارنجی
با توام
زرقبای پاییزی
در نگاهت حضور مولاناست
پا رکاب دو شمس تبریزی...

به شدت حالم بده و خستم... از یه دعوای حسابی برمی‌گردم... کلی جیغ زدم کلی داد زدم کلی حرف زدم.‌‌.. کاش میشد همیشه مهمون خونه مامان و بابا میموندیم و هیچ کدوممون ازدواج نمی‌کردیم. گاهی این عضوهای جدید خانواده یجوری دمار از روزگار آدم در میارن که تماااام خانواده رو در برمیگیره. کاش میشد هیچ داماد و عروسی به هیچ خانواده ای اضافه نمیشد.‌‌..همیشه یه خانواده خودش میموند و همخوناش ....

مرسی از تمام عروس و دامادهایی که یک خانواده رو میپوکونن...

نظرات (۱)

چقدر همه ما این لحطه ها رو تجربه کردیم

وزیستیم وگذر کردیم وبازهم اتفاق افتاده و..

و سختی بله گفتن رو توانش رو نداشتیم و ...

پاسخ:
هی....

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">