یکی از چیزهایی که منو خیلی آزار میده اینه که مهمون توو کار صاحبخونه دخالت میکنه! واقعا نمیتونم بفهمم چرا؟!
ببنید ما به صورت نرمال نهایت دو الی سه ساعت خونه ی میزبان مهمونیم. اگر یکسری عادت ها داریم؛ یکسری باید و نبایدها یا قوانینی داریم؛ باید برای خودمون و زندگی خودمون باشه و اون سه ساعت رو اگر باب پسندمونم نیست تحمل کنیم!
قبل از اینکه بخوام برم بالامنبر؛ از همین تریبون اعلام میکنم بر روح پر فتوح اون عزیزی که اپن رو اختراع کرد! ... من به شخصه آشپزخونه های قدیمی رو که در داشت بیشتر میپسندیدم تا اپن که تمام دل و جیگر آشپزخونه و کارات رو همه دارن میبینن!... مهمون داشتم. با توجه به اینکه هرکاری توو آشپزخونه میکردم خب از سالن پیدا بود؛ داشتم روغن داغ میکردم بریزم روی برنج. اولا اینکه تعریف از خودم نباشه درسته که من توو آشپزی خودمو خیلی قبول دارم ولی اینجا جدای از خودمو پرو بودنم؛ باید بگم خود همسرمم بارها به صراحت گفته توو تکتک اعضای خانوادش دستپخت من از همه بهتره! اینارو نمیگم که بگم خیلی خوبم! میگم که بگم بقیه نواقص خیلی بزرگی توو آشپزی هاشون هست که واقعا باعث میشه فرق دستپخت من با بقیه اعضای خانواده همسرم به چشم بیاد. حالا بگذریم وارد جزییات نمیشم. یکی از فرق های بزرگم با مثلا خود مادر همسرم اینه که مادر همسرم برنج خارجی میپزه همیشه. برنجا معمولا خشک و بی روغن. کنار غذا هم عادت نداره چیزی بذاره و من تقریبا از هر پنج لقمه دوتاش گیر میکنه توو گلوم! حالا با این وضعیت که من خودم دستپخت مادرهمسرم رو به زور میخورم و برنجاش از ساقه طلایی خفه کن تره! اونوقت وقتی اومدم روغن بریزم روی برنج از اونور سالن هی میگفت روغن نریز؛ روغن نریز؛ اون زیاده! و خب جواب من این بود که زیاد نیست به نسبت برنجم. برنج فکر کنید برای بیست نفر. روغن نصف شیر داغ کن. اشپزا میدونن اصلا زیاد نیست. اصلا ها. اما علیرغم اینکه میدید من اصرار دارم که زیاد نیست و میگم برنج هم زیاده خب! اما باز ول نمیکرد. راستش اگر چندماه پیش بود میگفتم چشم و نمیریختم! اما الان بعد از پشت سر گذاشتن یکسری روزها و کسب یکسری تجارب اصلا راستش برام مهم نیست کی چی میگه و نه از کسی میترسم نه برام مهمه. و من روغن رو خالی کردم! جالبه بعد خالی کردنمم باز میگفت زیاده زیاده! ... خب عزیز من برای تو خوبه که توو گلومون گیر میکنه داریم خفه میشیم؟ مهمان داری شما خوبه که برای مهمونا از بهترین مواد و متریال استفاده نمیکنی مثل من؟ منم بلدم خودم برنج ایرانی بخورم برای بقیه خارجی بذارم. بلدم روغنامو برای خودم نگه دارم. بلدم ولی نمیخوام.
حالا این هیچی.نصف مهمونا روزه بودن نصف نه. از همسرم پرسیدم شامو با افطار بیارم؟ میخوای ازشون بپرس!... چندبار پرسیدم و چندبار گفت هرجور راحتی همونو انجام بده. معمولا در اینجور شرایط جوابش همیشه همینه که کاریو که راحتی بکن. خوب منم دیدم دوبار سفره انداختن و ظرف و ظروف پهن و جمع کردن سخته؛ البته بماند که از دو نفر دیگه در جمع هم پرسیدم و اونام گفتن میخوای باهم بیار؛ بعد در حال سفره چیدنم یهو یکی از مهمونا که روزه نبود مخالفت سر سخت که الان شامو نیار! فرمودم دیر گفتی! با خنده... و بعد شامو کشیدم...
آقا توو کار میزبان دخالت نکنید. اگر عادت ندارید شام زود بخورید حالا یه شب زود بخورید آسمون به زمین نمیاد . اگر عادت به روغن ندارید دو کفگیر برنج بیشتر نمیخواین خونه میزبان بخورید که. پس یه شب هزار شب نمیشه. اگر یکسری عادت ها دارید برای خودتون نگه دارید. والا بخدا ما هم یکسری عادت ها داریم ولی میزبان هرچی بزنه میرقصیم باهاش!
اینجور مواقع أدم باید با روی گشاده بگه چشم و کار خودشو انجام بده :))