ساختمونمون یه سرایدار داره؛ علیرغم اینکه فامیلیش ایرانیه؛ اسمشم به خاطر علاقه ش به یکی از بازیگرای معروف قدیمی یه اسم ایرانیه البته میگه که به این اسم صداش کنن و نمیدونم اسم اصلیش چیه؛ اما خب افغانه... مرد خیلی خوبیه... یه زن و شوهر جوان هستن.. به نسبت بقیه همسایه ها با همسر من صمیمی تره ...مثلا ماهواره ش خراب بشه یا منقل بخواد برای جوجه کباب میاد سراغ همسرم...خانومش بارداره... الان اومده بود قبض شارژ رو بده...گفتم خانومتون خوبه؟ الان چندماهشه؟ بچه پسره؟ اسم چی میخواین بزارین؟ حتما خیلی خوشحالید نه؟...همه اینارو وایستاده بودم با چادر نماز جلوی در و میپرسیدم:/... اسم هنوز انتخاب نکرده بودن. در جواب سوال اینکه خوشحالی؟ گفت آره خیلی ولی وضع مالیم خوب نیست نمیخواستم مادرم میگفت حتما باید یه بچه داشته باشی! ناخودآگاه با خنده گفتم خانواده های ایرانی همینن دیگه ول نمیکنن! بعد که رفت یادم افتاد ایرانی نیست. البته الان به این نتیجه رسیدم اونام افکارشون در این زمینه شبیه ماست!... البته اینم گفتم که والا الان اوضاع مالی همه بده و فقط شما نیستید اما نگران نباشید خدا روزی بچه رو میده؛ با خودش روزی میاره و از این سخنان مادربزرگ گونه!
واقعا نمیدونم چرا یسری افکار منسوخ نمیشه. اینکه خانواده های ایرانی استحکام زندگی جوان هارو به داشتن بچه میدونن هنوز؛ واقعا منسوخ شده. قدیم بله؛ طرف برای بچه میسوخت و میساخت؛ الآنم هستن تعداد انگشت شماری که به خاطر بچه بسوزن و بسازن ولی اون ممه رو در کل لولو برد. کجا دیگه کسی میسوزه و میسازه؟ فقط اینوسط کرور کرور بچه ی نسل جدید طفلکی وجود داره که پدر مادر اونارو آوردن تا زندگیشون بهتر بشه اما دیدن نشد و ول کردن رفتن!...
بنظرم اگر زن و مردی بچه نخوان، دلیلی نداره زیر بار ازدواج برن. البته مملکت ما شرایط فرهنگی پیچیدهای داره و بدون ازدواج، نمیشه براحتی باهم زندگی کرد.