اوایل ازدواجمون یه خونه پنجاه متری همسرم داشت که داده بودیم اجاره.. البته شریکی بود... من داخلش رو ندیده بودم ولی گویا بد مدل بود و صرفا جهت پس انداز و اینا همون موقع خریده بود. کار به دوران مجردیش ندارم ولی توو دوران متاهلی ما همیشه به اون نصف پول اجاره نیاز داشتیم و لنگش بودیم هر ماه. به خاطر همین خوش نقشه نبودنشم خیلی زیر قیمت به مستاجر داده بود. تقریبا اگر دروغ نگم باید بگم هیچ ماهی نبود که این مستاجر خودش سر وقت مقرر پولش رو بریزه. تا اونجایی که من خاطرم هست همیشه بعد پنج شیش روز تاخیر باید خود همسرم زنگ میزد تا بریزه. حالا کار ندارم به این سالایی که نشست. گذشت و ما تصمیم گرفتیم اون خونه رو بفروشیم و یه چیز دیگه بخریم. بماند که سر سالش بود و از چندین ماه جلوترم بهش گفته شد که قراره بفروشیم. من هرچی به همسرم میگفتم بسپاره به بنگاه ها میگفت بذار سر سال بشه. خلاصه سر سالم شد و انگار نه انگار. فکر میکرد الکی میگیم!... یکی دو ماه هم همینجوری همسرم براش صبر کرد تا تخلیه کنه بعد بذاره برای فروش. منم دیگه یه شب گفتم بابا طرف ککشم نمیگزه خب تو کار خودتو بکن. ما هی صبر کنیم و اونم بلند نشه و پولمون بی ارزش بشه و نتونیم دیگه چیزی بخریم؟ خلاصه تازه بعد یکی دوماه که از وقت اتمام قراردادش گذشته بود و ایشون عین خیالش نبود و فقط الکی میگفت که دنبال خونه ست؛ ما تازه به یکی دوتا بنگاه سپردیم. ایشون در کمال رو فرموده بود فقط سر ساعت فلان مستاجر بیاد خونه رو ببینه چون بچه مدرسه ای دارم. من علیرغم اینکه اونروزا خیلی حرص میخوردم از دستش اما بازم همسرم به خاطر شرایط بچه ش و اذیت نشدن خانوادش به من میگفت اون درست میگه و حق داره! گرچه حقی هم نداشت چون موعد مقررش تموم شده بود. حالا باز کار ندارم. همون ساعتی هم که باز تعیین کرده بود؛ بنگاه ها بهمون زنگ میزدن که ما جلو دریم ولی کسی درو باز نمیکنه!! چقدر اینجوری مشتری پروند و اذیت کرد. جالبی ماجرا این بود هر از گاهی هم زنگ میزد و طلبکار بود که شرایطشو چرا درک نمیکنیم و نمیتونه خونه پیدا کنه و دنبال وامه و چرا ما تا به فلان بنگاهم سپردیم!! خلاصه این از این.
من اصولا همه جا میبینم مستاجرا دارن از کرایه های گرون و انصاف نداشته ی صابخونه ها حرف میزنن. که آقا مال شما چندبرابر شده ولی پول مستاجر و حقوقش که چندبرابر نشده چرا صابخونه ها رحم و مروت و انصاف ندارن؟ چرا درک ندارن؟ مگه انسان نیستن؟؟ مگه ما توو سال چقدر در میاریم؟ و خلاصه همه یا اکثریت معتقدن حق با مستاجرای بنده خداست.
ولی من چندتا حرف دارم. اول اینکه یه مالک سالها حتی گاها از بچگیش حمالی کرده؛ کار کرده؛ جون کنده؛ جمع کرده؛ نخورده؛ نپوشیده؛ قرض کرده؛ وام گرفته؛ زیر بار قرض ها و بدهی هاش پاره شده تا صاف کرده؛ حداقل چیزی که توو زندگی خود ما صادق بوده؛ بعدش یه مالی خریده برای تضمین آینده ش. چرا باید اونو مفت بده به بقیه؟ چرا همه فکر میکنن صابخونه به پولش نیاز نداره؟؟ آدما روی ورودی های پولشون حساب باز میکنن. حالا میخواد مالک؛ پول اجاره ش رو بگیره غذای سگش رو تامین کنه یا خرج خونه ش تامین بشه یا خودشم بده بدهی یا هرچی. دارا بودن و نبودنش چه ربطی باید به این داشته باشه که از پولش بگذره؟؟ ببینید من حرفم اینه که کلا دلیلی نداره اون از حقش و پولش بگذره. این مسأله غیر انسانی هم نیست واقعا ولی حالا اینوسط اگر کسی پیدا بشه بخواد با مستاجرش راه بیاد اون دیگه خیلی لطف کرده. وگرنه طرف حقشه بگیره حالا یا شرایط و دلش رو داره و از حق خودش کمتر میگیره یا نمیخواد و نمیتونه. چرا باید انگشت اتهام سمتش گرفته بشه؟ طرف روی پول ملکش اصلا برای هرکار بیخود یا باخودی حساب کرده؛ پولشه؛ مستاجرم شرایط رو پذیرفته. دیگه چرا همه باید توقع داشته باشن طرف از حقش بگذره؟ دوم اینکه چرا همه فکر میکنن مالکا روی پول نشستن و پولای اجاره که میگیرن رو نیاز ندارن؟؟ بابا بخدا اکثریتشون نیاز دارن. بله کرایه ها کمرشکنه؛ حقوقا ناچیزه؛ پول در نمیاد؛ درم میاد در برابر گرونی ها دخل و خرج جور در نمیاد ولی تقصیر اینا گردن مالکاست؟ واقعا اونا مقصرن که همه توقع دارن از حقشون بگذرن؟ یه مالکم سالها زحمت کشیده که بالاخره یه روزی نتیجه زحمتاشو ببینه. حالا اینوسط یکی شرایط بخشش از حقش رو داره یکی نداره این واقعا ربطی به انصاف و انسانیت نداره.
بعدم بعضا توقع دارید یه مالک چقدر زیر قیمت بده؟؟ مثلا دوازده میلیون رو بده یه میلیون؟ بابا هر منطقه ای یه عرفی داره دیگه. طرف نهایت از عرف منطقه یه ذره کمتر بتونه بده. با این وجود ما قبل از اینکه خونه ای که تووش نشستیم رو بخریم؛ مالک خونه گفت یه مستاجر داره خونش که بچش مریضه و بهشم قول دادیم اگر خونه رو بفروشیم و اگر مالک جدید؛ مستاجر خواست باهاش حرف بزنیم که اینا همچنان بشینن. حالا شمام اگر خواستید خونه رو بدید اجاره لطفاً به اینا بدید ... که ما گفتیم نه خودمون میخوایم بشینیم و نمیتونیم بدیم اجاره. همون شب معامله اگر اشتباه نکنم یه خانمی زنگ زد به من که مستاجر همین خونه بود. شروع کرد به گفتن اینکه من نمیتونم بلند بشم و صابخونه منو بدبخت کرده و از این آقا هرچی بگم کم گفتم که منو چجوری بدبخت کرد و اینا... حالا مالک بدبخت چیکار کرده بود؟؟ خونه ای که قیمت اجاره ش اونموقع کمه کم بود بیست تومن رو به اینا حدود یک یا یکو نیم داده بود اجاره به خاطر شرایط مریض داریشون. بعدها هم همسرم با اون مالک یکسری کارهای دیگه بینشون پیش اومد و بیشتر شناخت پیدا کردیم دیدیم چقدر انسان شریفی بوده و چقدر بزرگوار و چقدر بی معرفتانه مستاجرش دربارش میگفت! مستاجره خونه ی بیست تومنی رو یه تومن اجاره میداد انتظار داشت مالک خونشم هیچوقت نفروشه یا بیست روز مونده به موعد اینو آلاخون والاخون نکنه! چیزای بینشون با خودشون و خدا. ولی آخه زن حسابی همین که چندسال درواقع ازت هیچ اجاره ای نگرفته( اون مقدار ناچیز واقعا در برابر قیمت اصلی هیچ محسوب میشد) باید تازه تا آخر عمرت متشکر و قدردان باشی نه آنقدر طلبکار. به منم زنگ زده بود که من باید دنبال جا بگردم و شرایطم سخته و باهاش راه بیایم. ما خودمونم خونه قبلیمون رو فروخته بودیم و باید تخلیه میکردیم و حتی یک روزم نمیتونستیم از موعد قراداد کم و زیاد کنیم چون خودمون آلاخون والاخون میشدیم. من اونقدر توو شرایط استرسی بدی بودم اونروزا که خیلی رک گفتم ببخشید من اصلا توو شرایطی نیستم که بتونم به کس دیگه کمک کنم و من خودم باید خونمو تخلیه کنم و حتی به روزم نمیتونم دیرتر بیام خونه جدید و خلاصه ایشون با ناراحتی گوشیو قطع کرد. از صراحت خودم؛ خودمم ناراحت شدم ولی من واقعا توو شرایط کمک به کسی نبودم. ما تاریخ های سند خونه ای که فروخته بودیم با خونه ای که خریده بودیم رو به فاصله ی چندروز گذاشته بودیم و باید پول باقی مانده رو از قبلی میگرفتیم میدادیم جدیده و خونه رو هم تخلیه میکردیم چون اونی که ازمونم خونه خریده بود پول لازم بود و برای باقی پولش میخواست خونه ی قبلی مارو بده اجاره. برای همون اونم حتی یه روزم به ما نمیتونست بیشتر وقت بده بشینیم چون خودش لنگ پول برای باقی مانده ی پولش بود و میخواست مستاجر بیاره و روزی که ما اسباب کشیدیم دقیقا همون عصرش مستاجر داشت میآمد توو خونه. از اونور اصلا من وقت میدادم طرف یه هفته هم بیشتر مینشست؛ خودمم یه هفته میرفتم یه وری؛ خب اسباب و اثاثیه م رو چیکار میکردم؟ اونا رو توو کوچه نگه میداشتم؟. برای همون الان چندساله وقتی واقعا در شرایط کمک و دلسوزی نمیتونم باشم ترجیح میدم رک بگم. که من نمیتونم واقعا الان کمکی کنم. و اونروزم هیچ کمکی از دست من برنمیومد. آقا همین مستاجره خونه ی جدید درسته همون روز که ما اسباب آوردیم اونم تخلیه کرد. ولی فکر کنید اون تا پانزدهم ماه توو این خونه بود. و روز پانزدهمه اون ماه خونه رو به ما تحویل داد. موقع رفتن به ما گفت من پول شارژ این ماه رو کلا دادم و تسویه کردم. قبضای دیگه رو هم همین طور!! موقعی که ما ساکن شدیم خب مدیریت گفت هیچ پولی بابت این ماه داده نشده و ما عملا پونزده روز اونم پرداخت کردیم و گفتیم ولش کن. دونه دونه قبض تلفن و برق و اینا اومد که مال اونا بود باز ما پرداخت کردیم و من خیلی دوست داشتم بهش زنگ بزنم بگم من پرداخت کردم ولی کار شما که گفتی پرداخت کردی درست نبوده! مثلا یادمه تلفنش اومده بود ۱۲۰ هزار اونموقع. من خودم تا حالا پول تلفنمون ۱۲۰ نیومده. خلاصه اونم همسرم گفت ولش کن و در راه رضای خدا بده بره شاید مال خودمون بوده حواسمون نیست و اینا. از ایناشم که بگذریم ایشون توو خونه ی مستأجری هیچ جای سالمی باقی نگذاشته بود. واقعا صابخونه ی خوبی داشت که اصلا حتی نیومد بالای سر خونش ولی مایی که بازسازی کردیم میدونیم هیچ جای سالم توو خونه نبود. به خاطر شرایط فرزندشان که تمام دیوار ها سوراخ و میله خورده بود که بتونه میله هارو بگیره راه بره. تمام جای دلرها و سوراخ ها روی دیوار مونده بود و حالا ما که کلا میخواستیم بازسازی کنیم و برامون فرقی نداشت چون تخریب میشد ولی اگر فردی نمیخواست کاری کنه باید کلی هزینه ی ترمیم میکرد.. البته این قسمت رو میگم حتما با صابخونش صحبت کرده بوده و بالاخره برای اجاره بعدی خود صابخونه باید درست میکرد که حالا کاری به این موضوع ندارم چون برای ما فرقی نمیکرد. اما خب جاهای دیگم همین... توالت فرنگی شکسته. اپن خونه پر از جای خط و خش حتی دل نسوزونده بودن روی تخته گوشت و مرغ خورد کنن. روی سنگ اپن. روی گاز حتی. شعله ی استارت زن گاز خراب. کابینت ها با اینکه مالک قبلی میگفت دوسال پیش گذاشته اما یجوری نگه داری شده بود که زیر همه رو در عرض دوسال پوسونده بودن و باد کرده بود. و کلی چیزای خراب دیگه که کلا جمله ی معروفمون این شده بود که توو این خونه یه چیز سالم وجود نداره!... میخوام بگم این مستاجرم که خونه ی بیست تومنی رو بهش داده بودن یه تومن تهش جای تشکر پشت صابخونه ش بد و بیراه میگفت و دلش برای مال همین صابخونه نسوخته بود و خونه رو مثل خونه خودش ندونسته بود.
نمیگم همه مستاجرا اینن. نه من مستاجرم دیدم کابینتاش یه قطره آب میریزه یه ربع دستمال میکشه و از منه صابخونه بهتر نگهداری میکنه خونه رو. حرفم اینه هستن مالکای خیلی مهربونم؛ هستن صابخونه های منصفم... ولی در کل صابخونه هم پولشو لازم داره و روی پول ننشسته. این تصور غلطیه که فکر کنیم صابخونه پولشو لازم نداره پس باید با مستاجر کنار بیاد. حالا اینوسط من خیلی دیدم که میگم؛ خیلی از مستاجرا این وسط از صابخونه ها شاهانه تر زندگی میکنن و توو سالایی که اینا جمع کردن و نگشتن و نپوشیدن و نخوردن؛ اونا همه چیزشون سر جاش بوده حالا به ماحصل که رسیده طرف انتظار داره ماحصل جمع کردنشم نبینه و نچشه! چون انسانی نیست؟! که چرا نیست خب؟!...
کل حرفم اینه از زاویه دید صابخونه ها هم نگاه کنید. اونی که بیست تومن رو یه تومن نمیده حالا یا شرایطش رو نداره یا دلش نمیخواد از نظر من هیچ کدومشون رفتارشون غیر انسانی نیست. طرف روی پولاش حساب باز میکنه. و این ربطی به انصاف و انسان بودن نداره. اونی که این کارو میکنه بله خیلی دل بزرگی داره خیلی شریف و بزرگواره ولی یادمون باشه ایشون از حقش گذشته. و اونی که نمیخواد و نمیتونه هم حقشه! ظلمی در حق کسی مرتکب نشده. فقط از حقش نگذشته بعد اینکه باور کنیم صابخونه ها بی نیاز نیستن و اونا هم به پولاشون نیاز دارن و روی پول اجاره برای امرار معاششون حساب باز میکنن و خیلی وقتا نمیتونن که بگذرن. بله بعضیا الکی سر میبرن و خارج از عرف یه قیمتی میپرونن که الان فکر میکنم قانون اومده از یه درصدی بیشتر مجاز نیستن صابخونه ها بذارن روی پول اجاره که اگر قانونش واقعی باشه خیلی هم خوبه. بعد اینکه اون صابخونه بابت دارایی هاش مالیات میده خلاصه اینکه زاویه دوربین رو بچرخونید.
مثلا توو همین کرونایی که به قانون اومد که صابخونه نمیتونست مستاجر رو بلند کنه ( یه همچین قانونایی بود) من از نزدیک شاهدم چقدر صابخونه ها رو بدبخت کردن. اصلا اولا دولت چرا باید برای مال یه نفر دیگه صاحب اختیار باشه؟ حالا شدی بیا ببین چقدر صابخونه هارو بدبخت کردی. مثلا من خودم از نزدیک یه مستأجری رو دیدم که با این که صابخونش میگفت خونشو میخواد ولی قشنگ از این قانون استفاده کرد و نشست یکسال دیگه و رضایت صابخونم کشک! یا آنقدر برای بلند کردن مستاجر صابخونه ها گرفتار شده بودن که نگو. فکر کن میخوای مستاجرت رو بلند کنی پسر خودت که تازه عروسیشه بیاد بشینه. مستاجر بلند نمیشه قانونم اومده! همینقدر مسخره بود اون سالها.
خلاصه اینکه یک طرفه نگاه نکنیم. صابخونه ارث بابای مارو به ما بدهکار نیست!