این پست رو برای اونایی مینویسم که در حسرت داشتن چیزی هستن که الان ندارن! یا اونایی که تمام هم و غمشون شده نداشته ای توو زندگیشون... کاری ندارم چقدر دارید برای به دست آوردن و رسیدن به آرزوتون تلاش میکنید یا حتی به ریسمون خدا چنگ زدید و دعا میکنید؛ اما دوست دارم بگم بابتش غصه نخورید. اجازه بدید خدا خودش یه چیزی رو بهتون بده و اگر نمیده بابتش دنیا رو تموم شده ندونید. زندگی خیلی روی لبه ی تیغه ... اینو کسانی میفهمن که دیروزشون با امروزشون یه شکل نبوده؛ یه روزه از خواب بیدار شدن و زندگیشون رو کن فیکون شده دیدن. زندگی یجورایی براتون یا بهتره بگم برامون ورق های رو نکرده ی زیادی داره؛ دقیقا همین حالا که توو دلت یه خواسته و آرزوی بزرگه و حتی ممکنه همین حالا هم بهش رسیده باشی؛ اما ممکنه زندگی یجوری مبخکوبت کنه که اصلا همون آرزوت رو فراموش کنی یا حتی بگی کاش نداشتم. حرفم اینه این دنیا غصه های زیادی توو آستین داره براتون که هنوز رو نکرده؛ بذارید به وقتش بابت غصه های واقعی غصه بخورید نه چیزایی که بنا به مصلحت خدا نیست و نمیشه و نمیرسید... این زندگی اونقدر قراره براتون ورق های جدید رو کنه که یه روزی به خودتون میگید کاش برمیگشتم عقب و بابت چیزایی که فکر میکردم بزرگن و غم اما غصه نمیخوردم. چون درواقع اونا غمی نبودن!... مثلا اونی که بچه دار نمیشه کاش میدونست شاید قشنگ ترین روزای زندگیش توو همین سالهاست و یه روزی برسه و زندگیش یجوری برگرده که بگه کاش اصلا از خدا بچه نمیخواستم... مثلا اونی که توو حسرت یه خونه ی بزرگه یا نجات از مستأجری کاش میدونست شاید قشنگ ترین روزای زندگیش توو همین خونه ی مستاجریه و فردا که صابخونه شد شاید زندگیش دیگه این مدلی نبود... مثال زیاده... حرفم اینه ما نمیدونیم روزای قشنگمون در راهه یا روزای قشنگمون همین حالاست که داره میگذره و ما فکر میکنیم قشنگ نیست! توو همین لحظه زندگی کنیم و بابت آینده ی نیومده غصه نخوریم چون آینده خودش به خودیه خود غصه های زیادی برامون توو چنته داره... خلاصه اینکه یه زره آهنی به تن کنید؛ این زندگی روزای سخت تر از اینم داره؛ این زندگی یجورایی مجهوله...
موافقم باهات ولی چه کنیم که آدمیه و آرزوهاش.