داشتم متنی میخوندم که خانمی از اینکه بیمارستان بوده و بعد چندروز برگشته خونه و دیده همه ظرفا کثیف و غذاها وسط و لباسا کثیفو خلاصه همه جا نامرتب نوشته بود... البته ایشون متنش رو اینگونه شروع کرده بود که سه روز نبودم و شیر نداشتیم و توو این سه روز نه رفته بود برای بچه بخره و نه سفارش داده بود و بچه بدون شیر مونده بود... و بعد از خونه زندگی نامرتب و اینکه نیروی کمکیش نبود بیاد کمکش و خلاصه خودش وایستاده بود به تمیز کاری و دست آخر تشکر شوهرشم این بود که: معلومه خیلی بهت خوش گذشته و توو بیمارستان همش بخور بخواب بودی و... نوشته بود و آخرشم بسنده کرده بود به این جمله: بخت زن ایرانی...
کامنتارو میخوندم... یکی گفته بود فکر نمیکنی باید جدا بشی؟/ اون یکی گفته بود هی نگید جدا بشو، کسی که بچه داره دوست نداره بچش بچه ی طلاق باشه و تا آخرین نفس میجنگه/ یکی دیگه نوشته بود وقتی با پول یکی شوهر میکنی دیگه حق اعتراض به اخلاقش نداری/ شخص دیگه ای نوشته بود واقعا برای همچین مادری متاسفم که همچین پسری تربیت کرده/ عده ای دیگه هم از خاطرات تلخ اینچنینی خودشون نوشته بودن و کامنتای دیگه...من اصلا کاری ندارم به این متن. کاری هم ندارم به رابطه ای که میرسه به این مرحله که قطعا از نظرم از روز اول که اینطوری نبوده و بالاخره هردو در حد خودشون کم کاری هایی کردن که حالا نسبت بهم انقدر سرد شدن و رسیده به اینجا... کاری هم به بیشعوری مرده ندارم...این بین من فقط هیچوقت یه عده رو نفهمیدم... اون عده ای که وسط غم یا بدبختی یا ناراحتی یکی دیگه از خوشبختی خودشون حرف میزنن. کم نبود کامنتایی که زن هایی از شوهرای کامل! خودشون تعریف کرده بودن که: برعکس شوهر من نمونه بارز یه مرد کامله و وقت مریضی مرخصی میگیره و تا غذا دهنم میذاره/ برعکس شوهر من از وقتی بچه دار شدیم میگه تو هیچ کاری نکن حتی شامم نپز حتی شبا هم بیدار میشه بچه رو با هم نگه میداریم... برعکس شوهر من...
واقعا نمیفهممشون...الان وسط ناراحتیه یکی دیگه چه دلیلی داره تو بیای براش از اونچه که اون نداره حرف بزنی؟ دلیلش چیه واقعا؟ عقده و کمبود؟ میخوای به همه بفهمونی در عوض تو خوشبختی؟ خب فهمیدیم، خوشبحالت خوشبخت!
مردم شبکههای اجتماعی دچار نوعی توحش و بیاخلاقی بیحد و مرز شدند، هیچی براشون جز توهین و تمسخر موضوعیت نداره انگار