یه عکسی توو گوشیم هست مال دوره ی آشناییمونه، یه جایی حوالیه فردوسی یا منوچهری گمونم، همونجا که سقفش پر از چترهای رنگیه...فقط یادمه قبلش توو یه سفره خونه ای از این قدیمی ها که تووش پره مرد هست دیزی خورده بودیم... گمونم رفته بودیم لوازم آرایش بخریم... توی عکس من به دوربین زل زدم و اون به من... ما هردو از ته دل داریم میخندیم... اصلا یادم نمیاد به چی داریم میخندیم... اما بیشتر از یک ماهه که این عکسو از توی لپتاپ پیدا کردم و ریختم توو گوشیم و شاید خنده دار باشه اما هرروز حوالی همین ساعتا که پسرم میخوابه، هنزفری میذارم و اون عکسو میارم و چند دقیقه ای بهش زل میزنم و معین توو گوشم میخونه: بین نماز ظهر و عصرم استخاره کردم، خوب اومده، مبارکه... و بدون استثنا هرروز اشکام میاد... خودشم نمیدونه...من هروز حوالی همین ساعتا عاشق ترین آدم روی زمین میشم... یه وقتایی به شوخی بهش میگم تو چرا انقدر دیر اومدی؟ چرا ده سال زودتر از ۲۸ سالگیم نیومدی؟ من باید تورو از ۱۸ سالگی میداشتم... ولی بعدش که بهش فکر میکنم میبینم نه انگار عشق هرچی دیرتر باشه قشنگ تره... یجورایی از یه سنی به بعد عشق فقط دیگه یه عشق هیجانی نیست... عمیق تره... به این حرفا گوش نکنید که میگن عشق سرد میشه و نرسیدنش از رسیدنش قشنگ تره... شما هنوزم بعد چندسال اونقدر عاشقی که صبح وقتی از توو اشپزخونه میشنوی داره پسرشو بوس میکنه و میگه آخ، جون گرفتم، با دستای کفی و با اخم خودتو بهش میرسونی که پس من چی؟ میخنده و یه بوس روی پیشونیت میذاره و میگه دختر حسود من کیه؟... نگید عشق سرد میشه... عشق رو خودمون سرد میکنیم... من قسم میخورم که همه چیز به خودمون، نگاهمون، و طرز فکرمون بستگی داریم که بتونیم زندگیمونو سرد کنیم یا گرم نگهش داریم...وقتی به زندگی خودم نگاه میکنم دقیقا وقتایی که خودم حالم بده، قابلیت اینو دارم که حال اونم بد کنم. ولی وقتایی که حالم خوبه، حتی اگر به اوج عصبانیتم رسیده باشه کافیه با یه بوس، با یه خودتو ناراحت نکن، با یه بیا فراموش کنیم و ولش کن اصلا، با یه تو منظور منو بد فهمیدی، با یه سکوت حتی، آرومش کنم... اگه یه زندگی آروم دارید ولی حالا با کلی کم و کاستی، قدرشو بدونید، هیچ همسری از همسر شما کامل تر نیست، هیچ زندگی ای از زندگی شما بهتر نیست، هیچ زندگی ای بی ناراحتی، بی غم، بی مشکل نیست...فقط کافیه فکر کنیم ما نمیدونیم چندسال توو این دنیا هستیم و چندسال میتونیم کنار این آدم نفس بکشیم، حالا که داریمش قدرشو بدونیم... به نداشته هاش فکر نکنیم، به نقص هاش فکر نکنیم، به یه جور دیگه بودنش فکر نکنیم، چشمامونو ببندیم و فکر کنیم نفس ما به نفس این آدم بسته ست یا نه؟ اگه بود دیگه باقیشو بیخیال... به مژگان سیه کردی هزاران رخنه در دینم، بیا کز چشم بیمارت هزاران درد برچینم... هیچی جز عشق نمیتونه آدمو زنده نگه داره...
قبول دارم هیچی جز عشق به زندگی معنا نمیده
انسان در جست و جو عشق است
خوشبخت تون مستدام خانم عاشق