بیست و دوم فوریه

با توام
قاب عکس نارنجی
با توام
زرقبای پاییزی
در نگاهت حضور مولاناست
پا رکاب دو شمس تبریزی...

اگر میتونید پدر و مادر بشید و نمیشید باید یه اعترافی کنم شاید دلتون خواست موجودی رو به این دنیا بیارید، از حس پدر بودن خبری ندارم، ولی مادر بودن درسته که خیلی سخته، درسته که توو ۲۴ ساعت واقعا یه جاهایی کم میاری مخصوصا اگر بچه یا بچه هات شیطون باشن، درسته که دیگه مال خودت نیستی و وقت آزاد نداری اما یه چیزایی هم هست توو این دنیا که فقط باید مامان یا بابا باشی تا بچشی... یه لذت هایی که هیچ جا و هیچوقت نمیتونی تجربه کنی جز با مامان بودن یا با بابا بودن... مثلا چجوری میشه توصیف کرد که وقتی چراغارو خاموش کردید تا بخوابید و دست انداختی دور پسرت و هی داری قربون صدقه ش میری و اونم مثل یه گربه ی ملوس و ننر لبخند میزنه و با چشمای تیله ایش داره نگاهت میکنه بعد یدفعه دستشو میندازه دور گردنتو خودشو بیشتر توو بغلت جا میکنه یعنی چی...چجوری میشه این لحظه رو توصیف کرد که تو مامانشی و وقتی میاد بغلت یعنی دیگه انگار دنیا مال توئه...

نظرات (۱)

این حسو فقط مامان یه پسر میفهمه ؛)

که چقققققدرررر پسرا نازشون هم شیرین تره وخودشون چقدر ماهن  ،من قبل از داشتن پسرم فکر میکردم دخترا دلبرو شیرینن الان فهمیدم چون توقع این چیزا رو از پسرم نداشتم برام جذاب تره

خداپسرتون رو براتون حفظ کنه 

پاسخ:
من تازه الان میفهمم چرا مامانای ایرانی انقدر پسر دوستن!:دی
پسرا خیلی مهربونی و دوست داشتناشون عمیقه:(
ممنونم خدا پسر شمارو هم حفظ کنه. 
چندروز پیش رفته بودیم عینک دودی بخریم. پسرم به همه عینکا دست میزد و ما هی میگفتیم دست نزنه و جیزه و ... یهو یه خانومه خیلی جدی گفت توروخدا به پسرا هیچی نگید پسرا خیلی جیگرن خیلی دوست داشتنی ان:دی اوشونم پسر دوست بود گویا:)))

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">