بیست و دوم فوریه

با توام
قاب عکس نارنجی
با توام
زرقبای پاییزی
در نگاهت حضور مولاناست
پا رکاب دو شمس تبریزی...

میخواستم پوشک اش کنم. تا آمدم بنشینم روی زمین، کمرم خورد به لبه ی تیز میز تلویزیون... همین طور که ناخودآگاه با خودم میگفتم آخ کمرم، یکدفعه دیدم همان طور که روی زمین دراز کشیده با دست اش هوا را دارد میزند و با اخم میگوید: اَخ، اَخ، تیویزونِ بَت، چرا ماما زَتی...و همچنان در هوا به سمت تلویزیون بد و اَخی کتک هایش را حواله میکرد...

نظرات (۱)

آخ خوووووودا😍😍😍

خدا حفظش کنه🌷

پاسخ:
ممنون عزیزم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">