بیست و دوم فوریه

با توام
قاب عکس نارنجی
با توام
زرقبای پاییزی
در نگاهت حضور مولاناست
پا رکاب دو شمس تبریزی...

یه مگس اومده توی خونمون که یه طرف بالش کنده شده... اینو وقتی فهمیدم که پسرم اولش ازش ترسیده بود و اومده بود دنبالم توو آشپزخونه و دستمو گرفته بود کشونده بود و روی زمین رو نشون داده بود... روی زمین یه مگس بود که وقتی خواستم بپرونمش دیدم نمیپره...یه بال نداشت... مگسارو قطعا دوست ندارم ولی واقعا دلم براش میسوزه و نمیدونم دقیقا باید براش چیکار کنم... درسته که اگر توو شرایط عادی بود خودم با مگس کشی که نداریم میکشتمش ولی الان دلم برای مگسی که یه بال نداره و نمیتونه جایی بره واقعا میسوزه ... الان اومدم میبینم روی کوسن مبله و پسرم داره بوسش میکنه... میدونید یه صحنه هایی توو زندگی هست که وقتی میبینی امیدوار میشی به این دنیای پوچ و فانی... برای منم دیدن اینکه پسرم داره یه مگس بی بالو بوس میکنه هرچند قابل توصیف نیست حسم ولی اگر بخوام به واژه بکشم انگار جز زیبایی هیچی نمیبینی...

نظرات (۴)

آخی چه کوشولو 💜

چهره ام اینجوری شد 😍

پاسخ:
:)

عزیزم. خدا حفظش کنه. انصافا زیبا بود و بعید بود حتی به تخیلم برسه: بوسیدن پشه‌ای که یک بال داره!... صبحم قشنگ شد :-)

پاسخ:
البته مگس:)
ممنونم
  • چوی زینب دمدمی
  • وای خدا:))

    چقدر دل بچه ها پاکه:)))

    آخه دلسوزی حتی برای مگس؟؟؟ 

    اشکم در اومد.

    از طرف من مخصوص ببوسیدش.

    ان‌شاالله خدا نگهش داره براتون.

    دعا کنید خدا یدونه پسر با یدونه از همین قلبای کوچولوی قشنگ به منم بده.TT

    پاسخ:
    ممنونم عزیزم
    انشالله به حق عظمت خود خداوند دامن تمام آرزومندان فرزند سبز بشه.
    ویژه دعاتون کردم.
  • چوی زینب دمدمی
  • قربونتون برم. مرسی:)))💙

    پاسخ:
    خواهش میکنم عزیزم

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">