اینجوری نبوده که حسرت نداشتنش رو بکشم، اینجوری نبوده هیچوقت؛ ولی یه وقتایی توو زندگیم خیلی دلم میخواست بود... خیلی دلم میخواست داشتمش...دلم میخواست حتی با پیراهن سفیدی که آستیناشو تا میزد و یه ساعت بیشتر نمینداخت، با موهای یه کم بلندش که بسته بود، با شلوار جین سورمه ایش، با هیکل ورزشکاریش یهو در خونمو میزد میامد پیشم گاهی، میدونم اگر بود جونم براش میرفت...دوست داشتم بودو من براش یه عزیز دردونه بودم که دوست داشتنش برام و براش با هیچی برابری نمیکرد...الانم دلم خواستت وقتی داشتم یه کلیپ میدیدم که مادری داشت دوربین اتاق بچه هاشو نگاه میکردو دید وقتی دوتا پسرش میبینن خواهر کوچیکشون روی صندلی غذاش خوابش برده، چجوری داداشا مهربونانه بلندش میکنن بغلش میکنن و میذارنش روی تخت. آره دیگه یهویی همیشه دلم خواسته که باشی...من اگر تورو داشتم یه خان داداش میگفتم و هزارتا خان داداش از بغلش میریخت... دنیا یه داداش به من بدهکاره عزیزم که هیچوقت نداشتمت...
+ اگر نبودم چون سخت و سخت مریض بودم...مرسی که بود و نبودم براتون مهم نیست. ولی تک تک شماها همیشه توو یاد منید...
چه عجیب. همین چند لحظه پیش یه ساعت داشتم همین آهنگ رو می خوندم تا الان که پست تو رو دیدم