نزدیک یک ماهه دلم آش رشته میخواد...البته نه هر آش رشته ای!... من کلا اگر چیزی دلم بخواد حتما اون چیز باید مزه ای که توی ذهنمه رو بده فلذا فقط خودم میدونم چه مزه ای توو ذهنمه:/ حالا فارغ از مزه ی توی ذهن من، توو این ایستگاه های صلواتی هم هروقت چیزی میدادن امید داشتم آش باشه ولیکن در اکثر مواقع عدسی بود:|...خودمم این مدت درگیر بودم و فرصت نداشتم یانگوم بشم و از اونطرف هروقت میخواستم بپزم میدیدم یا سبزی آش نداریم، یا لوبیا خیس نخورده یا خلاصه حوصلش نیست!... حالا امروز که به حول و قوه ی الهی و دعای خیر پدر و مادر و همکاری خانواده ی آقای رجبی! آش پختم از صبح به طرز وحشتناکی معدم داره میجوشه و اصلا جرات نمیکنم برم سمتش و شما چه میدانید قل قل جوشیدن معده چیست؟!
کیو دیدید وسط مردادِ خرما پزون که خر تب میکنه توو این هوا، یه پاتیل آش پخته باشه اونم با عشق؟:|
زحمت بکشید ، یه کاسه برای ما هم بفرستید.
ثوابه !