بیست و دوم فوریه

با توام
قاب عکس نارنجی
با توام
زرقبای پاییزی
در نگاهت حضور مولاناست
پا رکاب دو شمس تبریزی...

ما که نفهمیدیم برای چه دارد بوق میزند ولی خب دستش را گذاشته بود روی بوق و بعد هم که از بغل ما انداخت رفت سرش را آورد بیرون و نعره زد: اُسکُل...گفتم با ما بود؟ گفت اینطور به نظر می آید!...هار هار خندیدیم:|... بله ما هار هار خندیدیم و به دسته ی عینکمان هم نبود و برای بی فرهنگی ات از ته دل تاسف خوردیم صاب ۲۰۶!