بیست و دوم فوریه

با توام
قاب عکس نارنجی
با توام
زرقبای پاییزی
در نگاهت حضور مولاناست
پا رکاب دو شمس تبریزی...

رفته بودم خونه ی مامانم دیدم نیست کسی. زنگ زدم مامانم گفت اومدم پارک تو هم بیا جشنه. منم رفتم مامانمو پیدا کردم. توو پارک چندتا صندلی چیده بودن و جمعیت حدودا ۴۰،۵۰ نفری هم نشسته بود. البته توو پارک جمعیت خیلی بود ولی‌ پراکنده روو نیمکتا نشسته بودن. موقعی که من رسیدم سخنران و مجری برنامه یه آقای روحانی بود که داشت مسابقه برگزار میکرد و سوالایی مثل اینکه روایت داریم کدوم صفاته که برای خانم ها خوبه ولی برای آقایون نه و... میپرسید و خب جایزه میدادن و ... . من مشغول حرف زدن با مادرم بودم و لا به لاش صداهایی هم میشنیدم مثل اینکه فردا فلان پارک برنامه داریم و ... . وسطاشم یه جا آخونده گفت ممنون که حجابتونم رعایت میکنید و خلاصه آخرشم شروع کرد دعا کردن. وسطای اجراش من متوجه چندتا پسر شدم که سر و صورتشون همه خالکوبی بود و اینا رفتن نزدیک آخونده شدن و من مطمئن بودم میخوان کاری کنن یا فحشی بدن ولی نکردن و برگشتن. آخر مجلس که شد و صدای بلندگو قطع شد یهو دوتا دختر ۱۳،۱۴ ساله که اونجاها وایستاده بودن و منتظر و کمین کرده، یهو دوتایی داد زدن کسشعر نگو!... آخونده که نشنید. اینام مسیرشونو برگشتن و توو برگشتنم وقتی آخونده میگفت خدا همه مریضا رو شفا بده اینام میگفتن خدا تورو شفا بده و خلاصه میرفتن و زیر لب حرف میزدن.

میدونید تمام مدت به چی فکر میکردم؟ به اینکه ماها اصلا شبیه شعارهای قشنگ نیستیم. ماها احترام به عقاید و آزادی رو بلد نیستیم و اگر از من میپرسید میگم حالا حالا ها هم بهش نمیرسیم. یه دختر ۱۳ ساله فارغ از اینکه اصلا چرا باید همچین فحش زشتی رو به زبون بیاره انقدر راحت، و من ریدم توو اون تربیت ننه باباش، موندم چرا اونی که اینهمه نفرت از مذهب و دین و اخوند و هرچیز دیگه ای رو که توو دل این بچه کاشته چرا کنارش یادش نداده آزادی یعنی اینکه یکی آخونده یکی نیست، یکی میشینه پا منبر اخوند جماعت یکی نه، یکی این چیزارو وسط پارک دوست داره، یکی حالش بهم میخوره، یکی میخواد اونی که تو هستی نباشه و تو میخوای اون نباشی و هروقت بلد شدی سرتو نکنی توو عقاید و افکار و سبک زندگی و علایق ملت یعنی فهمیدی ازادی یعنی چی. 

من نه طرفدار کسی ام نه چیزی، حتی اونوسط وقتی آخونده داشت از رعایت حجاب میگفت با اینکه خودم محجبه ام اما به مادرم میگفتم خدایی الان توو این اوضاع این چه حرفیه؟ اصلا این اخوندا سواد رسانه ای ندارن و بلد نیستن یکیو جذب کنن! مادرمم میگفت قبل از اومدن تو یه خانومه بود چادری بود، بعد بهم میگفت نگاه اون دختر بچه رو با مادرش، دلم برای بچهه میسوزه مادرش قرتیه، بعد میگفت آخه یکی نیست به مادره بگه تو که با این سر و وضع اومدی نشستی توو مجلس پس اعتقاد داری دیگه، اونوقت چرا حجابت اینه؟!... به مادرم گفتم به زن چادریه میگفتی خب به تو چه!... واقعا به تو چه؟ اصلا یه آدم قرتی نه، تو بگو اصلا ته خراب! خب دوست داره بیاد بشینه گوش بده، مثلا تو که چادری هستی و خودتو مومن میدونی الان نمیتونی ببینی اونم ائمه رو دوست داره خیلی مومنی؟... بعد تو دلت به حال بچه های خودت بسوزه که یکی رو با افکار خودت میخوای تحویل جامعه بدی که نتونه افکارو عقاید مختلف رو تحمل کنه.

میدونید چی میگم؟ ماها حالا حالا ها به ازادی نمیرسیم چون تک تکمون هنوز نمیتونیم عقاید و سبک زندگی و افکار متفاوت از خودمون رو تحمل کنیم. نه اون بچه ی ۱۳ ساله میتونه نه اون زن چادری. هیچکس و هیچ جا و هیچوقت کسی یادمون نداد میشه افکار و عقاید مختلف کنار هم زندگی کنن ولی کاری به کار هم نداشته باشن و نگاهمون به هم محترمانه باشه. ماها میخوایم عقاید و افکار و سبک زندگی متفاوت از خودمونو پاره کنیم، فکر میکنیم خوب ماییم و بد متفاوت از ما، ماها هنوز خیلی گهیم. خیلی...

و ما اصلا شبیه شعارهای قشنگ نیستیم.

نظرات (۵)

  • دُردانه ‌‌
  • تکبیییییییییییییییییییییر!

     

     

    :)) موافقم باهات

    پاسخ:
    :))
    احسنت فرزندم

    دقیقا. هیچکس یادمون نداده، اهل مطالعه هم نیستیم... بهترین وقت یادگرفتن رواداری و احترام به انسانها، کودکی و دبستانه. به نظام اموزشی ایدئولوژیک‌مون که واقعا امیدی نیست، چون خودش علت العلله. ایشالا مادرای اگاهی مثل شما، تو تربیت بچههاشون به این نکات هم توجه کنن.

    پاسخ:
    من هم قطعا افکار و عقاید خودم رو به بچم ناخودآگاه 
     منتقل میکنم و این داستان نسل در نسل ادامه خواهد داشت. 
  • آقای فِلینت
  • آزادی واژه زیبایی ـست و اینکه همه موجودات و مخلوقات یا حتی جامدات و سیالات و ... بدنبال آزادی هستند و سعی در آزاد شدن و آزاد کردن هستند.

    حتی همان فرد مذهبی هم که رگ گردنش باد میکند برای این چهار تار موی دختران هم دنبال آزادی برای خودش است ، آزاد شدن به سبک خودش و آرام شدن و آسایش مذهبی داشتن !

    اصلا ایراد اساسی آزادی همین است که هر کسی برای خودش آزادی رو بر مبنای اصل آزادی که مفهومش همون است ، تعریف میکنه!

    حالا این وسط چی پیش میاد ؟!

    قدرت !

    قدرت میاد وسط و همه معادلات رو بهم میزنه، قدرت میاد و آزادی رو به بند میکشه و در عین حال قدرت خودش رو آزاد میکنه !!

    پاسخ:
    جالب بود برام حرفاتون. درست میگید هرکسی به دنبال آزادی به سبک خودشه...
  • شبهای سپید
  • تو قبلا اینطور کلمات رکیک رو واضح نمی نوشتی و خشمت رو اینطوری بیان نمی کردی. هنگ کردم :) 

    پاسخ:
    آره قبلا خودسانسوری میکردم الان دلیلی نمیبینم :/

  • مهرداد ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏
  • ولی الان خودتون کلی فحش رکیک نوشتین 😶

    قضاوت کردن کار درستی نیست، چه بسا اون خانوم به اصطلاح قرتی روح آروم و مهربون‌تری داشته باشه.

    حالا حکومت گند زده با شعار های عمل نکرده و گاها با عملکرد عکسش و با دزدی و ....

    ولی خوب هر چیزی هر مکتبی هر ایدولوژی نشانه‌های خودش رو داره، بایدها و نباید های خودش رو داره

    مخالف برخورد قهری هستم.

    نظر شخصی من هم اینه که اصولاً زن مسلمان بی‌حجاب نداریم ، و هرخانم مدعی مسلمانی بی حجاب به نظرم دچار دوگانگی شده و تکلیفش با خودش مشخص نیست.

    پاسخ:
    آره نوشتم مگه گفتم نمینویسم؟ من بیرون و توو جامعه توو هیچ کجا به بقیه فحش نمیدم حتی توو هیچ فضای مجازی ای به هیچکس ناشناس و شناسی‌. من به عقاید مخالفم فحش نمیدم. من به اونایی که سبک زندگیشون رو نمیپسندم فحش نمیدم. توو ۱۳ سالگیمم فحش حتی بلد نبودم. ضمن اینکه فحش زشت اونم از دهن دختر ۱۳ ساله برای من چیزی شبیه فاجعه ست.  
    بحث مفصلیه این بحث...من ترجیح میدم نظری ندم چون نظراتم خیلی طولانی میشه.

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">