از وضعیت فیزیکیم اگر پرسیده باشید پاهام همه تاول زده اونم به طرز وحشتناکی، طوری که پاهام همه خون اومده و دیگه کفش نمیتونم بپوشم و جالبی هم اینجاست که دمپایی هامون لای اسباب ها مونده و از اون لا نمیشه کشید بیرون و علیرغم اینکه به دلم میاد اما مجبوری دارم از دمپایی آبیِ توالت صابخونه ی قبلی استفاده میکنم برای تردد:/...اگر از علت تاول هم پرسیده باشید چون خیر سرم مثلا کفش های چرم خریدم که توو پام راحت باشه و سه سال پیش ۷۰۰ دادم بهش اونوقت اینروزا که زیاد پیاده رفتم اومدم دیدم ایشونم زپرتی از آب درومد و اینم تنها کفشیه که الان جلو دستمه... از اونور دندون شیشمو اگر اشتباه نکنم، ایمپلنت کردم و انصافا دوست داشتم یه چسه دردی بکنه حداقل، منم یه ناز و نوز ریزی اینوسط بیام برای شوهر ولیکن قدرتیه خدا اصلا درد ندارم و نمیدونم پس اونایی که ایمپلنت میکنن و هی از درد به خودشون میپیچن کیان پس؟ حتی دکتر ژلوفن و امپول عضلانی هم داده برای مواقع درد زیاد ولی همین طور مونده ته کیفم...بعد تمام دستام داره دیگه به ملکوت اعلی میپیونده از بس نخاله جمع کردم دو روزه... بله عزیزان من، شوهر همه فن حریف همیشه هم خوب نیست، چرا که در مواقعی که بخواد منزل نو رو یه تغییراتی بده و اصطلاحا بازسازی کنه همه کاراشو خودش بلده و انجام میده و شمام علی القاعده اینوسط میشی وردستش، بعد وردستی همین طور خشک و خالی نیست که فکر کنی میشینی رو زیر انداز و نهایتا یه چایی از فلاکس بهش میدی و اونم واسه خودش دیوار تخریب میکنه و چارچوب در میکَنه و دریچه کولرو عوض میکنه و سقف کاذبو برمیداره و حموم رو درشو میبره از توو اتاق و کفو پارکت میکنه و دیوارو کاغذ میکنه و گچ کاری میکنه و الی آخر! خیر فرزندانم خیر، نقش شما از یک کارگر روزمزد هم بیشتره، خداشاهده من دو روزه دارم فقط نخاله ( همون دیوارای تخریب شده) میریزم توو گونی و دیگه پوست دستام همه رفته و به معنای واقعی کلمه کمپوت گلابی ام از شدت لهیدگی!... ولیکن در عین حال لذت بخشه چون خونه ی خودته و بابتش کلی ذوق داری...من این دو روز با همین نخاله هایی که جمع کردم به این نتیجه رسیدم که خدایی چقدر کار اوستا بناها سخته، چقدر برای ساخته شدن یه خونه کلی آدم زحمت کشیده، چقدر آدم تا وقتی توو بطن این دیوارا نرفته قدر یه خونه رو نمیدونه؛ حتی به این نتیحم رسیدم که اینوسط چقدر مهندس نقشه کش میتونه نقش مهمی داشته باشه و هم میتونه طوری نقشه بکشه که یه عمر دعاش کنی همم میتونه طوری نقشه بکشه که هربار داری نخاله میریزی توو گونی بگی عجب نقشه کش مسخره ای!... خلاصه از نتایج اخلاقی ای که از لا به لای نخاله جمع کردنا حاصل شد بگذریم، باید بگم الان صدای منو میشنوید از یه خروار دیوار تخریب شده و گونی های پر از نخاله و هزارتا کار دیگه که در افق های دوردست دارم میبینمش؛ این لالوها اسباب و اثاثیمم گرچه با پارچه پوشوندمشون اما میدونم آخر کار یه خروارم خاک رو اونام نشسته همون طور که الان تا رو مژه هامم گچ و خاکه...خلاصه که به دیدار من اگر آمدید یه قهوه ای چیزی بیارید جون بگیرم برای جمع کردن نخاله های حموم:|
خدا قوت حسابی
چه سخت و طاقتفرساااا
میکوبیدید کلش رو از نو میساختید خب خخخ
الهی با دل خوش بنشینید در منزل نو💛