امروز ما خیلی عجله داشتیم، چرا که افطار دعوت بودیم و تقریبا ۴۰ دقیقه تا اذان مانده بود، تا مقصد در بهترین حالت نیم ساعتی راه بود، قبل از رفتن به مهمانی هم جایی کار داشتیم و میخواستیم سر راه برویم، و خب همین که خواستیم از در پارکینگ برویم بیرون دیدیم یک ماشین جلوی در پارکینگمان پارک کرده است. همسرم چندباری روی کاپوت زد و به حالت فریاد گفت پژو ۴۰۵؟!... ولی خب کسی ککش هم نمیگزید. چندتا مغازه ی دور و بری هم سر زد ولی صاحب ماشین خبری ازش نبود. واقعا وضعیت کلافه کننده ای بود چون ما عجله داشتیم و حدودا یکربعی ما منتظر پژو ۴۰۵ ماندیم. در نهایت یک خانومی با ارامش و طمانینه دیدیم دارد می آید سمت ماشین اش. همسرم گفت این ماشین برای شماست؟ در کمال خونسردی گفت اره... همسرم گفت خانوم جلوی در پارکینگ مردم باید پارک کنی ؟ من بیس دقه ست منتظر شمام، بابا مردم کار و زندگی دارن حداقل ماشینتم میذاری میری یه شماره بنویس بذار روش. و خب او در واقع به ما محل بوق هم نمیگذاشت و همسرم فی الواقع داشت بادمجان واکس میزد و برای خودش نطق گیرایش را سر داده بود. همسر من تقریبا میتوانم بگویم همیشه با مردم با مهربانی تا میکند و از صبر بالایی در زندگی برخوردار است و در این شرایط مشابه معمولا او کاری نمیکند و منتظر میماند و حتی میگوید اشکال ندارد الان می آید!... اما اینبار از شدت خونسردیه زنه کاملا حس میکردم چقدر دارد کفری میشود... چرا واقعا ما یاد نگرفته ایم وقتی حقوق کسی را ضایع میکنیم حداقل ترین کارش عذر خواهی ست و واقعا چرا کسی که جلوی در پارکینگ ملت پارک کرده است و یکربع ادم را معطل کرده اصلا نباید یک عذرخواهی کند و عین خیالش هم نباشد وقت دیگری را هدر داده است؟... گاهی واقعا یک عذرخواهی ساده و پذیرش اشتباه جلوی تلفات بزرگتر را میگیرد....آدم ها را با کارهایمان از یک ادم خونسرد و آرام تبدیل به یک فرد پر از عصبانیت نکنیم و رفتارهای اجتماعی و انسانی را یاد بگیریم.
چون که او یک بیشعور است.