بیست و دوم فوریه

با توام
قاب عکس نارنجی
با توام
زرقبای پاییزی
در نگاهت حضور مولاناست
پا رکاب دو شمس تبریزی...

دیروز یکیتون برام نوشته بود یادته باردار بودی اومدی یه پست گذاشتی که مادر باید اولویتش خودشم باشه و از خودگذشتگی بیش از حد نکنه و مثلا آخرین نفر نباشه که برای خودش غذا میکشه؟ پرسیده بود حالا هم همین نظرو داری؟ گفته بودم اون حرفارو درست میدونم که باید آدم خودشم اولویت خودش باشه اما واقعیت اینه حالا که مادرم میگم اونا فقط یه مشت زِری بیش نبود! مادر بدون اینکه کسی مجبورش کنه خودش با جون و دل فداکاری میکنه و ازش لذت میبره. مادر بودن خیلی عجیب غریبه، خیلی، تمام شعارها و تزهای آدم رو میشوره میبره.

مثلا همین من که الان دارم از بدن درد میمیرم و زیر دوتا پتو ام و تا دندونامم از لرز به هم میخوره و گلو دردی وحشتناک دارم اونقدر که حس میکنم سرب داغ توی گلوم ریختن و دارم از درد و لرز به خودم میپیچم و گریه میکنم و قادر نیستم حتی از زیر پتو بیام بیرون به بچم خوراکی بدم، اینجوری شدم چون چندروز پیش که سفر بودیم و رفته بودیم آب بازی با پسرم، وقتی خودم از اب بیرون اومدم برای اینکه حوله خیس نشه حوله ی خودم رو دور پسرم پوشوندم و خودم با شُر شُر آب به حیات ادامه دادم. میدونید هیچکی از من نمیخواد من فداکاری کنم، منِ مادر خودمم که نمیتونم. نمیتونم که وقتی الان همسرم داره سوپ میریزه از سالن داد میزنم من سوپ نمیخوام بیا شیر این بچه رو بده.... مادر بودن عجیب ترین نقش دنیاست. نمیتونی و نمیخوای که خودت اولویت خودت باشی. با خودت میگی هرچی آرزوی خوبه مال تو...

نظرات (۴)

پس دیگه زر نزنین.

پاسخ:
تو هم گورتو گم کن. الانم بلاکت کردم تا بفهمی الدنگِ مریض.

امیدوارم هر چه زودتر حالتون خوب بشه.

واقعا همینه مادر کاملا خودخواسته فرزندش و در اولویت اول قرار می‌ده، اصلا فرزند از مادر جدا نیست انگار تمام وجود آدمه، قلبشه و شادیش، غمش و سلامتش بسته به فرزندش می‌شه. عشق مادری خیلی قشنگه و خیلی سخت...

یادمه هنوز امیرم یکساله نشده بود که بابت مشکلی آزمایش داده بودم جواب آزمایش و بردم دکتر قبل از اینکه جواب و بهم بگه گفت ترسیدی؟ منم‌ گفتم‌ فقط نگران بچه‌ام هستم خانم دکتر با محبت بهم‌ نگاه کرد و گفت تو خودتم مادر داری و بدون مادرت همینقدر نگران تو هست پس مواظب خودت باش.

مراقب خودت باش بیست‌و دو جان هم به خاطر مادرت و هم به خاطر فرزندت.

پاسخ:
واقعا همین طوره
بخدا الان چشم باز کردم دیدم مامانم اومده پیشم. اونم وقتی گفتم چرا اومدی مریض میشی مامان، مامانم میگه منم مادرم طاقت ندارم.
  • آقای فِلینت
  • به قول زندونی ها ، رفیق بی کلک مادر

    پاسخ:
    واقعا رفیق بی‌کلک

    ان شاء الله خیلی زود خوب بشی 🙏❤

     

    +

    تو که خود خود عشقی ❤

    مادر مهربون و دوست داشتنی و عزیز جانم ❤

    پاسخ:
    امیدوارم. فعلا که رو به موتم با تبی ۴۰ درجه که پایینم نمیاد خودت دیگه در جریانی دیگه...
    قربونت عزیزم، رفیقم

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">