بیست و دوم فوریه

با توام
قاب عکس نارنجی
با توام
زرقبای پاییزی
در نگاهت حضور مولاناست
پا رکاب دو شمس تبریزی...

 

یک خانه ی ۵۰ متری داشتند که سالهای زیادی آنجا زندگی کردند. میگفت شبانه روز آرزو میکردم که خانه ی بزرگتری بخریم و مدام به آرزویم فکر میکردم. اما وقتی خانه ی بزرگتر خریدیم دیدم تمام روزهای خوش و شیرینمان در همان خانه ی کوچکمان بود... در حال زندگی کنیم، در حال خوش باشیم با هرچه که داریم و نداریم. هیچ کداممان آینده را ندیده ایم. اینهمه آرزو، اینهمه برنامه و دغدغه برای آینده، اینهمه بدو بدو کردن برای رسیدن به اهداف، اینهمه غصه برای آینده ی نیامده، اینهمه رویا پردازی در نداشته ها؛ چه خبر است؟ ول کنیم بابا...زندگی درک همین اکنون است.