بیست و دوم فوریه

با توام
قاب عکس نارنجی
با توام
زرقبای پاییزی
در نگاهت حضور مولاناست
پا رکاب دو شمس تبریزی...

نشستم روی مبل خونمون و آدامس بادکنکی باد میکنم و میترکونم. صورتی هم هست. از این بالا که من دارم به خونمون نگاه میکنم لباسای همسرم روی چشمی در آویزونه و چندساله که دارم میگم اونجا آویزون نکن و چندساله که میگه باشه خوشگلم و اما از اون باشه خوشگلاییه که فقط توو حرفه و وقعی نهاده نمیشه بهش!... کف زمین پُر اسباب بازیه، حتی دبه ی خالی شورم وسطه، تا برس موی من و چسب پهن و آشغالِ چوب شور و دستگیره های آشپزخونه و هرچی که بشه توو بازار شام حتی پیداش نکرد و توسط پسرم آورده شده وسط. پسرمم یه وَر خونه خوابه و من توو این لحظه به باد کردن های آدامسم اضافه کردم و احساس میکنم دارم مهارت خوبی در باد کردن تند تند آدامس پیدا میکنم. حتی الان که دارم فرش جلوی درمون رو نگاه میکنم میبینم اونم مچاله شده و یکی باید صافش کنه. راستش الان آدامسم رو دارم با دستم میکشم و همچنان همین بالا نشستم. یه خروارم ظرف توو آشپزخونمونه و فکر کنم قشنگ شستنشون دو ساعتی زمان ببره. درسته حالا از این بالا اتاق خوابمون معلوم نیست اما اوضاعشو میدونم. یه عالمه لباس رو تخته و بند رخت و یکی باید اونارم جمع کنه اما واقعیت اون یکی امروز من نیستم. یعنی از اون روزاییه که دلم نمیخواد هیچ کاری کنم... هیییچ کاری... متوجهید؟... فقط دعا میکنم هیچکی گذری و غیر گذری و بر حسب اتفاق سمت خونه ی ما امروز نیاد چون بتی که از من در اذهان عمومی ساخته شده شکسته میشه!... من هنوز همین بالام و دلتون نخواد دستمو کردم توو آدامسم و اینبار اینجوری دارم میترکونمش!

نظرات (۳)

  • ویــ ـانا
  • آخیییی😂❤️

    اشکال نداره بالاخره یه روزاییم آدم باید استراحت کنه دیگه

    پاسخ:
    :)
  • آقای فِلینت
  • یه سلسله پست های غذایی بذارید لذت ببریم :))

    پاسخ:
    حتما

    (((((:

    پاسخ:
    :))

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">