مدت ها قبل یعنی شاید ماه ها یا حتی سالها قبل، یادم نیست، اما یادم هست که توی قسمت وبلاگ هایی که دنبالم میکردن یه وبلاگ منو دنبال میکرد که اسم عجیب غریبی داشت و خب هیچوقتم برای من کامنتی نذاشت و مراوده ای نداشتیم. منم کسی که دنبالم میکنه ولی حتی یه بارم نمیاد حرفی بزنه اصولا هیچوقت دنبالش نمیکنم اما خب رفته بودم ببینم وبلاگش چجوریه، نویسندش یه خانم بود که روزمره مینوشت. چندتایی پست ازش خوندم و شاخام ذره ذره میزد بیرون، ایشون خیلی راحت و بی پروا روزمره نویسی میکرد یعنی مثلا مینوشت امروز که با شوهرم رفته بودیم حموم توو حموم درباره کار حرف زدیم! و من با خوندن همون چندتا پست هی توو دلم میگفتم یعنی چی؟ یه کسی از نوشتن این چیزا دنبال چیه؟ خلاصه اون وبلاگ رو که من هیچوقت نخوندم اما بارها و بارها بعد اون وبلاگ هایی به پستم خورد که موقع خوندنشون میدیدم نویسنده چقدر راحت درباره بوس و بغل و رابطه و شوخی و این چیزا با همسرش مینویسه و روراست بخوام باشم خیلی بدم میاد. خیلی. در این حد که خواننده ی وبلاگی هم باشم ببینم یسری خط قرمزهای ذهنی من رو رعایت نمیکنه بی هیچ حرفی دنبالش نمیکنم دیگه. اما یه چیزی که هربار در برخورد با این وبلاگ ها ذهنم رو مشغول میکنه اینه که واقعا هدف از نوشتن این چیزای خصوصی چیه؟ همه ی زن و شوهرا همو بوس میکنن خب حالا اینکه تو میای مینویسی دلیلش چیه؟ اونم در برابر مخاطبانی که هم مجرد تووشون هست هم متاهل. واقعا چه دلیلی داره نوشتن از خصوصی ترین های زندگی؟ چرا باید بقیه بدونن الان شوهر شما، شمارو بغل کرده یا بوس کرده یا فلان شوخی رو کرده؟ چرا باید بدونن؟ مجرد که ممکنه فقط دلش آب بشه، متاهلم که اگر مثل من باشه حالش بهم میخوره. من دوست دارم آدم ها توو نوشتن هم حیا رو رعایت کنن. و این نظر منه و میتونه نظر شما نباشه.
گشتِ 22 :)