هیچ وقت در زندگی ام فکر نمیکردم روزی مانند این زن های قدیمی وقتی سیب زمینی برای شام سرخ کرده ام در کابینت قایم اش کنم تا توسط بچه ها علی الخصوص پسرانشان به غارت نرود!... اصولا من چون خیلی زن نمونه و کدبانویی هستم و لنگه ام نیست و کلا من خیلی خوبم! درست تایمی که همسرم شب به خانه می آید شامم حاضر است اما امروز رو دست خوردم:| یک مدل متفاوتی از بیف استراگانف را در اینترنت دیده بودم و گذاشته بودم سر فرصت امتحان اش کنم، خلاصه از دیشب تکه های گوشت را طبق دستور مزه دار کرده بودم و تا قارچ و پیاز را هم سرخ کرده بودم و ایضا سیب زمینی ها را که خیلی شیک و مجلسی در لحظه آخر بر خلاف دستوری که خوانده بودم و نوشته شده بود گوشت ها بعد از سرخ شدن کاملا میپزد و در دهان آب میشود!، من بعد از سرخ کردن یکی از گوشت ها را خوردم دیدم بله چه جالب کاملا سفت و دندان شکن:/ فلذا مجبور شدم آب بریزم روی گوشت بگذارم تازه بپزد و حتی در نی نی سایت کلی سرچ کنم چکار کنم زود بپزد؟ یکی گفته بود چای خشک بریز و من هم ریختم:| و خب در این فاصله که گوشت بپزد میدانستم جناب همسر دخل سیب زمینی ها را میاورد و طبق عادت همیشگی اش هر غذایی کنار گاز باشد هی میرود می اید میخورد و سیب زمینی هم از آنهایی ست که هرچقدر سرخ کنی کم است:/ مخصوصا برای غذایی مثل بیف که بخش اعظم خوشمزگی اش به سیب زمینی است و صدالبته در راه این سیب زمینی ها من خون دل ها خورده ام و از انجایی که پسرک دلبندم دیگر هرکجا بروم دنبالم می اید و دایم باید یا کنارش باشم بازی کنم یا مراقب باشم اینور انور خانه میرود و بلند میشود اتفاقی برایش نیفتد برای همان شما نمیدانید من این سیب زمینی ها را با چه مشقتی خلال کردم انهم خلال ریز :/ خلاصه که الان سیب زمینی هایمان درون کابینت است تا گوشت به حول و قوه الهی و دعای خیر پدر و مادر و همکاری خانواده آقای رجبی و ایده ی چایی خشک بلکه بپزد بعد از کابینت بکشم بیرون بریزم رویش.
همیشه برای درست کردن غذای جدید استرس دارم برای همین روی یه وعده کامل غذایی برای بار اول بهش اعتماد نمیکنم ...