بیست و دوم فوریه

با توام
قاب عکس نارنجی
با توام
زرقبای پاییزی
در نگاهت حضور مولاناست
پا رکاب دو شمس تبریزی...

تا همین صبح علی الطلوع که صدای کلاغ ها دیگر کم کم دارد در می آید در خواب و بیداری هی دعا کردم خدا به دل این پشه ای که وارد خانه شده بیندازد که پسرم را نزند به جایش مادرش را بزند!

ندا آمد که خدا میگوید اصلا مرزهای دعا را یک تنه جا به جا کردی!

عنوان: خطاب به پشه!