بیست و دوم فوریه

با توام
قاب عکس نارنجی
با توام
زرقبای پاییزی
در نگاهت حضور مولاناست
پا رکاب دو شمس تبریزی...

نمیدانم در ذهن و تصور یک پسرک ۱۳ ساله نوزاد چگونه است، اما خب احتمال میدهم عروسکی چیزی ست. چون تا غافل میشدم از طفلم میدیدم یا دارد با سر و صورتش وَر میرود یا بوس اش میکند یا هم با دستانش بازی میکند. با هر زبانی هم میگفتی دست نزند باز به محض برگرداندن سر، کار خودش را میکرد. آنوسط هم گهگاهی ابراز احساساتی همچون چطوری کوچولو؟ از خودش بروز میداد. پدرش گفت میخواهی به مامانت بگویم برایت یک خواهر یا برادر بیاورد؟ پدرش را نگاه کرد، کمی مکث کرد بعد گفت: بگو بیاره!