بیست و دوم فوریه

با توام
قاب عکس نارنجی
با توام
زرقبای پاییزی
در نگاهت حضور مولاناست
پا رکاب دو شمس تبریزی...

+ همین پیش پای شما پام خورده به لیوان پر از آب و همش چپه شد روی زمین. به پسرم میگم بیا مامان این دستمالو ببر بذار روش! میگه مگه من خرابکاری کردم مامان؟:/ میگم نه من کردم ولی خب تو به من کمک کن:/ میگه اگر من خرابکاری کرده بودم خودم پاک میکردم ولی الان تو خرابکاری کردی خودت باید بکنی خب مامان. نمیدونی؟:/

بله؛ درست می فرمایید! 

+ گوشی باباشو که میگیره برای بازی؛ وقتی شب میشه دیگه نمیبره بزنه شارژ! این در حالیه که در طول مدتی که دستشه هزار بار میزنه شارژ و ده درصدم پر بشه می‌کنه دوباره بازی می‌کنه اما شبا می‌ذاره گوشی باباش بدون شارژ بمونه و نمیزنه شارژ. بعد از مدتی تازه متوجه شدم که علت داره کارش. به فرموده ی خودشون: نمی‌زنم شارژ تا بابا شبا نره اینستا تا بفهمه!

بله؛ پدر باباش هستن ایشون؛ کنترل میکنن! 

+ با مامانم بیرون بودیم. مامانم رفت براش خوراکی بخره؛ دست گذاشت روی این بستنی انبه ی جدیدی که کاله زده و خیلی هم بسته بندیش خاصه؛ فکر کنم ۹۰ تومن ایناست. من دلم نیومد مامانم داره حساب می‌کنه بخواد اینو بخره؛ هی گفتم مامان نمیخوره از اینا بذار معمولی برداره؛ حالا از من اصرار که مامان نخر از مامانم انکار که به کار مادربزرگ و نوه کار نداشته باش؛ پسرمم از اونور وسط مغازه: مامااااااان انقدر توو کارای مادرت دخالت نکن!

بله؛ چشم پسرم! 

+ ۴ سال و نیمه هستن ایشون!

نظرات (۲)

ای خدا چه زبونی داره! :))

ماشاءالله 

پاسخ:
زبونش به مادرش رفته گویا:/
ممنونم عزیزم. 

خدابزرگ خانوادتونو حفظ کنه براتون ؛)

 

پاسخ:
ممنونم عزیزم. انشالله. 
خدا عزیزان شمارو هم حفظ کنه.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">