بیست و دوم فوریه

با توام
قاب عکس نارنجی
با توام
زرقبای پاییزی
در نگاهت حضور مولاناست
پا رکاب دو شمس تبریزی...

مدت ها قبل یعنی شاید ماه ها یا حتی سالها قبل، یادم نیست، اما یادم هست که توی قسمت وبلاگ هایی که دنبالم میکردن یه وبلاگ منو دنبال میکرد که اسم عجیب غریبی داشت و خب هیچوقتم برای من کامنتی نذاشت و مراوده ای نداشتیم. منم کسی که دنبالم میکنه ولی حتی یه بارم نمیاد حرفی بزنه اصولا هیچوقت دنبالش نمیکنم اما خب رفته بودم ببینم وبلاگش چجوریه، نویسندش یه خانم بود که روزمره مینوشت. چندتایی پست ازش خوندم و شاخام ذره ذره میزد بیرون، ایشون خیلی راحت و بی پروا روزمره نویسی میکرد یعنی مثلا مینوشت امروز که با شوهرم رفته بودیم حموم توو حموم درباره کار حرف زدیم! و من با خوندن همون چندتا پست هی توو دلم میگفتم یعنی چی؟ یه کسی از نوشتن این چیزا دنبال چیه؟ خلاصه اون وبلاگ رو که من هیچوقت نخوندم اما بارها و بارها بعد اون وبلاگ هایی به پستم خورد که موقع خوندنشون میدیدم نویسنده چقدر راحت درباره بوس و بغل و رابطه و شوخی و این چیزا با همسرش مینویسه و روراست بخوام باشم خیلی بدم میاد. خیلی. در این حد که خواننده ی وبلاگی هم باشم ببینم یسری خط قرمزهای ذهنی من رو رعایت نمیکنه بی هیچ حرفی دنبالش نمیکنم دیگه. اما یه چیزی که هربار در برخورد با این وبلاگ ها ذهنم رو مشغول میکنه اینه که واقعا هدف از نوشتن این چیزای خصوصی چیه؟ همه ی زن و شوهرا همو بوس میکنن خب حالا اینکه تو میای مینویسی دلیلش چیه؟ اونم در برابر مخاطبانی که هم مجرد تووشون هست هم متاهل‌. واقعا چه دلیلی داره نوشتن از خصوصی ترین های زندگی؟ چرا باید بقیه بدونن الان شوهر شما، شمارو بغل کرده یا بوس کرده یا فلان شوخی رو کرده؟ چرا باید بدونن؟ مجرد که ممکنه فقط دلش آب بشه، متاهلم که اگر مثل من باشه حالش بهم میخوره. من دوست دارم آدم ها توو نوشتن هم حیا رو رعایت کنن. و این نظر منه و میتونه نظر شما نباشه.

نظرات (۴)

  • شبهای سپید
  • گشتِ 22 :) 

    پاسخ:
    دیگه همین که مستقیم بهشون تذکر نمیدم خیلیه:دی

    ببین حرفت رو کامل قبول دارما کامل کامل و به نظرم نباید وقیحانه نوشته باشه ولی در کل آدما مختارن هر چی دوست دارن بنویسن و ما هم مختاریم نخونیم. از طرفی شاید شاید یک مجردی مثلا حتی تو از مهربونی و خوبی شوهرت هم بنویسی دلش بخواد! نمیشه گفت فقط مجرده دلش بغل و بوس میخواد شاید دلش میخواد یکیو دوست داشته باشه و اون هم بخوادش. نمیشه که تو هم ننویسی چون ممکنه یکی دلش بخواد، میشه؟

    پاسخ:
    دقیقا به همین دلیل که مختارن منم بی هیچ حرفی میام بیرون از وبلاگاشون و نخوندنشون رو انتخاب میکنم دیگه.
    من مجرد رو مثال زدم وگرنه اینکه این مدلی نوشتن رو نمیپسندم ربطی به این نداره که چون مجردا دلشون میخواد، نه کلا متنفرم و دلیلی نمیبینم کسی اینطوری بنویسه یعنی دلیل موجهی پیدا نمیکنم که چرا افرادی هستن که مسائل خصوصیشون رو مینویسن.
    درباره نوشته های خودمم درست میگی با نوشته های منم ممکنه کسی دلش بخواد یا اه بکشه اما اول از همه بگم که این درباره همه نوشته ها صادقه، هر نوشته ای هر عکسی هر کلیپی هر زندگی ای حتی قابلیت اینو داره که بعضیا با دیدنش آه بکشن یا دلشون بخواد جای طرف باشن یا دلشون بسوزه که چرا اونا داشته های اینو ندارن، درباره نوشته های منم خب طبیعیه این موضوع. اما دوم اینکه من به نوبه خودم خیلی تلاش میکنم و جلوی خودم رو میگیرم که مانند سابق از همسرم ننویسم به همین دلیلی که میگی حتی اگر دقت کرده باشی از پسرمم خیلی نمینویسم چون میدونم هستن عده ای که دلشون بچه بخواد و نمیخوام حسرتی به دلشون گذاشته باشم. درسته همچنان گاهی مینویسم ولی معمولا جلوی خودم رو میگیرم و مثل سابق نیستم و اینکه مثل سابق نمینویسم رو خودم بهش واقفم.

    آره عزیزم، اولشم گفتم که کاملا باهات موافقم.

    والا من هم کم بازخورد نگرفتم که خوش به حالت که فلان و بهمان. ولی با این توجیه که چاردیواری اختیاری وقتایی که دلم‌ خواسته توی وبلاگم نوشتم و واقعا به کسی ربطی نداره.

    تو هم کار اشتباهی میکنی نمینویسی یا کم مینویسی. 

    پاسخ:
    کار خوبی میکنی:))
  • دچارِ فیش‌نگار
  • دقیقا منم اونا که از حس و حال عرفانیشون توی وب مینویسن همینقد چندشم میشه :)) آخه کسی که از فردای خودش خبر نداره چرا باید بیاد اینجوری عارفانه حرف بزنه؟! جز اینکه.

    پاسخ:
    دلیلش رو واقعا منم نمیفهمم!

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">