بیست و دوم فوریه

با توام
قاب عکس نارنجی
با توام
زرقبای پاییزی
در نگاهت حضور مولاناست
پا رکاب دو شمس تبریزی...

کلمات کلیدی

۲۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «یانگوم بازی!» ثبت شده است

 

این عکس نه هنریه، نه دیزاین شده ست و نه هیچی دیگه، چرا که خونه ی بچه دار جایی برای دیزاین نمیذاره، حتی نمیدونید من این عکس رو با چه مشقتی و رو هوا سریع فقط گرفتم و نشد حتی سر صبر بذارم روی میزی چیزی عکس بگیرم چون که در عرض نیم ثانیه کوچک خونمون خودش رو میرسونه و بعدم دستان مبارک توی برنج و قیمه میره و باقی غذاها رو هم باید از روی فرش و زمین جمع آوری کنیم . تازه اگر این عکس رو کات نمیکردم شیر خشک اونورش و پاهای من اینورشو خلاصه یه وضعی بود ندیدنی!... حالا چرا اصلا این عکس رو الان اپلود کردم؟!... میدونم که همتون قیمه بلدید. ولی اومدم یه چیزی یادتون بدم. من قیمه رو با دستورای مختلفی میپزم، یعنی چندتا دستور مختلف بلدم که هربار بسته به حال و حوصلم یه مدل میپزم. 

آمااااا یه مدلی هست که در اصل دستورش متعلق به شف ساناز مینایی هست. من چندسال قبل خیلی آشپزی های این اشپز بین المللی ملقب به ساناز سانیا رو دنبال میکردم و خب اینطورم نبود که مثلا ایشون بیاد شروع کنه به پخت قیمه و تمام نکاتش رو بگه. معمولا ایشون نکات آشپزی رو لا به لای حرف هاش و آشپزی هاش اشاره ای میکنه. منم نکات مثلا مربوط به قیمه رو از لا به لای حرفای ایشون توو جاهای مختلف به خاطر سپردم و به جرات میگم هر نکته ای برای هر غذایی از ایشون یاد گرفتم اون غذا مزه ش فوق العاده شد. 

حالا یه بار اگر حال و حوصله داشتید قیمه رو با نکات این شف بپزید فقط ببینید چی تحویل میگیرید و چجوری با رعایت چندتا نکته ساده مزه ی قیمه تون متفاوت از تمام قیمه های روتین و تکراری ای میشه که توو تمام خونه ها هست. طوری که مزه ش توو یاد و خاطره ی تمام اونایی که ازش خوردن باقی خواهد موند. حالا بریم سر اصل مطلب: گوشت گوسفند رو حداقل از سه ساعت قبل با برگ بو و رزماری و روغن زیتون و فلفل سیاه مزه دار کنید بذارید کنار. پیاز داغ کنید، گوشت مزه دار شده و لپه ی خیس شده رو اضافه کنید، دو تا عصاره ی گوشت با آب مخلوط کنید و بریزید توو خورش یا استاک گوشت. بذارید دوساعت بپزه، بعد لیمو عمانی های سوراخ شده و خیسونده شده و کمی زعفران اضافه کنید. از اونور توو روغن رب رو به اندازه ی یکی دوقاشق تفت بدید با زردچوبه بعد اضافه کنید. وقتی گوشت پخت نمک بریزید. و دست آخر موقعی که خواستید خاموش کنید خیلی کم زنجبیل رنده کنید با خیلی کم پودر گل محمدی و بریزید روی خورش و بعدم خاموش.

+ حتی اگر اون مراحل مزه دار کردن گوشت رو فرصت نکردید انجام بدید باز بقیه ش رو به این شیوه انجام بدید همچنان مزه ش عالی میشه.

+ من زردچوبه و کاری هم همون اول کار میریزم.

+ من معمولا زنجبیل تازه ندارم برای همون پودر زنجبیل میریزم.

+ ادویه ها کلا توو غذا نباید اونقدری ریخته بشه که طعم غذا رو عوض کنه برای همون از زنجبیل و پودر گل نوک قاشق چ خ بریزید درواقع. 

 

بچه که بودم مامانم همیشه یه شکلات صبحانه ای درست میکرد که ته مزه ی فندق و یه تلخیِ ملسِ خیلی خاصی میداد که خیلی دوست داشتم؛ امروز از صبح که از خواب بیدار شده بودم یعنی تا سر حد مرگ دلم از اون شکلات صبحانه های مامانم میخواست. کلا من هرچی که توو زندگیم درست میکنم در طول شبانه روز، چیزاییه که هوس کردم، یعنی کلا من هوسی آشپزی میکنم، مثلا اینطور نیست که برم سر یخچال ببینم چی داریم اونو بپزم، نه، فکر میکنم چیزی که اونروز دلم میخواد و هوس کردم رو میپزم، دیگه خیلی وقتام که چیزی هوس نمیکنم از همسرم میپرسم چی بپزم که اونم معمولا پیشنهادی نمیده جز یسری چیزای محدود که معمولا اولیش برای اینکه من به زحمت نیفتم اینه که میگه املت! خلاصه به این روند خیلی نمیشه ادامه داد چون توو خونمون یه امپراطور داریم که خیلی دور نیست اونروزی که ایشون بگه چی بپزیم!... خلاصه امروز تمام سلول های بدنم یه چیز شکلاتی میخواست و عجیب یاد شکلات صبحانه ی مامانم افتاده بودم، بعد اینکه من یه کِرم دیگه درونم دارم اونم اینه که من حتما باید توو اشپزی به اون مزه ای که ته ذهنمه برسم، یعنی اگر یه چیزم بپزم نشه اون مزه ای که میخوام و توو ذهنمه اونقدر در دفعات بعدی بالا پایین میکنم و آشپزخونه رو به خاک و خون میکشم تا برسم به مزه ای که میخوام. فرقی هم نمیکنه مثلا پختِ قورمه سبزی باشه یا یه شیرینی. خلاصه باید اون مزه ای که میخوام ازش دربیاد وگرنه حتی اگر خوشمزه هم باشه باب پسندم نیست. حالا این کِرمِ درون توو دوران بارداریم به اوج خودش رسیده بود و مثلا یه غذاهایی هوس میکردم ولی فقط خودم باید میپختم چون تنها خودم میتونستم اون مزه ای که دلم میخواد رو در بیارم!... امروزم باز اون رگِ " عشق شکلاتی" م زده بود بالا و بعدم مزه ای که توو سرم افتاده بود همون مزه ی شکلات صبحونه های بچگی بود. زنگ زدم مامانم و مامانمم فقط مواداش یادش بود ولی اندازه هاش نه. خلاصه قید اون مزه رو زدم و گفتم حالا اون چیزی که خودم فکر میکنم خوب میشه رو درست کنم مهم اینه من الان فقط دلم شکلات صبحانه میخواد؛ از خواب پسرک استفاده کردم و آستین های یانگومی رو بالا زدم برم خودم رو به دلدار برسونم. یعنی فکر کنم من توو زندگی قبلیم شکلاتی چیزی بودم از بس به این عزیز دل برادر ارادت دارم و اصلا دنیا رو بی شیرینی و شکلات نمیتونم تصور کنم، یعنی اون دنیا دیگه برای من دنیا نیست جهنمه‌. خلاصه از همین تریبون اعتراف میکنم که خدایا نیازی نیست اون دنیا منو توو آتیشت بسوزونی، همین که یک ماه به من شیرینی شکلات نرسونی برای من ته تمام شکنجه هاست:/...

فلذا بدین گونه شد که رفتم توو کارش، نصف لیوان شکر، نصف لیوان پودر کاکائو و دو لیوان شیر، تمام اونچه که من اون لحظه از این دنیای فانی میخواستم!... خب اما جونم براتون بگه که یه شکلات صبحانه ی درست و به قاعده ی خونگی همین سه قلم مواد رو میخواد که باهم ترکیب کنی و بذاری روی شعله ی خیلی کم و پای گاز بایستی و هی هم بزنی تا موهات عین دندونات سفید بشه تا مواد غلیظ بشه. اما یه رازی که شما درباره ی من نمیدونید اینه که من علیرغم اینکه خیلی آشپزی رو دوست دارم و لذت میبرم اما از یسری کارای زمان بر توو اشپزی خیلی بدم میاد و از حوصله م خارجه، مثلا از چیزایی که با خمیر درست میشه و شونصد ساعت باید خمیر رو استراحت بدی و بعد پهن کنی و بعد کلی قالب بزنی و دوباره استراحت بدی و غیره ذلک بدم میاد، البته این جور چیزارو هم کم درست نمیکنم اما معمولا فراری ام از کارای زمان برِ الکی توو آشپزی. حالا مرز الکی و غیر الکی چیه؟:/ مثلا قورمه سبزی که باید جا بیفته و زمان میبره این الکی نیست، ولی مثلا کار کردن با نشاسته ی گل که به نظرم خیلی چِغرِ بد بدنه و وقتی توو چیزی استفاده ش میکنی مثل باسلوق و باید بالای یکساعت روی گاز بپزه وگرنه مزه ی گند نشاسته میده این به نظرم الکی وقت هدر دادنه و بپری آماده ش رو بخری راحت تری. در همین راستا شکلات صبحانه ای هم که بخوای چندساعت پای گاز بایستی و هی هم بزنی و توو این خرما پزون هوا شر شر عرق بریزی در قاموس من نمیگنجه:/...

فلذا اگر شما صبر ایوب داشتید همین سه قلم رو با هم مخلوط کنید بذارید روی شعله گاز و تا سن پیریتون هی هم بزنید تا سفت بشه اما اگر عین من هستید بیاین یادتون بدم رکب بزنید بهش:/ بله دوای درد شما دو قاشق ناقابل نشاسته ذرته، پودر کاکائو و شکر و نشاسته ذرت رو با همین مقادیری که ذکرش رفت ترکیب کنید بعد شیر بهش اضافه کنید بذارید روی شعله ی کم گاز، و از اولم هم بزنید تا حدود نیم ساعت که دیگه خودش رو میگیره. میشه نشاسته ی بیشتری زد ولی من توصیه نمیکنم، برای این مقدار مواد همون دو قاشق غذاخوری کافیه، درسته اینم نیم ساعتی علافی داره ولی دیگه اون نیم ساعت ناقابل رو بایستید برای پاهاتون خوبه، البته کمتر از نیم ساعت طول میکشه حدود بیست دقیقه اینطورا. مدامم هم بزنید تا قشنگ مواد با هم مخلوط بشه و بپزه. اصلا اصلا پودر کاکائوش رو کمتر نکنید مخصوصا اگر دوست دارید مثل مزه ی بیرونی ها ته مزه ی تلخ بده. تازه به نظر من جا داره شکر کمتر هم بشه و حدود یکی دوقاشق ازش برداشته بشه. اما خب نرمالش همون مقداریه که گفتم. خلاصه پاش بایستید و مدام هم بزنید تا به غلظت فرنی برسه بعد حدود ۲۵ گرم کره که من کره گیاهی استفاده میکنم بهش اضافه کنید و بذارید غلظتش از فرنی کمی بیشتر بشه. یه راه برای اینکه بفهمید غلظتش مناسبه یا نه، چون سرد بشه سفت تر میشه، اینه که کمی با قاشق بردارید بذارید کنار، چندثانیه صبر کنید بعد ببینید اگر روی قاشق خودش رو بست و سفت تر از اونی که روی گازه شد و سفتیش براتون خوشایند بود بردارید و سریع به ظرف مورد نظر منتقل کنید چون زود خودش رو میبنده. یه چیز کلی هم اینوسط بگم، قطعا اگر نشاسته نزنید و پای گاز تا سن پیری بایستید کیفیت و بافت بهتری تحویل میگیرید البته توو مزه هیچ تفاوتی ایجاد نمیشه. اما خب چون اونجوری مواد خیلی تبخیر میشه و حجمش کم میشه و اخر کار به اندازه ی یه مورچه شکلات صبحانه دارید توصیه من به شما جوانان اینه که با توجه به گرونی شیر و شکر و شکلات و نشاسته و کلا گرونیه همه چیز جز جون ادمیزاد فلذا همون نشاسته رو بزنید تا چیزی تبخیر نشه و یه پاتیل شکلات صبحانه تحویل خانواده بتونید بدید تا خودشون رو خفه کنن:))... و اما یعنی نگم وقتی بعد از گرفتن این عکس وقتی رفتم سراغش و چندقاشقی زدم بر بدن تا روحم تازه بشه و اولین قاشق رو گذاشتم دهنم و دیدم چقدر شبیه مزه ی شکلات صبحانه های مامانم شده خوشحال شدم.

خب توو عکس، عکس اون ظرف سمت راستی، اون ظرف بزرگتره که تیره تره شکلات صبحانه ست که به شخصه مردم براش. اما اون دوتای دیگه چیزیه که چندوقته گیر دادم بهش و هی به بهانه بچه درست میکنم و بیشتر خودمون میخوریم، بله فرزندان من اون دو ظرف دیگه دنت هستن، دنت بیسکوییتی و دنت شکلاتی. یعنی فقط یه مادر میدونه مادر که بشی دغدغه ی مهمت میشه اینکه چی بپزم برای بچم که سالم باشه. این دنتم از اوناست که کلا چیز میز کم بیاری برای بچه هایی که هر دوساعت به دو ساعت گشنن قشنگ میری یه پاتیل درست میکنی میذاری جلوشون میگی حالا برید توو ظرف بپلکید! البته اگر قبل از بچه هاتون خودتون تهش رو درنیارید از بس که عزیزِ دل انگیزه. و آما بریم سراغ دستور. اول از همه دوتا نکته رو بگم. نکته اول اینکه ببینید کلا دنت از اون خوش قلق هاست که میتونید با یه دستور پایه و اضافه کردن طعم های مختلفی مثل پودر کاکائو، نسکافه، بیسکوییت، زعفران و ... مدلای مختلفش رو درست کنید. دوم اینکه برای درست کردن یسری خوراکی ها مواد ها یکیه اما مزه ها فرق میکنه ، چرا؟ چون دقیقا هر خوراکی ای میزان موادش فرق داره و هر خوراکی ای با کم و اضافه کردن یه ماده ی جزئی یهو مزه ش کاملا عوض میشه. مثلا با همین دستوری که میخوام برای دنت بگم هم شما میتونی شیرکاکائوی بازاری درست کنی، هم هات چاکلت هم شکلات صبحانه هم فرنی و هم دنت اما نکته ای که اینارو از هم متفاوت میکنه گاهی فقط اضافه شدن یه ماده ی کوچولوئه. دنتم همینه. دستور دنت شکلاتی تقریبا همون مواد شکلات صبحانه رو داره اما مزه هاشون با هم فرق میکنه حالا چرا؟ میگم براتون.

مثلا توو دنت شکلاتی برای این مقدار که توو تصویر میبینید دو قاشق غذاخوری نشاسته ذرت و دو ق غ شکر و دو ق غ پودر کاکائو میخوایم که با هم ترکیب باید بکنید و بعدم یه لیوان شیر. قطعا توو دسر ها وقتی از شیر پرچرب استفاده بشه خوشمزه تره اما من کم چرب استفاده میکنم مخصوصا اینکه من دنت رو بیشتر به خاطر پسرم درست میکنم آخه میخوام با چیزای سالم تری درست کنم. البته شکلاتیش رو برای خودمون چون شکلات و نسکافه پسرم سنش سنی نیست که مجاز به خوردن باشه برای همون معمولا یا ساده یا زعفرونی یا بیسکوییتی برای اون درست میکنم و اصولا یا یه پاتیلم از همونا درست میکنم برای خودمون چون مامان و بابای بچم دل دارن:/ و به اسم پسرمه ولی دراصل به نیت خودمونه:| و خب یا هم از مواد کمی برمیدارم کاکائوییش میکنم برای خودمون. حالا خلاصه اینارو ترکیب میکنید و روی شعله گاز میذارید و مدام هم میزنید و چند دقیقه بعد و در عرض سه سوت دنت شما اماده ست، آما نکته ای که دنت شمارو دنت میکنه و با مثلا فرنی فرق میکنه و مزه متفاوتی میده اینه که اخرش که به غلظت فرنی رسید و خواستید خاموش کنید؛ شعله رو خاموش کرده و  کمی وانیل و حدود یک قاشق خامه صبحانه بزنید. خامه ی اخرش رو جدی بگیرید که به شدت روی مزه ش موثره و شبیه دنتش میکنه‌. و خب اگرم مثل امروز بنده در یخچال رو باز کردید که خامه بردارید بعد دیدید جا تره و بچه نیست و شوهر صبحی، نصفه شبی زده بر بدن، دست و پاتون رو گم نکنید حدود یک قاشق کره که من گیاهی استفاده میکنم بزنید. اما خامه یه چیز دیگه ست. اگرم برای بچه هاتون میپزید و میخواین خیلی سالم باشه که عین من کلا یه بند انگشت کره بزنید. اما برای خودتون یا نپزید یا میپزید عین چیزی که میگم بپزید وگرنه مسخره بازیه:/...

دنت بیسکوییتی هم بدین صورته که دو قاشق شکر، دو قاشق نشاسته ذرت، حدود ۵ قاشق پودر بیسکوییت که کاملا پودر شده باشه حالا یا بیسکوییت مادر یا پتی بور یا از این بیسکوییت روغنی ها شبیه پنجره ست، خلاصه هر بیسکوییت ساده و بدون طعم خاصی، با یه لیوان شیر و برای طعم بهترم یا نوک قاشق نسکافه یا قهوه یا پودرکاکائو هم بهش اضافه کنید، بعد میذارید روی شعله سفت بشه، دست آخرم شعله رو که خاموش کردید نوک قاشق جایخوری وانیل و یه قاشق خامه‌ صبحانه از این صورتی ها. اگر برای خودتون درست کردید یا حالا بچه هاتون تونستن شکلات بخورن اگر بعد از اینکه کمی از دما افتاد روش شکلات رنده کنید یا همون پودر کاکائو رو بپاچید خیلی خوشمزه تر میشه. برای دنت نسکافه یا زعفرانی هم دیگه بیسکوییت و پودر کاکائو نزنید به جاش یا یه قاشق چایخوری نسکافه یا قهوه یا دو قاشق زعفران غلیظ آب شده بزنید.در تصویر دنت ها شکلاتی و بیسکوییتی هستن. در آخرم اینام مثل بقیه خامه و وانیل میخواد. سعی کنید خامه بزنید اما اگر توو خونه شمام خامه خورده شده بود و وسط کار بودید و راه برگشت نداشتید کمی کره بزنید ولی خب خامه یه چیز دیگه ست، ساده هم که هیچی نزنید در آخر همون وانیل و خامه بزنید فقط یعنی شکر و شیر و نشاسته رو بذارید روی گاز. 

و بدین شکل بپزید و اهالی خونه رو مستفیض کنید و نه تنها خوراکی برای بچه های همیشه گشنه موجود دارید بلکه در دل همسران خود هم جایگاه ویژه ای بیابید:/ خلاصه که بخورید و بیاشامید و بریزید و بپاشید ولی هرگز اسراف نکنید!

+ اینکه روی شکلات صبحانه ی بنده توو عکس ناصافه چون طاقت نیاورره و شبیخون بهش زدم همون حین، بعد دوباره روش رو صاف کردم که دیگه نصفه نیمه چون روش بسته شده بود نشد خیلی صاف بشه. 

 

اگر نمیاین بگین که شماهام اینطوری درست میکنید و اختراعات و اکتشافات مهم منو زیر سوال نمیبرید براتون بگم از کشف جدید امروزم. یعنی نگم براتون از مزه ش، اگر توو کافی شاپی جایی اسموتی میوه های ترش خورده باشید اینم یه چیزی توو همون مایه ها میشه مزه ش، البته اصلا ترش نمیشه بلکه مزه ای کاملا ملس و دوست داشتنی که شک ندارم عاشقش میشید مثل خودم که از این کشف جدیدم بسی راضی و خرسندم و به خود میبالم:/...اگر شمام توت فرنگی های خونتون داره خراب میشه و نمیدونید چیکارش کنید این عزیز دل انگیز رو درست کنید و روحتون رو جلا بدید. خب عرضم به حضور انورتون که( خدایی کی این جمله ی عرضم به حضور انورتون رو اختراع کرده برای اولین بار؟ خیلی برام سواله:|) حدود بیست تا بیست و پنج تا توت فرنگی رو با یدونه موز پوست کنده گذاشتم فریزر و حالت نیمه یخ زده که شد ریختم توو مخلوط کن با همراه یدونه بستنی وانیلی لیوانی با حدود یک فنجون آب سرد برای رقیق شدن و چندتا تکه یخ و دوتا بستنی یخی از اینها که میهن زده و روشم نوشته پوره ی توت فرنگی و شاتوت و تمشک و رنگشم قرمزه، همه رو باهم مخلوط کردم و شد این دلبر که اصلا نگم از طعم رویاییش. 

 

نمیدانم چرا از وقتی ماه مبارک رمضان آمده یکی از دغدغه های نفس گیرم شده است اینکه افطار چه درست کنم؟ سحر چه درست کنم؟ و واقعا کلی فکر میکنم هرروز که چه چیزی درست کنم:| یعنی هرروز انقدر نمیدانم که چه چیزی درست کنم به قصد یافتن ایده میروم داخل پیج های اشپزی بعد به حالت غش کرده و گاهی هم بیان جمله ی وزین" کوفتت بشه" به اویی که دارد میخورد خارج میشوم. قبل از ماه رمضان اینگونه نبودم، اما الان نمیدانم چرا اینگونه شده ام و فکر میکنم هیچ غذایی وجود ندارد که آدم بپزد بخورد :| چرا که در افطار مثلا ما برنج نمیخوریم معمولا، مگر مهمانی باشیم یا مهمان خانه مان باشد و برعکس وعده سحر حتما برنجی باید باشد از ان طرف در افطار هرچیزی نمیشود خورد مثلا گمان نکنم کسی در افطار میرزا قاسمی بخورد و معمولا اش و سوپ و کتلت و کوکو خورده میشود حداقل خود ما که اینطوریم، ولی خب کوکو و کتلت هم مگر چقدر وسیع هستند و انواع و اقسام دارند؟ خلاصه که بنده یکی دوساعت مانده به اذان همیشه اندر خم این موضوعم‌.

خلاصه در راستای چی بپزم جی بپزم دیدم به لحاظ روحی نیاز دارم از جای جای خانه بشنوم : " چه زن کدبانویی دارم" فلذا الان سه شب است هی دارم غذاهای جدید را به منصه ظهور میرسانم و دیگر یکی باید بیاید از برق مرا بکشد. ایشون هم برگر مرغ هستند با حضور افتخاری فوریه کوچک.

 

 برید نماز شکر بخونید که منو دارید که میام شادی هامو باهاتون تقسیم میکنم:/ ...یعنی یه چیزی کشفیدم ( البته قبل من میلیون ها نفر کشف کرده بودن!) که نیاز یک کاپوچینو خور رو رفع میکنه:دی... اگر شمام عین من قهوه خور تیر هستید و خانواده ی قهوه رو هم دوست دارید مثل کاپوچینو خب عرضم به حضور انورتون که ببینید آشپز پنجه طلا بیست و دوی فوریه چی اورده براتون در حدی که علی کافه باید بره جلو بوق بزنه!

اول از همه بگم که اگر اهل قهوه و متعلقاتش نیستید برید خونه هاتون که از من نیستید!، دوم اینکه اگر اهلش هستید پس قطعا میدونید که چقدر قهوه و کاپوچینوهای برند و اصل توی بازار گرون شده ( البته چی ارزونه حالا!) مثلا یه بسته ( ۲۰ ساشه) کاپوچینوی علی کافه یا تروبیکا که از برندهای مطرح هستن الان زیر ۱۵۰ فکر نمیکنم باشن یا همین حدودا. جالبی اینجاست که الان مارک های متفرقه و حتی ایرانی هم گرونه و کلا حرفم اینه اومدم به جیباتون کمک کنم:دی...سوم اینکه اگر عین همسر بنده کاپوچینو دوست ندارید باید بگم چون بیمزه ش رو خوردید، یعنی احتمالا یه مارک معمولی یکی بهتون داده خوردید دیدید چقدر آب زیپوئه:/ چرا که طبق تجربیات بنده کاپوچینوهایی که مارک های معمولی دارن بدون استثنا همشون بیمزه هستن یعنی طوری که موقع خوردن فکر میکنید آبش رو زیاد ریختید و اگر آب کمتر بریزید درست میشه اما خب مشکل آب نیست مشکل خودشه، مثلا خود من سالها توو ذهنم تصویر خوشایندی از کاپوچینو نبود و فکر میکردم کلا موجود بیمزه ایه تا اینکه یکی از دوستان همسرم یه روز یه بسته کاپوچینو ( یدونه کلا:|) توو جیبش بوده اونم داده به همسرم بخوره که همسرمم دلش نیومده بود تنهایی بخوره آورد خونه که خب یه روز بعدازظهر از اون بعدازظهرهایی که از هزارتا عصر جمعه دلگیرتره نمیدونی دیگه چیکار کنی حوصله ت سر نره( البته بنده ماه هاست یادم رفته حوصله سر رفتن چه شکلی بود!) از همونا که هی در یخچالو باز میکنی همین طوری نگاه میکنی و خلاصه نمیدونی دیگه چی بخوری، یه روز از همون روزا از سر اکراه این کاپوچینوی دوست همسرم رو که از انگلیس آورده بود ریختم توو آب جوش و به نیت قربه الی الله دادم بالا:/ یعنی تمام کاپوچینوهای قبل از اون سوتفاهم بود، یعنی همون یدونه بسته کاری با من کرد که بسته ی خالیشو گذاشته بودم توو کیفم هر قهوه فروشی ای میدیدم میگفتم از این ندارید؟ و هیچکی از اون نداشت:| اما خب من ول کن ماجرا نیستم اصولا کار به جایی رسید که به همسرم گفتم به دوستت بگو رفت انگلیس برامون بیاره که اونم شانس ما از وقتی گفتیم تا شابدالعظیمم نمیره حالا قبلش همش این کشور اون کشور بود! خلاصه هیچی دیگه گرچه نصیب و قسمتمون نشد دیگه اون کاپوچینو اما بعدش با مشورت با یک قهوه فروش! متوجه شدم برند علی کافه هم بخرم میتونه منو به مزه ای که میخوام برسونه که درستم میگفت. برای همون متوجه شدم کلا کاپوچینو از اون چغر بد بدناست که باید فقط اصلش رو بخوری وگرنه غیر اصل ها همه بیمزه هستند.

حالا با همه این تفاسیر یه چیزی یادتون میخوام بدم که البته احتمالا خودتون بلدید ولی خب گفتم شاید تک و توک بلد نباشید بیام براتون بنویسم تا خودتون توو خونه یه چیزی درست کنید که مزه ش خیلی نزدیک به کاپوچینوعه و میتونه نیازهای قهوه ای شمارو برآورده کنه:| برای درست کردنش فقط قهوه فوری لازمه و شکر و آب. قهوه ترک و اسپرسو و اینا نمیشه. فقط فوری.من با قهوه های دیگه درست کردم نشده پس شما راه منو نرید! ...من اصولا قهوه فوری رو قهوه نمیدونم و از عاشقان و مریدان قهوه ترک هستم طوری که همسرم رو هم از یک فردی که قهوه نمیخورد تبدیل کردم به یک فردی که قهوه میخوره در حدی که قهوه توو خونمون تموم بشه میگه قهوه هم نداریما! ..اما علیرغم این موضوع چون از کمبود خواب رنج میبرم به دلیل اینکه از صبح تا شب در نقش مادری فرو رفتم و فرصت خواب ندارم برای همون قهوه هم بخورم همون شب رو هم که فرصت خواب دارم خوابم نمیبره به همین دلیل که خوابم نپره علیرغم میل باطنیم یا نسکافه میخورم از این کافی میکس ها یا هم گاهی قهوه فوری. یه قهوه فوری هم از مدت های مدیدی بود گوشه کابینتمون بود مزه ی بلانسب .... میداد( جای خالی را با یک کلمه ی مناسب پر کنید!) از اونا که توو هایپر حراج خورده بود نصف قیمت و خریدم اما خیلی افتضاح بود مزه ش، برای همون گذاشته بودم کنار یه وقت دسری چیزی درست میکنم ازش استفاده کنم اما امروز با همون قهوه اینی که عکسشو گذاشتم رو درست کردم‌ پس شماهام هرجا نصف قیمت دیدید بخرید!:|

خب اما بریم سر اصل مطلب. اب و شکر و قهوه فوری لازمه که هر سه تاش به یک اندازه. یعنی اگر مثلا سه قاشق غذاخوری پر قهوه میریزید سه قاشق پر هم شکر و سه قاشقم اب( من اینجا ۶ قاشق آب ریختم چون اون دوتا رو سر پُر ریختم، آب رو ۶ قاشق ریختم که هم اندازه بشه چون آب توو قاشق سر خالی میشه) ...بعد اینارو که با هم مخلوط کردید با همزن برقی بزنید اونقدر که بشه شبیه عکس، یعنی کاملا سفت و کرمی و پفکی. من از قصد ظرفش رو عکس گرفتم که متوجه بشید منظورم از سفت و کرم مانند شدن چیه.اونقدر بزنید که رد پره های همزن روش بمونه مثل عکس بنده. اگر همزن ندارید با یه قاشق معمولی هم میتونید هم بزنید اما خب فکر کنم حدود ده دقیقه طول بکشه اما میشه من با قاشقم امتحان کردم.اما خب همزن راحت تره دو سه دقیقه ای تمومه. بعدش حدود یکی دو قاشق چایخوری از این معجون رو بریزید توو لیوان و روش شیر داغ بریزید و هم بزنید و روی اونم مثل کاپوچینو اگر دلتون خواست یه کوچولو پودر کاکائو بپاچید و اگر دوست داشتید طعمش تلخ تر باشه پودر کاکائو رو بیشتر بپاچید و در نهایتم هم بزنید و نوش جان کنید برای همسران گرامتون هم درست کنید و خودتونو بدین وسیله در دل همسراتون جا کنید!:| اگرم همسر ندارید تمرین کنید تا روز مبادا. اگرم زیاد درست کرده بودید و زیاد اومد، توی یه ظرف درب دار بذارید و توو یخچال نگهداری کنید که البته نمیدونم چقدر میشه توو یخچال نگهش داشت. از نظر بنده طعمی بسیار نزدیک به کاپوچینو داشت که حتی اون حالت کف روی کاپوچینو رو هم بهتون میده. اگرم قهوه خورید فقط، بازم امتحانش کنید یه طعم متفاوته فکر میکنم خوشتون بیاد:)

و در اخر به قول شاعر:

من سالهای سال از این خانه

بیرون نرفته ام که تو برگردی

یکبار هم که آمده ای مارا

مهمان به قهوه قجری کردی!

:)

 

از عاشقان ماهی هستم که بعد از خوردنش گاهی دراز به درار میفتم و فشارم میفته ولی چه کنم که خیلی زیاد دوسش دارم در این حد که دو روزه دارم پشت هم ماهی میخورم و دلم نمیاد ماهی تازه ی دریا رو ول کنم برم سراغ سایر اَچُس مَچُس بوگندوها که اینجا اچس مچس بوگندو استعاره از تمام مواد غذایی موجود در یخچال و فریزر داره به جز ماهی :| نامبرده هم اکنون بعد از خوردن دو عدد خرما و یک لیوان چایی نبات اما همچنان در حال غش کردن میباشد!

 

دیشب ساعت ۹ شب یه کلیپ دیدم از همین کلیپ های اینستایی که داشت الویه درست میکرد، یعنی خودم میرم سر پل صراط یقه ش رو میگیرم حالا ببینید، اصلا نمیدونید تا سر حد مرگ چجوری هوس الویه کردم چرا که از علایق دنیوی من همین غذای بس لذیذ و دوست داشتنیه که وقتی داریمش تا صبحونه هم مشتاقم بخورمش اما خب ساعت ۹ شب نمیشد تازه سیب زمینی بذاری بپزی فلذا باید تا روزی دیگر صبر پیشه میکردم. حالا اینوسط یه چیزی درباره این غذا هست اونم اینکه من نمیفهم چرا بعضیا میخوان به زور یه غذای پرکالری رو تبدیل به یه غذای رژیمی کنن، بابا به پیر به پیغمبر کدو آبپز شرف داره به الویه رژیمی! الویه رژیمیش به درد لای جرز دیوارم نمیخوره، الویه زمانی الویه ست که همچین با خوردنش کیلو کیلو کالری و چربی و کلسترول بدی بره پایین! اگر دنبال غذای رژیمی خوشمزه هستید قطعا الویه به شکل رژیمیش نمیتونه خوشمزه بشه فلذا یا الویه کلا نپزید یا میپزید عین ادمیزاد بپزید!...

از اونجایی که یه بار یه آقایی که یادم نیست کی بود بهم گفت عکس غذا میذارید دستوراتشم بذارید در همین راستا عرضم به حضور انورتون که بنده الویه رو عین آدمیزادش میپزم، و از اونجایی که الویه های خوشمزه ای رو هم به جامعه تا حالا تقدیم کردم پس اگر میخواین الویه ای بخورید که انگشتاتونم بعدش بخورید به شیوه آشپز پنجه طلا بیست و دوی فوریه عمل کنید ضرر نمیکنید!...بنده توو الویه ماست، آب مرغ، فلفل دلمه ای، نمک و فلفل، پودر سیر یا سایر این موارد که بعضیا میزنن نمیزنم. الویه بنده بدین شکله که بعد پخت سیب زمینی و تخم و مرغ رو رنده ریز میکنم و از رازهای موفقیت یک الویه ی خوب و خوشمزه همین رنده ی ریز کردنه، چون همه ی مواد خوب مزه ی همو میگیرن، تخم مرغ هم به نسبت سیب زمینی مقدار اندک نمیذارم، معمولا برای مثلا ۳ تا سیب زمینی خیلی بزرگ ۵ تا هم تخم مرغ میذارم. بعد اگر مرغ هم بریزم که معمولا میریزم اونم یا خیلی ریز با چاقو ریش ریش میکنم یا رنده، بعد خیارشورم ریز خرد میکنم، یه هویج خامم رنده ریز میکنم و از رازهای دیگه ی موفقیت یک الویه، کالباس یا سوسیس داخل الویه ست و از نظر بنده حالا که قراره کلی چربی و کالری بدید بره پایین یهو همه چی باهم باشه! و مطمئن باشید سوسیس یا کالباس در طعم نهایی الویه به شدت تاثیر گذاره مخصوصا سوسیس دودی. اگر کالباس ریختید که اونم با چاقو ریز میکنید و اگر سوسیس کلا یدونه سوسیس رو آبپز کنید که من داخل ماکروفر چنددقیقه میذارم و بعد رنده کنید. سوسیس طعم قوی تری داره از کالباس. نخود فرنگی هم بسته به اینکه حال پختنش رو داشته باشم یا نه گاهی میریزم گاهی خیر ولی به شدت دوست دارم داخل الویه نخود فرنگی باشه. و دست آخرم چند قاشق  بسته به میزان مواد سس میزنم و چندقطره آبلیمو و بعد یه موشامبا! فریزر دستم میکنم و همه مواد رو با دستی که البته داخلش مشماس مخلوط میکنم . دست هم راز دیگه ی موفقیت الویه ست:| 

تا برنامه بعدی شمارو به خدای بزرگ میسپارم.

 

واقعیت اینه که کلا ۸ تا دونه فیله استریپس از شب قبل داشتیم که اونم همسرم سرکار بود و نخورده بود و از اونجایی هم که خیلی این غذا رو دوست داره و خب ۸ تا رقمی نبود، من یا باید پطروس فداکار میشدم و فداکاری میکردم و شام نمیخوردم یا هم باید مدیریت بحران میکردم که دومی رو ترجیح دادم، فلذا مقادیری سیب زمینی هم زدم تنگش و با ذرت و کالباسم ذرت مکزیکی درست کردم و از خیارشور هم مدد گرفتم و خلاصه ۸ تا دونه فیله رو به دو قسمت مساوی تقسیم کردم.

+ همه میدونن که من چقدر عاشق آشپزی بودم و هستم اما اینروزا به درجه ای از بی وقتی رسیدم و البته خستگی و بیخوابی که همین که میبینم یه بشقاب غذا موجوده داخل یخچال که بدمش همسرم و چیزی نپزم دنیا رو بهم میدن، از اون طرفم فقط یه مادر میدونه چقدر با بچه تزئین و این قرتی بازی ها سخته فلذا تزئینات بنده در این تصویر تزئین به حساب نمیاد... به جاش به یاد بیارید روزای اوج بیست و دو رو که چقدر هنرهای آشپزیش رو میکرد توو چش و چالتون و تزئیناتشم چش دنیا رو کور میکرد! برای همون این دیگه با بچه خودش کولاکی به حساب میاد :/ پس برید از خدا بترسید اگر توو دلتون گفتید چرا دیوار کجه، چرا در گنجه بازه، چرا دم خر درازه، چرا آب توو تلمبه ست؟ چرا گوشکوب قلمبه ست؟ همینم یعنی یه شیر همیشه شیره، یعنی یه بیست و دو همیشه آشپز پنجه طلاست!:|

+ فیله استریپس هم بدین گونه ست که سینه مرغ رو ورقه های تقریبا نازک و پهن و به حالت دراز دراز میبرید و بعد با گوشکوب هرکدوم رو یه کم میکوبید تا نازک تر بشه برای پخت. بعد شیر و یه زرده تخم مرغ و کمی سس کچاپ و سس خردل و کمی آبلیمو و نمک و فلفل رو مخلوط میکنید و فیله ها رو میریزید تووش تا یکی دوساعت بمونه مزه دار بشه( بذارید داخل یخچال). بعدش در بیارید دونه دونه فیله ها رو بندازید داخل آب یخ بعد دربیارید بندازید توو آرد سفید. آرد سفیدم با نمک و فلفل و بکینگ پودر و آویشن و اگر دلتون خواست یسری ادویه های دیگه مثل پاپریکا و پودر سیر و اینا باید مخلوط بشه. نکته ی این غذا اینه که باید روی فیله ها بعد سرخ شدن به اصطلاح پولکی بشه که برای این کار وقتی داخل آرد انداختید دو دستتون رو ببرید داخل آرد و با کمک دو دست فیله رو درون آرد بغلتونید، به این حالت که انگار از دو طرف با دستاتون دارید آرد میپاچید به سمت فیله و با دو دست همون طور که آردارو میارید سمت فیله ، تند تند فیله رو درون آرد بغلتونید و اگر دلتون خواست پولکیش بیشتر بشه دوبار توو آب یخ و آرد بندازید‌. سه بار نندازید که به شدت سفت میشه، بعد از آرد دربیارید و سرخ کنید، به روح پرفتوح من هم درود بفرستید!